آقای منتظری تراكم تهديدات آمريكا عليه ايران را چگونه ارزيابی
ميكنيد؟
ــ من از شرايط به وجود آمده بسيار متاسف هستم. جنگ اصولا به
نفع هيچ كشوری نيست. آمريكا، ايران و هيچ كشور ديگری بهره ای
از آن نخواهند برد. به نظر من تمام مسايل فی مابين بايد از
طريق گفت و گو و مذاكره حل و فصل شوند. بدی هايی كه متقابلا
توسط دو كشور نسبت به يكديگر صورت گرفته اند بايد به فراموشی
سپرده شوند. من به عنوان يك ايرانی معتقدم گروگان گيری ديپلمات
های آمريكايی در سال 1358 عمل بدی بود كه از سوی ما صورت گرفت
و كودتای 28 مرداد عليه دولت ملی دكتر مصدق عمل بد آمريكا نسبت
به ما بود. گرچه حافظه ی تاريخی مردم ما اين برخوردها را
فراموش نكرده است اما به اعتقاد من بايد [مشتركا] برای ساختن
جهانی نو و آزاد و پيشرفت علم و دانش و اخلاق تلاش كرد. اما
جنگ ما را به عقب خواهد برد. يك جنگ ميان ايران و آمريكا
ميتواند باعث دهها سال عقب افتادگی ما گردد. اميدوارم در
مذاكرات راه حلی يافت بشود و هيچگاه شاهد آغاز اين جنگ نباشيم.
از آرمانگرايی و ايده آليسم كه بگذريم شما اتخاذ كدام سياست
مشخص را به دولت ايران توصيه ميكنيد تا اين جنگ كه آن را مخالف
منافع كشور ميشماريد، آغاز نشود؟
ـ حق با شماست و اين شايد آرمانگرايانه باشد اما در عين حال
بيان اميدواری من است. در رابطه با سياستهای مشخص اگر من به
جای دولت بودم مشابه سرهنگ معمر قذافی عمل ميكردم و تمامی
تجهيزات مربوطه را به آنها تحويل ميدادم كه تمام شك و شبهه ها
برطرف شود.
من يقينا اين تصميم را ميگرفتم و آن را به اجرا درميآوردم زيرا
معتقدم كه اگر اين كار داوطلبانه صورت نگيرد تحت فشارهای موجود
دولت به اجبار تن به آن خواهد داد.
من شخصا فكر نميكنم ايران به دنبال سلاحهای هسته ای باشد زيرا
اين كار را اصولا عاقلانه نمی يابم. به فرض هم كه ما به چند
موشك اتمی مسلح شويم مگر در يك درگيری تنها ما هستيم كه
ميتوانيم از آنها استفاده كنيم. طبيعتا طرف مقابل نيز به اين
سلاح مسلح است و هيچ كس در استفاده از آنها بهره ای نخواهد
برد.
آيا فكر ميكنيد اتخاذ سياستهای موردقبول اروپا و غرب در زمينه
ی مسائل هسته ای احتمال برخورد نظامی آمريكا را از بين ببرد؟
ــ ببينيد مسئله تنها حمله نظامی نيست. ما بايد با اتخاذ
سياستهای مناسب احتمال فشارهای ديگر از جمله محاصره ی اقتصادی
را نيز خنثی كنيم. به نظر من انتخاب راه مذاكره گرچه شايد
ديرتر به ثمر بنشيند اما برای غرب نيز مقرون به صرفه تر از
برخورد نظامی خواهد بود. در عين حال تاكيد من بر آن است كه
ساختن چنين سلاحهايی به هيچ وجه عاقلانه نيست. نگاه كنيم
كداميك از كشورهای مسلح به اين سلاحها امكان استفاده از آنها
را داشته اند كه ايران بخواهد و بتواند آنها را توليد كرده و
احيانا استفاده كند. پس به نظر میآيد اين يك توهم بيشتر نيست
و بايد از طريق مذاكره حل شود. در عين حال در خبرها آمده بود
كه ايران ملاقاتهای سرزده ماموران آژانس بين المللی انرژی اتمی
را پذيرفته است. با اين تفاصيل ايران نميتواند چيزی را پنهان
نگه دارد. تجهيزات لازم برای ساختن سلاح هسته ای چيزی نيست كه
كسی بتواند در زيرزمين خانه اش پنهان كند.
