ايران

پيك

                         

انقلاب
14 ساله های سال 57
برای اين جمهوری به ميدان نيآمدند
                           جميله كديور

 
 
 

هرچه از عمر انقلاب بيشتر می‌گذرد، بيشتر حسرت ايام خوش و به يادماندنی سالهای انقلاب را می‌خورم؛ روزها و ماه‌هايی كه احساس می‌كرديم، هستيم و خودمان در ساختن آينده دخيليم؛ روزها و ماههايی كه منجر به يكی از بزرگ‌ترين حوادث قرن شد. روزها و ماه‌هايی كه ما - خصوصا نوجوان‌های همسن و سال من در آن سالها - احساس می‌كرديم، چه زود بزرگ شديم. احساس می‌كرديم بدون داشتن فرصت چندانی برای بچگی يا خامی به بلوغ و پختگی رسيده‌ايم. چه روزهای شيرينی بود آن روزها كه هرچه " منيت " بود، جای خود را به يك روح يا هويت جمعی داده بود. هويتی كه همصدا به دنبال ساختن بنايی جديد از جنس نور، از جنس بلور، و از جنس عاطفه بود.

نمی‌دانم چرا هرچه از عمر انقلاب بيشتر می‌گذرد، احساس غربت بيشتری برای انقلاب، ارزشهای آن، و نسل خودمان می‌كنم.

من نمی‌‌دانم بزرگترهای ما در آن سالها برای چه انقلاب كردند ( البته شايد به لحاظ تئوريك بدانم، ولی نمی‌‌دانم تا چه حد آن نظريات و تئوريها با عالم واقع تطابق دارد ). ولی آنچه كه نسل ما، يعنی نسل 14- 15 ساله‌های ايام انقلاب برای آن انقلاب كرد، آن چيزی نيست كه در بسياری از جاها حاصل آن را به عينه لمس می‌كنيم.

ما نسلی نبوديم كه معنی كينه، نفرت و اختلاف را بدانيم؛ ما نسلی نبوديم كه به دنبال دراز كردن هم باشيم؛ ما نسلی نبوديم كه خود را در نفی ديگران اثبات كنيم؛ و ما نسلی نبوديم كه دين، اخلاق، و ارزشهای مطلوب را در مسلخ سياست قربانی كنيم.
نسل ما نسل عاشقی بود كه امروز با دريغ، حسرت آن روزهای رويايی را می‌خورد.

توپ ها برای چه كسی غرش می‌كنند ؟

اخيرا آقای مصباح يزدی مثل هميشه سخنان تامل‌انگيزی اظهار داشته‌اند. دو فراز از سخن و نظر ايشان چنين است :

1- " دشمنی و عنادی كه امروز عليه اسلام ورزيده می‌شود، از صدر اسلام تا كنون بی‌سابقه بوده است ... احكام ضروری اسلام صريحا انكار می‌شود و اقدامی صورت نمی‌‌گيرد.
2- بزرگترين ضربه به دست كسانی است، كه يكی از بالاترين مسؤوليت‌های مملكتی را دارد و از پشت پرده طراح اصلی هستند و بزرگترين تيشه را به اصل ريشه اسلام می‌زنند ... بعضی از اين‌ها عمامه به سر دارند و كانديدای رياست جمهوری هستند. كسانی كه از نفی و تشكيك در مسايل اسلامی حرف می‌زنند،‌ اما از جانب مسؤولان مفاخر ايران خوانده می‌شوند."

البته اين نخستين بار نيست كه آقای مصباح چنين اظهارات يا اتهاماتی را مطرح می‌كنند. ايشان در جايگاهی قرار دارند كه لا يسال عما يفعل!

اما سخن ايشان اين بار از دو جهت تازگی دارد. اول اين بار تخفيف داده‌اند و نفرموده‌اند از زمان آدم تا به امروز و دوم اين كه به نظر می‌رسد اين اولين‌بار است كه انگشت اتهام ايشان به سوی فرد خاصی است كه به تعبير ايشان طراح پشت پرده بسياری از قضاياست. اين خود نكته بسيار پراهميتی است كه در كشور ما گاه جوانان و دانشجويان و روزنامه‌نگاران برای نوشتن مطلبی يا اظهار نظری هزينه‌های سنگين می‌پردازند و متهم می‌شوند كه افكار عمومی را مشوش كرده‌اند، اما جناب مصباح می‌توانند عاليترين مقامات را متهم كنند،‌ و در برابر هيچ‌كس هم پاسخ‌گو نباشند. پيش از اين ايشان روزنامه‌نگاران را متهم كردند كه يك چمدان دلار گرفته‌اند، اين بار ظاهرا سخن بر سر يكی از مسؤولان و اركان نظام است. يعنی تيغ آقای مصباح اين‌بار به استخوان رسيده است و ايشان در صدد جراحی از درون هستند. مرجع ضمير آقای مصباح چه كسی است؟ چرا ايشان سربسته سخن گفته‌اند؟ دو نفر روحانی به قول ايشان عمامه به سر در عرصه انتخابات مطرح‌اند. آيا رييس‌جمهور شدن آنان اين قدر خطرناك است؟ كه ضرورت داشته توپخانه‌ها به غرش درآيند؟
مرجع ضمير آقای مصباح چه كسی است؟ و چرا ايشان چنين سخنانی را در اين مقطع بسيار حساس مطرح كرده‌اند؟

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی