پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيک

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 
 
پيک هفته
 
 

 

 
 

 

 

 

 


برای شكستن
كمر فيلتر
حالا كه مرد پيدا نميشه
چندتا زن پيدا كنيد!

 
   



 

الپر

اينترنت چيزی است كه برای خيلی از ما زندگی شده است؛ يك زندگی تمام عيار: از آن خبر می‌گيريم، ارتباطات شخصی‌مان را با آن سامان می‌دهيم، اطلاعات روزمره و آگاهی‌های اساسی‌ترمان را در آن جستجو می‌كنيم. خلاصه كمتر كار مهمی است كه ربطی به اينترنت نداشته باشد.اين زندگی زيبا و دوست داشتنی و در عين بزرگی كوچك ما، در عين حال مدتها هم هست كه با بحران مواجه است. فيلتر می‌كنند، در به در دنبال پروكسی و نرم‌افزار دور زدن می‌گرديم. برخورد می‌كنند، فتيله پايين می‌كشيم. خود را سانسور می‌كنيم، به فيلترها ادامه می‌دهند. سايتهای شمارشگر و سرويس‌های عمومی وبلاگ از بيخ و بن فيلتر می‌شوند. ما همينجور بی‌خيال نشسته‌ايم. همين؛ از همين ماجراها كه همه می‌دانيم، همين روند روز به روز تشديد فيلترينگ... كه خيلی هم ظاهرا برای كسی مهم نيست.

اما بياييد اعتراف كنيم. اينترنت يتيم است، و ما نه تنها يتيم‌نواز نيستيم، كه دوزار برای خواسته‌ها و داشته‌های خودمان هم حاضر نيستيم هزينه كنيم. يك زمانی خيال می‌كرديم نسل ما مثلا عملگراتر شده، يا حساب سود و زيان خود را می‌كند، يا نمی‌خواهد مثل نسل قبل فنا شود كه نمی‌آيد آرمانهای خود را خيلی جدی بگيرد و پای آنها بايستد و برايشان هزينه بدهد. حالا می‌بينيم نه بابا، ما اصلا مشكلمان اين حرفها نيست. اصلا حال و حوصله همين كارهای روتين روزمره خودمان را هم نداريم. همين اينترنت نيم‌بند كه تنها جايی است كه برايمان مانده را هم قدر نمی‌شناسيم. به فكر همين تنها فضای نفس كشيدن باقی مانده هم نيستيم. فلان شركت كامپيوتری و فلان مدير دولتی مربوط به IT كه نبايد به فكر حل مشكلاتی مثل فيلترينگ باشد؛ من و شما كه تنها مزيت نسبی و نقطه اتكايمان اينترنت است بايد باشيم؛ كه نيستيم!

يادش بخير. (پير شديم، رفت!) صفحه اينترنت روزنامه جمهوريت را كه قرار بود در بياوريم، يكی از ايده‌ها همين بود. دنبال موضوع هم زياد بودم، اما روزنامه كه يك طوری ناكار شد، خودم هم كه يك طور ديگر. ولی با عرض شرمندگی هيچ كس را هم نديدم كه ذره‌ای به اين كارها فكر كند. البته اين خيلی تأسف‌بار است و من به عنوان يك الپر حق دارم بر سر هرچه بچه اينترنت‌باز كه كمی ادعايش می‌شود و می‌فهمد، نهيب بزنم كه چه می‌كنيد؛ چرا كسی دنبال اينها نيست؟

چرا عصبانی‌ام؟ (به قول ابراهيم نبوی) اولا به چند دليل! نگاه می‌كنم می‌بينم اگر آمار پنج ميليون كاربر ايرانی اينترنت را فرض بگيريم، بی‌شك اكثر قريب به اتفاق اينها چندان به نكته‌های فنی و تخصصی وارد نيستند. پس از فيلترها نمی‌توانند رد شوند، مشكلات روزمره فنی‌شان را نمی‌تواند حل كنند و خيل وقتها اصلا نمی‌دانند فيلترينگ چيست و چه‌جوری است.

دو سال بيشتر است كه داريم فيلتر می‌شويم، هنوز هيچ‌كس نيامده يك چند روش درست و حسابی برای عبور از فيلترها ياد بدهد. نه به من؛ به اينهمه آدم ناواردی كه وقتی با پيغام‌های ورود ممنوع مواجه می‌شوند، بی‌خيالی طی می‌كنند و می‌روند سراغ كارشان. چه عرض كنم؛ هنوز ابتدايی ترين مفاهيم فنی را هم درست ياد نداده‌ايم. بابا اصلا تعداد كتابهای اينترنتی فارسی هنوز از تعداد انگشت‌های دست و پای من! بيشتر نمی‌شود.

