ايران

پيك

                         

خطابه جديد رهبر
مردم خوب می‌بينند
كسان ديگری بايد چشمشان را باز كند
زمان سخنرانی های يكطرفه و از بالای منبر حكومتی گذشته است.
دوران پائين آمدن از سكوی خطابه و گوش كردن به حرف مردم رسيده است.

 
 
 

رهبر جمهوری اسلامی در يكی از ديدارهای نمايشی و يكسويه ای كه بيت رهبری برای او ترتيب می‌دهد تا او حرف بزند و بقيه گوش بدهند و صلوات بفرستند و فرياد " مرگ بر ضد ولايت فقيه" سر بدهند، نكاتی را مطرح كرد، كه معلوم نيست، اگر خود بر اين نكات واقف است و به آن يقين دارد، چرا درجهت تحقق اجتماعی آن گام بر نمی‌ دارد. رهبر جمهوری اسلامی، كه عده ای را بعنوان "انجمن اسلامی دانشجويان مستقل"( بخش جديد خودی های اختصاصی از ميان انجمن های اسلامی نيمه خودی شده، كه اين خود تجزيه وحدت دانشجوئی و تقويت تفرقه است تا ايجاد اتحاد) نزد او برده بودند گفت:

«دولتمردان آمريكايی تصور می‌كنند كه كدخدای دهكده‌ی جهانی‌اند و همه‌ ملت بايد ازخواستهای آنان اطاعت كنند. امريكايی‌ها در تحقق نقشه‌ كاملا استكباری خاورميانه‌ بزرگ، در صددند حكومتهايی را در خاورميانه روی كار بياورند كه دارای بزك دموكراسی باشند و درعين حال صد در صد در پنجه‌ سياستهای آمريكا و كمپانی‌های سرمايه‌داری غرب باشند و متاسفانه برخی كشورهای خاورميانه نيز كه طعمه‌ همين دام هستند به واشنگتن در تحقق اين اهداف شوم كمك می‌كنند. »

از آنجا كه ديدارهای رهبر جمهوری اسلامی يكطرفه است و مثلا مصاحبه مطبوعاتی نيست تا از او سئوال شود و يا جلسه مناظره نيست تا ديگران هم نظراتشان را- حتی در ميان همان جمع های دستچين شده ای كه به ديدار و نشستن پای منبر او می‌برند- بدهند، كسی نپرسيد:

1- چرا برای خنثی سازی اين چهره بزك شده امريكائی، با آن چهره غيربزك شده دمكراسی داخلی و ملی و بومی كشور مقابله می‌كنيد؟

2- چرا گلوی همه را گرفته ايد و عملا و عليرغم اين شعارها و تحيل ها، زمينه را برای تحقق همان چهره بزك شده در ايران فراهم می‌كنيد؟

3- چرا نگاهی به خود و عملكرد خويش نمی‌ اندازيد كه براثر آن واژه "امپرياليسم" و بقول شما "استكبار" درايران مسخره و مسخ شده است و چنان فضائی در داخل كشور فراهم ساخته ايد كه برای كاهش زمينه فراهم آمده داخلی برای پذيرش نجات دهنده ای از خارج، مجبوريد مدام لولوی زندان "ابوغريب" را نمايش بدهيد؟ چرا بايد از همان چهره بزك شده امريكائی چنان در هراس قرار بگيريد كه در سخنرانی های خود ناچار به مقابله تبليغاتی با آن شويد؟ جز آنست كه زمينه آن را عملا در داخل كشور فراهم ساخته ايد؟

 

رهبر جمهوری اسلامی در بخش ديگری از سخنرانی خود گفت:

 

«با وجود همه‌ تلاش‌های سلطه‌گرانه، آمريكا در تحقق اهداف خود ناكام خواهد ماند، به شرط آنكه ملتها با آگاهی، افزايش قدرت تحليل و عزم راسخ در صحنه‌ مقابله با نظام سلطه حاضر باشند. خارج كردن ملت ايران از صحنه مهمترين هدف فشارها و تحركات اخير آمريكا است. آنها تلاش می‌كنند با ايجاد فضايی شبه‌ناك، ملت ايران را به اين احساس برسانند كه نبايد و يا نمی‌‌توانند در مقابل نظام سلطه بايستند تا آن وقت زمينه برای تحقق اهداف استكبار در ايران فراهم شود. بنابراين همه‌ دلسوزان بايد در مقابله با اين هدف امريكا، منطق مستحكم ايستادگی و پايداری را در افكار عمومی گسترش دهند و تعميق ببخشند. »

 

هر تحليلگر مستقل و غير وابسته به بيت رهبری و دارو دسته ای كه تلويزيون مملكت را قبضه كرده اند و حرف های از اعتبار ساقط شده خود را برای مردم تكرار می‌كنند می‌تواند و به صلاح است كه در چنين جلساتی باشد تا از رهبر بپرسد:

1- اين عزم راسخ ملی، با تقسيم مملكت به انواع خودی و غير خودی و نيمه خودی فراهم می‌شود؟

2- اگر هدف از صحنه مقابله، صحنه جنگ نباشد كه هر عقل سليمی می‌گويد جنگ ايران وامريكا جنگ فيل و پشه است، هدف بايد حضور سياسی مردم در صحنه باشد. اين حضور را شخص خود ايشان و كسانی كه وی سخنگوی آنهاست عملا به عدم حضور تبديل نكرده اند؟

