جلد دوم
«يادماندهها» خاطرات
نصرتالله نوح، در امريكا منتشر شد.
نصرت الله
نوح كه اكنون مرز 70 سالگی را پشت سر گذاشته، چهار
دوره روزنامهنگاری ايران را نه تنها ديده، بلكه با آن
زيستهاست.
دوران طلائی مطبوعات دهه 30 تا كودتای 28 مرداد، دوران
ركود و سلطه كودتا تا انقلاب بهمن 57، دوران شكوفائی
كوتاه مدت آزادی مطبوعات در ابتدای پيروزی انقلاب و
سپس دوران دو زيستی مطبوعات در خارج و داخل كشور كه از
ابتدای دهه 60 شروع شد و همچنان ادامه دارد.
او تنها روزنامهنگار نبود و نيست، در شعر ايران اهل
تحقيق است و روزنامهنگاری را نيز با شعر آغاز كرد،
دركنار محمدعلی افراشته و در «چلنگر" كه صاحب سبك بود
و هنوز چه در داخل و چه در خارج از كشور، هرگاه شعری
به طنز و از سر سياست، به زبان مردم سروده و منتشر
ميشود،
به دانههای به حاصل نشسته بذری ميماند كه افراشته
در اين پهنه پاشيد.
نصرتالله نوح، حزبی بود و با معرفی حزب نزد افراشته
رفت،
در كنار افراشته تودهای شد و تودهای ماند، حتی در
بدترين سالهائی كه بختك ساواك و دربار
کودتا
بر مطبوعات ايران سايه گسترده بود.
با شعر "گرگ مجروح"
به زندان رفت و اين آغاز ديگری بود برای آبديده شدن
کارگری که قلم بدست گرفته بود و از کارگاه نجاری قدم
به کارگاه بزرگ ادبيات و سياست ايران گذاشته بود.
يادماندهها،
در جلد اول
از سمنان و از دوران كودكی و نوجوانی نوح شروع ميشود،
اما خيلی زود به مطبوعات پيش از كودتای 28 مرداد و
چلنگر
می
رسد
و در جلد دوم، نوح به ياد نسل جديد روزنامه نگاران
ايران می آورد که در دوران سخت اختناق و کودتا هم می
شود، سنگر را ترک نکرد، قلم زد، می توان سخن گفت، می
توان زمينه های تحولات آينده را پی ريخت. همين است که
در جلد دوم کتاب "يادمانده ها" گزارش ها، مصاحبه ها و
ديدارهای نصرت الله نوح منتشر شده است. بدون ترديد يکی
از خواندنی ترين فصول جلد دوم کتاب "يادمانده ها"
گزارشی است که وی در دهه 50 از زندگی، موزه و شخصيت کم
نظير "حاج حسين ملک" نوشته و در روزنامه کيهان وقت
منتشر کرده است.
دو جلد کتاب "يادمانده ها" را از اين
نقطه
بايد
شروع
کرد:
فصل سرد زمستان کودتا. فصل
تاريخ پرفراز و نشيب مطبوعات، آزادی قلم و سرنوشت
پُرنوسان اهل آن در
سه دهه 30، 40 و
50.
آنها كه پيش از كودتا آمدند و با قلم از دمكراسی و
آزادی دفاع كردند، آنها كه بعد از كودتا قلم را در
مطبوعات بر زمين گذاشتند، آنها كه از سنگر مطبوعات دهه
30 به سنگر مطبوعات دوران پس از كودتا كوچ كردند، آنها
كه سنگر فكری را عوض كردند و آنها كه با زخم و غصه
كودتا و فرصتهای از دست رفته،
آنقدر ماندند تا انقلاب و حضور دوباره در خيابانها
را
ديدند؛
و
بالاخره
آنها كه بعد از دهه
خونين و پرنکبت
60 نيز ماندند؛
گرچه پير و خسته اما اميدوار!
