تعداد وبلاگهای فارسی بر اساس تخمينها نزديك به
100هزار صفحه رسيده است. وبسايت پرشينبلاگ و
وبسايتهای ديگر شبيه به آن كه محيطی كاملا فارسی
برای ساختن وبلاگ فراهم كرده بودند دليل اين جهش بزرگ
در شمار وبلاگهای فارسی بودند.
وبلاگهای نخستين بيشتر توسط ايرانيان خارج از كشور
نوشته میشدند و هر كدام با استفاده از زبانی متفاوت
سعی میكردند دنيای ذهنی پيرامون خود را برای
خوانندگان تشريح كنند. بعضی از آنها با نگاه و لحنی
شخصی و خودمانی و بعضی ديگر با زبانی رسمی و غير شخصی
به نوشتن مشغول بودند؛ از خاطرات روزمره بگيريد تا
نظرات كوتاه و بلند درباره مسايل سياسی، اجتماعی و
آثار هنری.
كمكم نويسندگان و روزنامهنگاران شناختهشده نيز به
جمع نويسندگان وبلاگها پيوستند و به اعتبار اين فضا
و رسانهی جديد افزودند. اما اين مانع نشد كه
نويسندگان تازهكار وبلاگها خود را دستكم بگيرند.
پس از چند ماه تعدادی از وبلاگدارهای جوان ساكن تهران
كه با خواندن وبلاگهای يكديگر با هم آشنا شده بودند،
نشريهای اينترنتی راه انداختند. نام اين نشريه
كاپوچينو بود و نشان از جلسههای دوستانهای داشت
كه در قهوهخانهای در شمال تهران با شركت چند
وبلاگنويس جوان تهرانی برگزار میشد. محتوای آن نيز
چيزی جدا از مطالبی وبلاگمانند كه توسط همان
نويسندگان نوشته میشد نبود.
به تدريج توجه نشريات و روزنامههای چاپی ايران به
پديده وبلاگ جلب شد و مقالهها و گزارشهای متعددی
دربارهی آن، چه در روزنامههای اصلاحطلب و چه در
مطبوعات محافظهكار چاپ میشد. بهجز اين، تعداد
روزنامهنگارانی كه به نوشتن وبلاگ روی آوردند
افزايش يافت. همزمان تعدادی از نويسندگان وبلاگها
نيز، مانند چند نفر از نويسندگان كاپوچينو، به
روزنامههای گوناگون جذب شدند و اين كمكم باعث میشد
تا اهميت وبلاگ به عنوان رسانهای بالقوه موثر بالا
رود.
نقطه عطف
دستگيری سينا مطلبی وبلاگنويس و روزنامهنگار در
مهرماه ۱۳۸۱ نقطه عطفی در تاريخچه كوتاه وبلاگهای
فارسی بود. او بخاطر نوشتههايش در وبلاگ شخصیاش و
نيز مقالهها و مصاحبههايش در رسانههای رسمی به
دادگاه احضار شده بود، اما چند ساعت پيش از آن كه به
محل دادگاه برود، كوتاه در وبلاگش نوشت كه احتمالا
بازداشت خواهد شد.
به فاصله كوتاهی، شبكهی بزرگ و پراكندهی وبلاگهای
فارسی، قبل از هر رسانهی ديگر، خبر دستگيری او را در
داخل ايران پخش كرد. تعدادی از ايرانيان مقيم خارج نيز
در وبلاگهای انگليسیشان خبر را به دنيا رساندند و
پس از چند ساعت خبر اولين دستگيری يك وبلاگنويس
ايرانی در دنيا پيچيد.
كمی بعد طوماری كه به زبان انگليسی در اعتراض به اين
دستگيری تهيه شده بود، با بيش از دو هزار امضايی كه
وبلاگنويسان تمام دنيا پای آن گذاشته بودند، به
رسانههای غربی رسيد و خبر دستگيری سينا مطلبی در
تعداد زيادی از رسانههای معتبر دنيا مطرح شد.
مطلبی كه بعد از بيست روز آزاد شد بعدها در گفتگويی با
نشريهای آمريكايی گفت كه اين اعتراضها بازتاب زيادی
در بين بازجويانش داشت و در نهايت به آزاد شدن نسبتا
سريع او كمك كرد.
به مرور به نظر میرسيد كه حكومت جمهوری اسلامی ايران
كه قبلا تمام مطبوعات را پس از چند سال آزادی نسبی به
كنترل خود درآورده بود، از اين وضعيت ناراضی است.