مورد عراق را از خاطر نبرده ايم. در آنجا هيئت های تخصصی
سازمان ملل سالها تمام عراق و حتی كاخ های صدام حسين را بررسی
كردند، چيزی نيافتند اما حمله نظامی انجام شد. سپس آقای بوش
گفت كه ميخواهد در آنجا دمكراسی برپا كنند آيا ممكن است اين
پروسه در رابطه با ايران تكرار شود؟
ــ به نكته مهمی اشاره كرديد. من ميگويم آنها نبايد سلاحهای
اتمی را بهانه قرار دهند و بخواهند كه پروسه ی رفتار با عراق
را نسبت به ايران تكرار كنند. اگر موضوع دمكراسی است مطرح كنند
و بر حقوق بشر انگشت بگذارند. البته در اين رابطه نيز خواهيم
ديد كه ايران با عراق و افغانستان قابل قياس نيست گرچه آزادی
ها در اينجا بسيار محدودتر از آن هستند كه دين ما اسلام آنها
را مجاز شمرده است. در زمينه ی حقوق بشر نيز اوضاع رو به
بهبودی است گرچه همچنان افرادی به طور ظالمانه به دليل افكار و
اعتقاداتشان در زندان به سر ميبرند.
به نظر من سير حركت جامعه به گونه ای است كه مستبدان مجبور
خواهند شد تا مرزهای آزادی ها را گسترده تر كنند. اما يك حمله
نظامی بر اين روند تاثير معكوس داشته و بهانه ای برای
اقتدارگرايان خواهد بود تا با اعلام وضعيت فوق العاده به سركوب
آزاديها بپردازند. به نظر من حتی تهديد به حمله نظامی نيز به
نفع اقتدارگرايان است.
بخشی از نيروهای سياسی درون و برون ايران معتقدند كه تنها يك
نظام مردم سالار و متكی به آرای مردم ميتواند سايه تهديد و
حمله ی نظامی را به طور ريشه ای از بين ببرد. شما در اين رابطه
چه ميگوييد؟
ــ من با اين ديدگاه كاملا موافق هستم و معتقدم شما به عنوان
يك رسانه و تمام رسانه های آزاد به دليل نقش روشنگرانه ای كه
ميتوانند و بايد داشته باشند، وظيفه ی سنگينی دارند در اين جهت
كه اقتدارگرايان به عقب رانده شده و مجبور به رعايت حقوق مردم
گردند.
برای رسيدن به نظام مردم سالاری دو راه عمده پيشنهاد ميشود،
برخی مبارزه برای گسترش آزاديها در چارچوب نظام را صحيح
ميدانند و برخی ديگر پيشرفت درون ساختارهای موجود را ناممكن
شمارده و تدوين قانون اساسی جديد را تنها راهكار باقی مانده
تشخيص ميدهند. نظر شما كدام است؟
ــ من راهكار نخست را صحيح ميدانم. به نظر من بايد گام به گام
در جهت آزاديهای بيشتر پيش رفت. راهكار دوم كه به تغيير رژيم
ميانجامد روشی خسارت انگيز خواهد بود. هنوز پس از 26 سال از
تغيير رژيم در ايران، خسارتهای اين جابجايی جبران نشده اند.
گرچه نظام فاسدی بود و رفت. اما اگر همان زمان در جهت اصلاح
همان نظام فاسد قدم برداشته ميشد و همانطور كه آيت الله عظما
آقای شريعتمداری ميگفت در جهت عمل به قانون اساسی موجود در آن
زمان مبارزه ميشد و در راستای اصل "شاه بايد سلطنت كند نه
حكومت" عمل ميشد، بهترين راه حل بود. تغيير رژيم خسارات بسياری
به بار آورد كه همچنان ادامه دارد. تلاش در جهت تغيير رژيم
اقتدارگرايان را به آن سو خواهد راند تا با استفاده از اهرمهای
قدرت كه در اختيار دارند وضع فاجعه باری را به وجود بياورند.
به عنوان آخرين سئوال پيش بينی شما برای ماههای آينده چيست،
آيا به برخورد نظامی نزديكتر خواهيم شد؟
ــ من اميدوارم عقلای جهان در سازمان ملل به راهكار ديگری دست
يابند و جنگ هيچگاه تجربه نشود. ( اين گفتگو از نشريه "شهروند"
چاپ كانادا گرفته شده است) |