پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيک

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 
 
پيک هفته

شعری از منزوی با صدای شاعر
می شناسيدم

 

با سه غزل از حسین منزوی

در سايت مجله شعر


 

برای شنيدن صدا شما به برنامه
ريل پلير نياز داريد. اين برنامه را با
کليک بر روی نشان ان در زير تهيه کنيد


 

 

 


منزوی
غزل بود آشيانه اش
برای پرواز
شعر شکسته آسمان بی کرانه اش
 
   

در نيمه های ارديبهشت ماه امسال حسين منزوی، از پيشگامان غزلسرائی نوين ايران پيش از رسيدن به 60 سالگی، در يكی از بيمارستان های تهران چشم بر جهان فرو بست. از بيماری كبد رنج می برد، نارسائی قلبی پيدا كرده بود و در بيمارستان رجائی، ساعاتی پيش از پگاه خاموش شد.

متولد اول مهرماه 1324 بود و اهل زنجان. با مجموعه «حنجره زخمی غزل» و در اوج جدال شعر نو و كهنه رسما به ميدان شعر ايران ورود كرد. در دهه 40 تركه و ميانه بالا بود و هرگاه كه برای خواندن آخرين شعرش اجازه می يافت پشت تريبون انجمن حافظ در ابتدای خيابانی كم عرضی كه نادری را به سفارت شوروی وصل می كرد قرار گيرد، استاد "عباس فرات" به اعتراض، كيف دستی هميشگی اش را زير بغل زده و از روی صندلی اش بر می خاست. در آن سالها عباس فرات با حافظه كم نظيرش شعر را در انجمن های معتبر ادبی تهران وزن می كرد. وزن شكسته را كاسه شكسته ای می دانست كه نمی توان در آن آب خورد!

جواهری، دبير انجمن حافظ نيز اگر ميزبان نبود، از بيم متلك های عباس فرات جرات نمی كرد پشت تريبون شعر بخواند و تازه وقتی می خواند فرات می گفت: برای تفنن بد نبود!

دراين فضا، حسين منزوی غزل را گام به گام نو كرد و از پشت بلند گوی انجمن حافظ خواند تا در گوش امثال عباس فرات هم بنشيند؛ و نشست. اوزان را خوب می دانست و يگانه ايرادش تركيب ها و لغاتی در غزل بود كه برای گوش عباس فرات نامانوس بود.

هر اندازه فضای انجمن ادبی حافظ برای نوگراهائی نظير حسين منزوی تنگ بود، فضای انجمن ادبی خانم سعد در ابتدای خيابان آبسردار برای امثال او و نصرت رحمانی گشوده. حسين منزوی برای چند سال صدر نشين انجمن سعد شد و درحاشيه غزل هائی كه تركيبی نو داشت، اشعارنو و شكسته خود را هم خواند و سرانجام از بام لانه ای كه در آن پردر آورده بود به آسمان شعر ايران پريد. شد غزل سرائی نو انديش و تا پايان نيز از جاده ابريشمين غزل منحرف نشد. غزل برای او غزل بود و شعر نو، شعر نو!

حق با منوچهر آتشی است كه پس از شنيدن خبر خاموشی ابدی و زودهنگام حسين منزوی گفت: منزوی بنيانگذار شيوه ديگری از تغزل اين مرز و بوم بود.

"كهربا و كافور"، "حنجره زخم غزل"، "از شوكران و شكر"، ترجمه شهر زيبای و ماندگار "حيدرباربا" شهريار از زبان آذربايجانی به زبان فارسی، "با سياوش از آتش", "از ترمه و تغزل" و "از خاموشی و فراموشی»

اين كارنامه ايست كه حسين منزوی از چهار دهه حضورش در صحنه شعر ايران از خود بر جای گذاشت و همراه كاروانی شد كه در اين سالها شاملو، مشيری، نادرپور، كسرائی و... با آن همراه شدند