در جلد دوم "يادمانده ها" با پهلو شکافته های سياسی،
شلاق خورده های و به انزوا تبعيد شدگان مطبوعات و شعر
ايران در دهه های پس از کودتای 28 مرداد و سپس سال های
پرحيرت پس از انقلاب آشنا می شويد. با عماد خراسانی،
خسروشاهانی، اميری فيروزکوهی، مشفق کاشانی که شايد
سرنوشت عطاء الله مهاجرانی در وزارت ارشاد را بتوان با
سرنوشت او مقايسه کرد.
نصرتالله نوح با همه آنها زيست،
گرچه با همه آنها هم انديش نبود، و اين از ويژگی های
نصرت الله نوح است: با دوستان مروت، با دشمنان مدارا!
از ويژگی های جلد دوم اين يادمانده ها، پرشماری عکس ها
در آن است و از اين نظر کمبود جلد اول جبران شده است.
در اين بخش نيز عکس موزه حاج حسين ملک و دو تصوير از
جوانی و کهنسالی وي(حاج حسين 107 سال عمر کرد) ديدنی
است.
بی شك خاطرات نصرتالله نوح، بخشی از تاريخ مطبوعات
معاصر ايران است و هر محققی كه قصد كنكاش در تاريخ
مطبوعات ايران را داشته باشد، به اين
دو جلد خاطرات که حجم آن از 1200 صفحه فراتر رفته،
بعنوان مجموعهای از اسناد و شواهد مراجعه خواهد كرد.
نويسنده "يادمانده
ها"
بسياری از حوادث 50 سال اخير ايران را شاهد بوده،
بسياری از چهرههای تاثير گذار اين پنج دهه را ديده و
با آنها گفتگو كرده و به يمن سلوك و خوی نرمی كه
داشته با همه آنها كه با كودتا رفتند، آنها كه بر سر
ايمان خود ايستادند و آنها كه لنگان لنگان خود را تا
انقلاب 57 رساندند و حتی آنها كه در دو دهه بعد از
انقلاب يا در داخل كشور ماندند و يا تن مهاجرت سپردند
در ارتباط
بوده
و ماندهاست و اين
جذاب ترين
فصول شخصيت نويسنده "يادنامهها"ست! از دو برجستگی
ديگر اين
خاطرات- بويژه جلد دوم-
اگر ياد نشود، كلام ناتمام ماندهاست.
نخست ياری جوئی نصرتالله نوح از حافظه پرقدرت خويش و
دوم آلبوم عكسی كه او در ارائه
داده است.
او در دهه 40 و پس از شركت در يك مسابقه حافظه و هوش
در تلويزيون ايران به "مرد
حافظه ايران"شهرت يافت.
هر خوانندهای، از هر مسلك و انديشهای اين را
نميتواند تائيد نكند،
که او واقعا "مرد حافظه ايران" است.
يكی از فصول خواندنی و دانستی "يادماندهها"، ماجرای
انتشار نشريه
طنزسياسی
«آهنگر» در سالهای اوليه پس از پيروزی انقلاب است، كه
به همت نوح، زنده ياد منوچهرمحجوبی و غلامعلی لطيفی
منتشر شد.
به میدان درآمدن چهره هائی چون"ممتاز میثاقی" (م.م
سنگسری) که از مهره های ستون فقرات "چلنگر" در سالهای
پیش از کودتای 28 مرداد بود، امکان بنیانگذاری و
انتشار "آهنگر" را فراهم ساختند. آنها، همه با هم
از چنلگر
و توفيق
خود را تا آهنگر رسانده بودند.
«آهنگر» زود آمد و بسيار زود هم رفت.
آن شتابی كه به خود گرفته بود، سرانجامی جز اين
نميتوانست داشته باشد.
اگر فصلی برای چپ روی و كم درايتی مطبوعات پس از
انقلاب بر شمرده شود، بی شك آهنگر در اين فصل نقش
بسيار مهمی دارد، گرچه در كنار كاريكاتورهای لطيفی و
طنز تند محجوبی، شعرهای سياسی نصرتالله نوح كه به سبك
افراشته سروده
ميشد، از چارچوب سياست و مشی حزب تودهايران بيرون
نرفت.