وبلاگهای فارسی ظرف مدت كوتاهی محتوای فارسی موجود در
اينترننت و به تبع آن كاربران اينترنت در ايران را به
شدت افزايش داده بودند و اين موجب آشكار شدن اهميت
اينترنت به عنوان يك رسانه موثر شد.
كمكم بعضی از اصلاحطلبان كه در عمل از داشتن رسانه
منع شده بودند به اينترنت روی آوردند و همين
محافظهكاران را نسبت به اين رسانه تازه بسيار نگران
كرد.
اعتراض به فيلترينگ
حساسيت حكومت ظرف مدت كوتاهی به سطوح بالا رسيد و در
نهايت در شورای انقلاب فرهنگی موجب تدوين سياستی برای
كنترل دسترسی به اينترنت شد. بر اساس اين تصميم جنجالی
كه از نظر بسياری حقوقدانان خلاف قانون اساسی بود
كميتهای سه نفره مامور تهيه
ليست سياهی
شد كه شركت مخابرات و ديگر سرويسدهنگان اينترنت را
ملزم به مسدود يا به اصطلاح «فيلتر» كردن وبسايتهای
«ممنوع» میكرد.
در زمان كوتاهی بسياری از وبسايتهای خبری سياسی و
تعدادی وبلاگ پرخواننده مسدود شدند. اما روشهای فنی
زيادی برای جهش از روی اين فيلترها وجود داشت و
وبلاگها بخاطر گستردگی و تعداد فراوانشان اين روشها
را بين خوانندگانشان پخش كردند و در عمل اين فيلترها
را كماثر كردند. با اين حال قطع شدن دسترسی آزادانه
بسياری از كاربران ايرانی به اينترنت، بسياری را نارضی
كرد.
همزمان با سفر هياتی بزرگ از ايران كه در اجلاس
اطلاعاتی سازمان ملل در ژنو شركت كرده بود، نارضايتی
كاربران ايرانی اينترنت به اوج رسيد. چند وبلاگنويس
ايرانی اين نارضايتی را به خبرنگاران خارجی كه وبلاگ
رسمی اجلاس ژنو را میگردادند اطلاع دادند.
در كمتر از چند ساعت فراخوانی كه خبرنگاران خارجی برای
اطمينان از وضع فيلترنگ اعلام كرده بودند، در
وبلاگهای ايرانی پخش شد و در نتيجه در كمتر از بيست
و چهار ساعت بيش از هزار كاربر ايرانی وجود فيلترينگ
گسترده را تاييد كرده و اعتراض خود را نشان دادند.
همين موجب فشار فراوان خبرنگاران بر محمد خاتمی، رييس
جمهور ايران شد، كه در مصاحبهای مطبوعاتی قرار بود
درباره عملكرد ايران در عرصهی ارتباطات صحبت كند،
اما در عمل مجبور شد به پرسشهای متعدد خبرنگاران
دربارهی سانسور اينترنت در ايران پاسخ دهد.
وبلاگ و حكومت
رابطه وبلاگنويسان و دولتمردان جمهوری اسلامی ايران
زمانی به اوج خود رسيد كه محمد علی ابطحی، معاون رييس
جمهور نيز به جمع وبلاگداران پيوست. او در وبلاگش با
زبانی ساده و جوانپسند دربارهی چيزهايی نوشت كه
كمتر سياستمداری فرصت يا جرات مطرح كردن آن را پيدا
كرده بود. نوشتهها و عكسهای او بخاطر اينكه ابعاد نه
چندان آشكار زندگی سياسی دولتمردان جمهوری اسلامی را
نشان میداد خيلی سريع مورد استقبال كاربران ايرانی و
رسانههای داخلی و خارجی قرار گرفت و حتی در مواردی
تبديل به منبعی خبری برای روزنامهنگاران شد.
به نظر میآمد كه دولتمردان ايرانی تلاش دارند به
وبلاگنويسان نزديك شوند تا شايد بتوانند بطور مستقيم
از بازتاب سياستهايشان در ميان آنها آگاه شوند. اولين
جشنواره ايرانی وبلاگ كه در تابستان سال ۱۳۸۳ در
تهران و توسط سازمان ملی جوانان راه افتاد يكی از
نشانههای اين نزديكی بود، هرچند كه بخاطر فضای نه
چندان امن سياسی زياد مورد استقبال قرار نگرفت.
