خدايا سخت است تحمل كردن و دم نزدن آنگاه كه برای
فرياد زدن و ضجه زدن هزاران دليل و انگيزه وجود دارد.
ماه هاست گوشه ای دور از اين سرزمين اجدادی ام را
برای صرفا نفس كشيدن و نه زندگی كردن گزيده ام و حنجره
ام را در اوج عطش خواندن و ترانه سردادن به سكوت
فراخوانده ام.
در اين دوران سكوت بسيار به گذشته انديشيدم و تاريخ را
مكررا ورق زدم و هر چه بيشتر مرور كردم بيشتر رنجور
شدم و هر چه بيشتر خواندم بيشتر عذاب كشيدم .
به دانشگاه ها نگاه ميكنم و ياد می آورم دوران تحصيل
خود را . كجاست جنبش و پويايی و حركت ؟ چه بر سر
دانشجو و دانشگاه آمده است ؟ كجايند ياران دبستانی؟
صدای حق طلبانه دانشجو را چه كسانی در گلو خفه كردند؟
اين ترس و وحشت حاكم بر اهالی علم و دانش و جهل ستيزی
نتيجه چيست ؟
نويسنده در زندان، به جرم نوشتن . روزنامه نگار در
زندان، به جرم گفتن . خبرنگار در زندان، به جرم گزارش
كردن و فراتر ، با ضربتی به قتل می رسد، اگر بيشتر
گفته باشد و نوشته باشد.
دانشجو مرعوب كميته انضباطی و اخراج يك پا در كلاس و
يك پا در دادگاه. استاد قريب به دو سال بيگناه در
زندان آری هم او كه پايش را و عمرش را برای من، تو و
ايران داده است. هم او كه نه پا يش كه عزيزش و برادرش
را نيز داده است.
عجيب است كه علمای ما برای ريشه كن كردن هنر موسيقی
فتوا می دهند . كلاس آموزش موسيقی را مخل آرامش و
مخالف اخلاق و دين می دانند و در شهرسهراب سپهری، شاعل
عشق و زندگی و طبيعت (کاشان) يك شبه تيشه بر ريشه اين
هنر می زنند، ولی برای اين همه ظلم و بيداد كسی فتوا
نمی دهد. برای مبارزه با اعتياد جوانان كسی فتوا نمی
دهد. همان جوان را كه برای رهايی و دوری از فضای مسموم
حاكم به فراگيری يك هنر لطيف و روحيه ساز پناه آورده
با كمال بی رحمی از كلاس هنری محروم و دربدر و آواره
در جامعه رهايش می كنند .
و ما باز هم به راحتی از كنار اين خبر می گذريم، دستان
يك جوان زندانی يك روز قبل از اتمام دوران محكوميت به
دليل شكنجه(دستبند قپانی) قطع شد. خدايا اين درد را با
كه بگوييم ؟ با شمايم شما كه در پشت قداست خود ساخته
مخفی شده ايد! آيا به اين كلام معصوم اعتقاد نداريد كه
: بترسيد از فرياد مظلوم كه اگر بر آيد تا عرش خدا
بالا می رود.
من به عنوان يك هنرمند در غربت نشسته و خسته و زخمی از
رنج ياران با صدای بلند فرياد می زنم كه ای قدرت
بدستان، حكومت با كفر باقی می ماند ولی با ظلم باقی
نمی ماند . ظلمی كه بر امثال هاشم آغاجری ، اكبر گنجی
و عباس عبدی و........ رفت بی پاسخ نمی ماند .
|