اما،
آن دو بسيار تاختند.
آنچنان كه وقتی امروز يكبار ديگر صفحات اول آهنگر ورق
زده ميشود و به حوادث و نقش
سياسی
افراد دو دهه نگاهی دوباره
انداخته می شود،
آن خام خياليها، بيگانگيها و شتابگيريهای ابتدای
پيروزی انقلاب
را،
باتمام قامت خود در آهنگر
می توان ديد.
ايكاش نصرت الله نوح، اين فصل از كتاب خاطرات خود را
كاملتر مينوشت،
بماند به يادگار برای نسل امروز روزنامه نگاران و آنها
که بعدها خواهند آمد. امان از جرقه حادثه و هيجان
سياسی بر خرمن مطبوعات و قلم زنانی که اسير آن می شوند
و زمان و مکان را فراموش می کنند. پس از دوم خرداد 76
نيز همين جرقه به خرمن مطبوعات زده شد. به 18 تير، به
تحصن تاريخی و بهنگام دانشگاه تهران و شتاب به خيابان
در آمد باطبی ها و... نگاهی دوباره بايد انداخت!
"يادنامهها" را بايد در ايران منتشر كرد و ما
اميدواريم نويسنده در اين تلاش باشد!
از ديدنيترين عكسهای يادگار مانده
ها،
عكسی است كه روی جلد كتاب
نقش بسته است.
جمعی نشسته بر زمين در يك سفر خانوادگی.
خانوادههيات تحريريه روزنامهكيهان در سال 1346.
از جمع پريشانی بر جای مانده است. بقول شهريار:
آسمان، چون جمع مشتاقان پريشان می کند-
در شگفتم من، نمی پاشد زهم دنيا چرا؟
رحمان هاتفی
روزنامه نگاری چيره دست
كه برای هميشه در خاك
سرخ "خاوران"
خفتهاست دركنار نصرتالله نوح،
و فيروز
گوران
روزنامهنگاری كه
هنوز به
"جامعه سالم"
می انديشد و درآرزوی آزمايش دوباره بخت خود در کيهان و
آيندگانی ديگر است.
خسروشاهانی، از بازماندگان نسل قديم مطبوعات ايران بود
كه
چند سالی بيش نيست که
چشم برجهان فروبست.
در دهه 40 يادداشتهای او شبهای جمعه در روزنامه
كيهان،
با نام
"جنجال برای هيچ" از
پرخواننده ترين مطالب
بود. او
نيز در اين عكس ديده ميشود.
شاهانی
به عزيز نسين ايران شهرت داشت
و بسياری از آثارش در جمهوريهای آسيای ميانه ترجمه و
منتشر شده و در تاجيكستان به اندازه ايران شهرت دارد.
بسياری از داستانهای كوتاه و طنز او بصورت پاورتی
مجله "خواندنی” ها منتشر می شد.
ناصر خدابنده، خبرنگاری كه بزرگترين تيتر خبری انقلاب
57
را ساخت
نيز در اين عكس
ديده می شود.
خبرنگاری كه برای نخستين بار نام آيتالله خمينی و عكس
او را با يك سئوال
زيرکانه ژورناليستی
به صفحه اول روزنامه كيهان كشاند.
او در مصاحبه مطبوعاتی جعفرشريفامامی كه در
آخرينماههای رژيم شاه با مجلس سنا وداع ميكرد تا
يكبار ديگر به كاخ نخست وزيری برود، توانست با اين
سئوال بسيار حرفهای و حساب شده، كه رحمان هاتفی
مبتكر آن بود : «
از آنجا كه دولت شما برای آشتی با روحانيت بر سر كار
آمده، آشتی با آيتالله خمينی هم در دستوركارتان هست؟»
مهمترين تيتر مطبوعات دوران انقلاب را بوجود آورد.