در عين حال بخش محافظهكار حكومت به كماثر بودن
فيلترينگ پی برده بود و برای تعطيل كردن چند وبسايت
سياسی نزديك به اصلاحطلبان، شروع به دستگير كردن
عوامل فنی و افراد مرتبط با آنها شد كه چند نفر آنان
هم از قضا وبلاگ مینوشتند.
پس از چند روز صدها وبلاگ فارسی در اعتراض به موج
جديد فشار بر وسايتهای سياسی و روزنامهنگاران
اينترنتی نام وبلاگشان را به «امروز»، نام يكی از
سايتهای مورد غضب و اصلاحطلب تغيير دادند و خبرهای
آن را در وبلاگهايشان آوردند تا به شكلی نشان دهند كه
كنترل كردن رسانه اينترنت كار سادهای نيست.
اين اعتراض هم در رسانههای داخلی و خارجی بازتاب قابل
توجهی يافت، طوری كه يكی از روزنامههای محافظهكار
چاپ تهران در سرمقالهای مدعی شد سازماندهندگان اين
اعتراض و ديگر فعالان و نويسندگان اينترنتی توسط
سازمانهای جاسوسی غربی هدايت میشوند.
اتفاقات ديگر
وبلاگهای فارسی در سه سالی كه گذشت شاهد اتفاقات
ديگری نيز بود كه به اندازه خود مهم بودند.
از آن جملهاند: اختلافی كه بين شركت پرشين بلاگ و
پارس آنلاين بر سر نحوه اجرای فيلترينگ در گرفت؛ پوشش
خبری وبلاگهای فارسی بر انتخابات مجلس هفتم؛ برگزاری
مسابقه برای وبلاگهای فارسی توسط يكی از ماهنامههای
كامپيوتری چاپ تهران؛ برگزاری مسابقهيی ادبی در وبلاگ
خوابگرد كه بازتاب زيادی يافت؛ رو آوردن بسياری از
شاعران و داستاننويسان به وبلاگ برای ارتباط با
خونندگانشان؛ راه افتادن وبلاگهای دسته جمعی و
فتوبلاگها؛ انتشار كتابی شامل نوشتههای وبلاگهای
فارسی توسط چند وبلاگنويس؛ جمع آوری كمك برای
زلزلهزدگان بم از طريق همياری وبلاگ نويسان؛ بحثهای
پردامنه درباره كيفيت محتوای وبلاگها و زبان آنها و
تاسيس انجمنی برای وبلاگنويسان؛ افتتاح قهوهخانهای
در شمال تهران با نام «كافهبلاگ»؛ ازدواج چند نفر از
وبلاگنويسان دختر و پسر پس از آشنايی از طريق
وبلاگهايشان؛ و...
پيك هفته:
از زمان انتشار اين گزارش، اكنون چند ماهی میگذرد و
باحتمال بسيار ارقام ارائه شده دراين گزارش افزون شده
است. همچنان كه حوادثی نظير دستگيری و سپس آزادی
تعدادی وبلاگ نويس و رفتاری كه با آنها در زندان قاضی
مرتضوی شده بود، به پرونده ای جديد برای سركوبگران
آزادی در ايران تبديل شد. سايت امروز تا حدودی به حال
اول خود بازگشته است. فيلترينگ همچنان برقرار است و
دركنار آن سايت های جديدی با ترفندهای نوينی از سوی
فيلترگذاران و سركوبگران راه انداخته شده كه برای مدتی
توانستند جای خالی سايت های امنيتی نظير "يه خبر"،
"دريچه"، "گوياآ" و... را بگيرند. شگردی كه دراين سايت
ها بكار گرفته شد، برخلاف روش خبرسازی و جنگ روانی در
سايت های سابق و ابتدائی امنيتی، افكار سازی بود. يعنی
پوچ ترين اخبار را در عالی ترين تكنيك منتشر كردن.
كاری كه روزنامه جام جم در آن موفق بود، روی شبكه
اينترنت به "عياران" سپرده شد! اين ترفند جديد، به
آنها امكان داد تا از هر مرز ممنوعه ای كه در داخل
كشور مطبوعات اجازه نزديكی به آن را هم ندارند عبور
كنند تا جوان ها را بجای روزنت هائی نظير "امروز" و
"رويداد" جذب اين نوع سايت های مبلغ پوچی امنيتی كنند
و تا حدودی نيز موفق شدند، چرا كه در داخل كشور نه
تنها مشمول فيلتر نشدند، بلكه امكانات فنی اينترنتی و
كامپيوتری كه در خدمت سانسور و فيلتر ديگر سايت ها
بود، در خدمت اين سياست جديد فعال شد!
|