بالاتر از اين؛ بعد از دو سال هنوز هيچ‌كس از بچه‌های تخصصی‌تر نيامده فيلترينگ را كمی موشكافی كند. اين كاری بود كه در روزنامه جمهوريت قصد داشتم انجام دهم. يكی بيايد جدول فيلترينگ سرويس‌های مختلف اينترنت را مقايسه كند؛ ببيند كدام‌ها از ISP‌ها فيلتر شده و كدام‌ها از ICP ها. بعد احتمالا از آن مقايسه می‌شود فهميد كه سيستم فيلتر شدن‌ها چيست و احتمالا راههای برای مقابله با آن هم آن وسط پيدا می‌شود. اصلا اين مدلی نيست كه نشود با فيلترينگ مقابله كرد؛ مقابله صرف فنی هم منظورم نيست. ببينيد؛ چرا زنان ايران توانست فيلتر اوليه خود را بردارد؟ چرا همين بازتاب در يك سال گذشته سه بار به دستور دادستانی فيلتر شد و هربار توانست حكم را بازگرداند؟ فقط مسئله روابط و پارتی‌ها نيست؛ آشنا بودن و آگاهی داشتن از همين روابط و روندهای تصميم‌گيری هم بخش مهمی از مسلئه است. چرا اين بخش بايد برای وبلاگ‌نويس‌ها، بچه‌های نشريات الكترونيك و سايتها مغفول باشد؟

من از همه آدمهای اينترنتی كه ادعايشان می‌شود می‌پرسم، اصلا هيچ می‌دانند غير از هيئت سه نفره، چه كسی و چگونه فيلترينگ را ابلاغ می‌كند؟ چه فرايندی در اين ميان طی می‌شود؟ اصلا، هيچ می‌دانند كه چيزی به نام دفتر اينترنت در دادستانی تهران تشكيل شده و به زودی يك‌ساله می‌شود كه خيلی از فتنه‌ها زير سر همان چند آدم فعال در اين دفتر است؟

از خبرنگارهای حرفه‌ای حوزه IT می‌پرسم كه طبيعتا كارشان همين چيزها است. چقدر در مورد اين دفتر می‌دانند؟ چقدر در مورد ساز و كار تصميم‌گيری در مورد فيلترينگ می‌دانند؟ چقدر در مورد پروسه تصميم‌گيری، زمان تصميم‌گيری، نقش مراجع مربوط، وزن طرفهای دعوا و نهادها و آدمهای بانفوذ در تصميم نهايی، چگونگی شكستن تصميم‌های اتخاذ شده و تجربه‌های قبلی و... می‌دانند؟ اصلا كسی روی اين موارد كار كرده است؟

كم نيستند وكلايی كه با حال و هوای اينترنت هم غريبه نيستند. چرا از تجربه‌هايشان نمی‌نويسند؟ لااقل از همان چند موردی كه خبر دارم مطرح شده و تجربه‌های جالبی هم بوده. مثلا شكايتی در اين باره آيا در ديوان عدالت اداری مطرح شده؟ نتيجه چه بوده؟ اعتراضات متعددی كه به وزارت ICT و دفتر پيگيری رئيس‌جمهور و جاهای ديگر شده به كجا رسيده؟ جنبه‌های قانونی موضوع را چرا كسی دنبالش نبوده... رك بگويم؛ آيا قدرت يك علی مزروعی خيلی بيشتر از اين شبكه گسترده آدمهای اينترنتی ايران است كه او می‌تواند پرونده‌ای را درباره برخورد با اينترنتی‌ها به جريان بياندازد و كلی فضاسازی كند، اما اينها نمی‌توانند؟!

اينها و خيلی موارد ديگر. خيلی آدمهای ديگر می‌توانند تجربه‌هايشان را به بحث بگذارند. بنويسند، فكر كنند، ايده بدهند، راه حل بينديشند، تيم تشكيل دهند، كار كنند، بالاخره دنبال روشهايی برای كم شدن تنگناهای موجود باشند.

نه رفيق! همان كه گفتم. كاليبرها بالا و همت‌ها پايين. ما برای باارزش‌ترين چيزهای خودمان هم ارزش قائل نيستيم. اصلا حال كار نداريم. نه برای يك آرمان، نه برای يك مكتب، حتی برای ساده‌ترين داشته‌ها و خواسته‌ها و مسائل خودمان. حتی برای مايحتاج اوليه‌ای مثل اينترنت.

واقعا يتيم است اين اينترنت...