جعفر شريف امامی، نتوانست و نميتوانست در آن مصاحبه
مطبوعاتی بگويد كه رژيم با آيتالله خمينی مذاكره
نميكند و همچنان با او در ستيز است و به همين دليل
گفت:« بهرحال، دولت من، دولت آشتی ملی است و با
روحانيت مذاكره ميكند!»
اينكه آيتالله خمينی آشتی ميكرد يا نميكرد و يا
دربار شاه چنين قصدی را داشت يا نداشت و اساسا انقلاب
اجازه اين نوع مانورها را ميداد يا نميداد، دركار
بسيار حرفهأی كه انجام شد دخالت نداشت.
خدابنده پرسيد و كيهان با عنوان "دولت آشتی ملی و
گفتگو با روحانيت"،
برای نخستين بار با عكس آيتالله خمينی منتشر شد.
اين تيتر ترکيبی بود از سئوال و پاسخ. يعنی " با آيت
الله خمينی هم مذاکره می کنيد؟" و پاسخ" برنامه دولت
من آشتی با روحانيت است". نتيجه: دولت آشتی با روحانيت
و آيت الله خمينی!
بزرگترين تيراژ
تاريخ
مطبوعات
ايران هنوز
مربوط به اين شماره روزنامه كيهان است كه از مرز يك
ميليون و 200 هزار نسخه فراتر رفت.
ممنوعيت در اختيار داشتن عكس آيتالله خمينی از بين
رفت، مغازهها كيهان را پشت شيشه ويترينهای خود نصب
كردند و در كنار تاكسيهای تهران كه چراغ خود را روشن
كرده بودند، اتومبيلهای شخصی نيز بوق زنان كيهان را
جلوی شيشههای خود
چسباندند. حتی رفتن شاه و سقوط سلطنت و پيروزی انقلاب
نيز چنين تيراژی را در تاريخ مطبوعات ثبت نکرد.
بر خدابنده چه گذشتهاست، اطلاعی در دست نيست، اما
مبتكر جسور اين كار حرفه
ای -
يعنی رحمان هاتفي-
در تيرماه 1362 به جرم تودهای
بودن در زندان 3 هزار(کميته
مشترک و يا زندان توحيد بعدی)
سر به نيست شد.
اميرانتظام ميگويد زير شكنجه كشته شد، ابوالقاسم
سرحدی زاده
(نماينده مجلس ششم
و دبيرکل حزب کار ايران)
از قول زندانبانان ميگويد در سلول انفرادی خودكشی كرد
و...
جزئيات اين جنايت نيز سرانجام عنوان مطبوعات خواهد شد،
همچنان كه جزئيات قتلعام هزاران زندانی سياسی ديگر.
در عكس يادگاری صفحه اول كتاب "يادماندهها" چهرههای
ديگر مطبوعات وقت نيز ديده ميشوند: طيار، فتورچی،
پرويز آذری و...
كه همه فنآوران آرايش صفحات اول مطبوعات كنونی كشور
نيز
مديون ابتكارات و نوآوريهای او
در تاريخ مطبوعات کشورند.
اکثريت نزديک به مطلق
آنهائی كه نصرتالله نوح در كتاب خاطراتش جمع كرده
اعضای قديمی خانواده بزرگ مطبوعات ايرانند، با
سرنوشتهائی متفاوت.
برخی در داخل، گروهی در خارج، بعضی چشم بر جهان بسته و
پرشماری چشم به آينده
دوخته!
دو عكس كوچك پائين صفحه نخست "يادماندهها" يكی نوح را
در كنار هوشنگ ابتهاج"سايه" غزلسرای بزرگ و موسيقی
شناس برجسته معاصر و ديگری نوح را در كنار شادروان
"سياوش كسرائی” نشان ميدهد.
شاعراميد و انقلاب مردم ايران، كه مرگ ناگهانياش امان
نداد تا جنبش
و انقلاب ديگری
را بسرايد و با همين عشق به جنگ
با
ناتوانی قلبش برود.
مرگ او داغی بود كه همچنان بر دلها مانده
است.
|