امسال. نه!
بهتراست بنويسيم همين چند هفته پيش. معلم تاريخ ما هم
در تهران به تاريخ پيوست. در يك روز تاريخی. سی تير
امسال. به كجا؟ همان جا كه بازماندگان نسل سياسی دهه
30 دراين سالها رفته اند.
مجلس ختمش آمده بودند، اما نه پرشمار. چرا كه دو نسل
بعد از او يا در ايران نيستند و يا اگر هستند جوان تر
از آنند كه بدانند "محمد علی تولائی” كی بود!
از گروه های درسی خوارزمی، ممقانی و آزرم اندك مانده
اند. چه شاگردهای با هوش و شاگرد اول های كنكور آن و
چه معلمينش. كسی نمانده!
گيله مردی با قامت بلند. پير هم كه شده بود، هنوز
وقتی عصا زنان، كنار ديگران راه می رفت يك سر و گردن
از همه بلند تر بود. عصا را رژيم شاه بدستش داد.
اهل تئاتر نبود، اما دركنار نوشين، 1329 به زندان شاه
رفت و دو سال ماند. زندان انفرادی طولانی و شلاق بی
امان دوران بازجوئی بر سر تولائی همان آورد كه بر سر
ديگران و ديگران آورد. همين شد كه وقتی از مرز 70
گذشت عصا را به ياری طلبيد.
پدرش اهل رودسر گيلان بود، اما خودش در شهسوار بدنيا
آمده بود. پايه دكترای تاريخ بود كه موج كودتای 28
مرداد او را هم شامل شد. رياضی را در همان دو سال 1329
تا 1331 در زندان قصر و از دكتر جودت، استاد برجسته
فيزيك و رياضيات دانشگاه تهران ياد گرفته بود. دكتر
جودت كه بود؟ رابط و مسئول سازمان نظامی حزب توده
ايران با رهبری اين حزب. چه سرنوشتی يافت؟ در سال 1367
در زندان اوين حلق آويزش كردند!
می بينيد هر حادثه سياسی در ايران چگونه با گذشته و
حوادث آن پيوند دارد؟
تولائی وقتی به زندان رفت روسی و فرانسه می دانست و
معلم برجسته تاريخ دبيرستان های تهران بود. وقتی از
زندان بيرون آمد انگليسی و رياضی را هم آموخته بود.
گيلكی را در قامت ادبيات اين زبان مسلط بود و به آسانی
و فصيح آذری و ارمنی صحبت می كرد. شد چند زبان؟
روسی، فرانسه، انگليسی، ارمنی، آذری و اگر گيلكی را هم
زبان به حساب آوريم، يعنی 6 زبان. از هر 6 زبان ترجمه
می كرد. دوران طلائی مطبوعات دهه 30 جولانگاه او نيز
بود.
همه آنها كه از مدرسه باستان و بوعلی سينا بيرون آمده
اند، تولائی را همانقدر می شناسند كه شاگردان تيز هوش
كلاس های رياضی كنكور خوارزمی، ممقانی و آزرم را. در
دبيرستان های ياد شده سالها تاريخ درس داد و پس از
آنكه از تدريس تاريخ محروم شد، در كلاس های كنكور
رياضی درس داد. چرا محرومش كردند؟ خيلی ساده. انقلاب
كبير فرانسه را آنگونه درس داده و دلائل جنگ دوم و رشد
فاشيسم در آلمان را آنگونه تدريس كرده بود كه ساواك
نمی پسنديد. چندبار احضار و تذكر و بعد هم محروميت!
از زنده ياد طبری ادبيات و تاريخ را بسيار آموخته بود.
همچنان كه از جودت و نوشين رياضی و تاريخ تئاتر ايران
را. نوشين كه بود؟ پدر تعميدی تئاتر ايران بود.
وقتی ساواك عكس كشته شدگان ماجراجوئی سياهكل را به
مطبوعات داد و عكس فراريان وابسته به آن حوادث را در
اماكن عمومی تهران نصب كرد، تولائی شاگردان درس تاريخ
خود را در ميان آن ها بازيافت. صفائی و صفاری در صدر
آنها بودند.
شعر می گفت، به گيلكی. ياد می كرد "افراشته" را.
"روزگار غريبی است نازنين"
اينطور نيست؟
|