3- آن آگاهی ملی كه قرار است مردم با مجهز شدن به آن در مقابل امريكا و دمكراسی بزك شده آن در چارچوب طرح خاورميانه بزرگ بايستند، همان تحليل ها و آگاهی بخشی های سيمای جمهوری اسلامی و از زبان و دهان امثال بادامچيان و مرتضوی نبوی است؟ و يا از در نماز جمعه های تهران و اروميه و شيراز و ... و از دهان امثال ملاحسنی و احمد جنتی و حائری شيرازی و امامی كاشانی و ...؟ آنها اين آگاهی را به جامعه منتقل می‌كنند؟ اساسا اين ها خود در ميان مردم اعتباری برايشان باقی مانده كه سخن آنها اعتباری داشته باشد؟

4- آن رهبران عرب خاورميانه كه مرعوب طرح خاورميانه بزرگ شده اند، اگر در ميان مردم خود پايگاهی داشتند و زيرساخت های دمكراسی در آنها برقرار بود، امروز با اين جان كندن مجبور می‌شدند چند گام عقب بروند تا زمينه را برای آمدن تداركاتچی های مستقيم تر و جوان تر امريكا فراهم سازند؟ آنچه كه بعنوان رفرمی امريكائی ( طرح خاورميانه بزرگ) اكنون مطرح است و در واقع جلوگيری از انفجار اجتماعی در اين كشورهاست ( نه انفجار اسلامی!) بسيار شبيه همان رفرمی نيست كه در دهه 40 و بعنوان انقلاب سفيد در ايران شاهنشاهی پياده شد؟ آن رفرم نيز نيآمده بود كه شاه را ببرد، همچنان كه طرح خاورميانه بزرگ نيآمده است كه رژيم های حسنی مبارك و ملك عبدالله و ملك فيصل را ببرد. آمده است كه روی موج آزاديخواهی و خسته شدن مردم از ديكتاتوری و غارت، جابجائی هائی را انجام بدهد و اصل سيستم ها را حفظ كند. آيا با همين آگاهی در باره طرح خاورميانه بزرگ امريكا در نماز جمعه ها صحبت می‌شود؟ آيا يكنفر نيمه خودی (دگر انديش كه جای خود) مهلت می‌يابد تا در سيمای جمهوری اسلامی از اين زاويه با مردم ايران سخن بگويد؟ چرا اين فرصت را نمی‌ يابد؟ زيرا بسياری از كسانی كه كليدی ترين مراكز قدرت حكومتی را در جمهوری اسلامی در اختيار دارند، خود نوعی ملك فيصل و حسنی مبارك اند و برای مردم تداعی رفتن آنها می‌شود و آن را گامی مثبت می‌بينند! فاجعه همين است. يعنی مردم به هر بهائی از شر عده ای در حاكميت جمهوری اسلامی می‌خواهند خلاص شوند و امريكا نيز اين را می‌داند. امريكا برای آنكه تحولی مثبت و ملی در ايران روی ندهد و دمكراسی ملی و مردمی جا باز نكند، عجله دارد با انواع توطئه ها نابودی طرفداران تحولات در حاكميت و اطراف حاكميت را بدست بخش قدرت بدست حاكميت فراهم كند تا سپس خود  تحولی ظاهری را درايران ايجاد كند. چنان كه مردم رفتن اين آقايان را حادثه ای تاريخی و تحولی دگرگون ساز و مثبت ارزيابی كنند. فرصتی در سيمای جمهوری اسلامی برای بازگوئی اين نظرات هست؟ آنها كه مجلس بی‌اعتبار هفتم را در يكی از دشوارترين و سرنوشت سازترين دوران های بقای ايران برپا كرده اند و مشتی چماقدار، لباس شخصی و آدم كش را بنام نماينده مردم برده اند به مجلس، واقعا حريف اين ميدان اند و باور دارند كه بخش وسيعی از مردم برای حمايت از آنها، قيد دمكراسی بزك شده امريكا را خواهند زد؟

 

رهبر جمهوری اسلامی در بخش پايانی صحبت خود گفت:

 

«نظام اسلامی به بركت پشتوانه‌ی مردمی، در مقابل اين فشارها می‌ايستد و با حركت به سمت عدالت اجتماعی و ديگر آرمانهای خود، كشوری نو و مستحكم می‌سازد كه در آن همه‌ مردم از امكانات زندگی برخوردار باشند. بنابراين در انتخابات آينده بايد چشم‌ها را باز كرد و از خدا كمك خواست تا از آزمايش پرهيجان و دشوار انتخابات سربلند بيرون آمد. »

 

1-    سمت گيری عدالت اجتماعی كه مردم بايد از آن دفاع كنند، يعنی اعتياد و فحشا، فقر و بيكاری، نابودی توليد داخلی و سالی 17 ميليارد دلار كالای قاچاق در كشور؟

2-    زمينه سازی برای مستحكم در ميدان ايستادن، يعنی زمينه سازی انتخابات فرمايشی و سپردن عنان اختيار مردم و رای و صندوق آرا، و سرنوشت كشور بدست سه چهار روحانی كه روح شيخ فضل الله نوری در بدنشان حلول كرده و بنام آيت الله در شورای نگهبان نشسته اند و احمد جنتی  شده سخنگوی آنها؟

3-    برای انتخابات آينده رياست جمهوری، اين مردم اند كه بايد چشمشان را باز كنند و يا آنها كه واقعيات را نمی‌ بينند و چشم بر حقايق و واقعيات جامعه و جهان بسته اند؟

 
  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی