آن سال، برف ها
كه آب شد، اخوان بدنيا آمد. پايان زمستان 1307 در دامان
فردوسی. شهرتاريخی "توس". بيست سال بعد عزم تهران كرد و تهران
نشين شد. شعر ايران قالب شكست. قالب شعر اخوان نيز شكست، اما
زبان شعر او، زبان فردوسی باقی ماند. در آن سال های جوشش و
پويش، او نيز درميانه ميدان ماند. با كودتای 28 مرداد پشت او
نيز مانند ديگران و ديگران شكست. شعرش تلخ و گزنده شد. تازيانه
كودتا بر پشت شعراو نيز فرود آمده بود. آن زمستان های سرد و يخ
زده سياسی با مرگ نابهنگام دختر دلبندش در رودخانه كرج سرد ترو
گزنده تر شد. انقلاب 57 خون تازه ای برای رگ های تشنه آزادی
اخوان ثالث نيز بود، گرچه "عزلت گزيده را به تماشا چه حاجت
است؟".
درهای تلويزيون
را به رويش گشودند. شعر خواند و از فردوسی گفت، اما سالوسان را
تاب نيآورد. او ملك الشعرای دربار حكيم توس بود. به خراسان و
مشهد بازگشت.
همانجا كه
در سال 1326 از
هنرستان صنعتی اش ديپلم آهنگری
گرفته بود.
"زمستان" را در تهران، در سال 1336
منتشر كرد و بر
پيشانی شعر ايران نام خود را نوشت و در4شهريور 1369 در
بيمارستان مهر تهران سكوت ابدی را
پذيرفت.
نجف دريابندری
نويسنده و مترجم:
اخوان شاعری را
با شعر كهن"ارغنون" آغاز كرد و با شعر كهن "ترا ای كهن بُوم و بر دوست
دارم" پايان داد. به
نيما پيشوای شعر
نو، سخت علاقه داشت. در جايی گفته
بود: نيما همه اين
مراتب را میديد و میانديشيد خاصه و خاصه میديد كه دنيا
به سوی ديگران روان است. كم كم همه شئون زندگی و از آن جمله
فرهنگ و هنر، دارد از دواير محدود و قلمرو محلی و حتی آفاق ملی
سرك به دور و بر میكشد و دنيای گذشته ما را تا آن جا كه ممكن
بود میشناخت.
آخر شاهنامه، از
اين اوستا، پاييز در زندان، دوزخ اما سرد، و در نهايت
"ترای كهن بوم و
بر دوست دارم" از مجموعه های
مشهور اخوان است. |