دكتر ابراهيم يزدی، دبيركل نهضت آزادی ايران در گفتگوی كوتاهی
با راديو صدای آلمان، نقطه نظراتی را بعنوان كارپايه اتحاد
ملی، جبهه واحد و شرط برگزاری يك انتخابات آزاد در ايران مطرح
كرد. يزدی دراين مصاحبه گفت:
چه
در
مورد
برنامه
آقاى
دكترمعين
يا
هر
كانديد
ديگرى،
علاوه
بر
اينكه
محتواى
برنامه
مهم
است،
مهمتر
اين
است
كه
گفته
شود،
با
توجه
به
تجربهى
آقاى
خاتمى
در
طى
هشت
سال
گذشته،
آقايان
كانديداهاى
جديد
اگر
انتخاب
شوند،
چگونه مىخواهند
اين
برنامهها
را
اجرا
كنند؟
در
حاليكه
آقاى
خاتمى
بعد
از
دو
دوره
رياستجمهورى،
در
نهايت
مىگويند،
رييسجمهور
در
داخل
اين
ساختار
حكم
تداركچى
را
دارد
.
بنابراين
كانديداهاى
رياستجمهورى
بايد
بگويند
چگونه مىخواهند
اين
برنامهها
را
اجرا
كنند؟
اگر
حاكمان
ايران
بخواهند
با
همان
شيوههايى
كه
انتخابات
مجلس
هفتم
و
يا
دورههاى
گذشته
را
انجام
دادند،
انتخابات
نهمين
دورهى
رياستجمهورى
را
برگزار
بكنند،
قطعا
يك
خطاى
استراتژيك
را
مرتكب
خواهند
شد
.
مگر
آنكه
آنها
به
تناسب
پيشنيازهاى
يك
انتخابات
آزاد
و
منصفانه،
آزادىهاى
اجتماعى،
سياسى،
حقوق
ملت،
همه
آن
چيزهايى
را
كه
در
فصل
سوم
قانون
اساسى
برشمرده
شده
است
و
همه
آن
چيزى
را
كه
در
بيانيهى
جهانى
حقوق
بشر،
منشور
سازمان
ملل
متحد
و
معاهدات
بينالمللى،
سياسى،
اجتماعى،
ايران
آنها
را
امضا
كرده
است
و
بر
طبق
قانون
مدنى
ايران،
آن
مصوبات
حكم
قوانين
ايران
را
دارند،
ايران
آن
تعهدات
را
هم
عملى
بكند
.
در غير اينصورت برگزارى
يك
انتخابات
آزاد
امكانپذير
نيست.
نهضت
آزادى
ايران نيز بر
اين
مطالبات
تكيه
مىكند.
قطعا
اين
نوع
مطالبات
در
چارچوب
برنامههاى
اساسى
جنبش
اصلاحطلبان
ايران
مىگنجد.
نظير
روشن
شدن
جايگاه
رييس
جمهور
در
اين
ساختار،
نظير
لغو
نظارت
استصوابى
شوراى
نگهبان،
به
شيوهاى
كه
از
مجلس
سوم
به
بعد
انجام
شده
است.
اما
به
نظر
ما
علت
عدم
موفقيت
يا
عدم
انجام
همهى
آنچه
كه
به
ملت
وداع
داده
شده
بود،
خصوصا
با
توجه
به
اين
كه
اصلاحطلبان
دو
قوهى
مجريه
و
مقننه
را
داشتند،
در
يك
جاى
ديگرى
است
و
آن
اين
است
كه
جنبش
اصلاحطلبى
در
ايران
فاقد
رهبرى
بود.
آقاى
خاتمى
رييسجمهور
اصلاحطلب
بود،
ولى
هيچگاه
در
نقش
يك
رهبر
جنبش
اصلاحطلبى
نگاه
و
عمل
نكرد
.
فقط
يك
رييسجمهور
اصلاحطلب
باقى
ماند
.
در
مقايسه
با
مرحوم
شادروان
دكترمصدق،
ايشان
رهبر
جنبش
ملى
ايران
بود،
نخستوزير
هم
كه
شد
اما
به
الزامات
رهبرى
جنبش
متعهد
باقى
ماند.
آقاى
خاتمى
هرگز
چنين
ديدگاهى
را
نداشت
.
نمايندگان
اصلاحطلب
در
مجلس
ششم
هم
هيچگاه
چنين
نقشى
را
براى
خود
قائل
نبودند
يا
عمل
نكردند.
باز
هم
به
عنوان
مثال
در
دورانى
كه
من
در
دهه
سى
دانشجو
بودم،
نمايندگان
جبههملى
هر
كجا
كه
مشكلى
پيش
مىآمد،
موكلين
خود
را
فرا میخواندند.
ما
در
ميدان
بهارستان
جمع
مىشديم.
مسائل
را مىگفتند
و
به
ضرب
فشار
افكار
عمومى
به
اهداف
ملى
مىرسيدند.
اما
ما
در
اين
دوره
هرگز
شاهد
اين
نبوديم
كه
نمايندگان
اصلاحطلب
موكلين
خود
را
فرابخوانند
.
جمعبندى
من
اين
است
كه
تمامى
نيروهاى
اصلاحطلب
اگر
بخواهند
تجربهى
گذشته
را
بكار
بندند، مىبايد
تشكيل
يك
جبهه
فراگير
اصلاحطلبى
يا
دمكراسىخواهى
را
بپذيرند.
نه
فقط
با
گروهها
و
احزابى
كه
مايلند
در
حاكميت
بمانند،
بلكه
با
همهى
گروهها
و
احزاب
سياسى
درون
و
بيرون
حاكميت.
ما
بر
اين
باوريم
كه
اگر
چنانچه
به
بهانه
و
يا
در
فرايند
انتخابات
رياستجمهورى،
چنين
جبههى
فراگيرى
تشكيل
شود، مىتواند
مصدر
خدمات
بسيار
گردد.
بازارىهاى
قديمى
مىگفتند،
تاجرى
كه
ريسك
نكند
هرگز
تاجر
نمىشود.
در
عالم
سياست
مواقعى
وجود
دارد
كه
يك
جريان
يا
حزب
سياسى
بايد
شجاعت
استقبال
از
خطر
را
داشته
باشد. بىترديد
تشكيل
يك
جبههى
فراگير
دمكراسىخواهى
در
ايران
بدون
حضور
گروهها
و
نيروهاى
سياسى
بيرون
از
حاكميت
از
جمله
«نهضت
آزادى
ايران»،
هرگز
مورد
قبول
كسى
واقع
نخواهد
شد
.
اما
پذيرفتن
نهضت
يا
اينكه
حاضر
شوند
كه
در
كنار
نهضت،
يك
منشور
مشتركى
را
امضا
كنند،
بهنظر
بعضى
از
اصلاحطلبانى
كه
اصرار
دارند
در
كنار
حاكميت
باقى
بمانند،
هزينههايى
دارد.
اما
به
نظر
ما
هزينهاى
كه
بايد
بپردازند
آن
اندازه
نيست
كه مىتوانند
بهرهمند
بشوند.
اين
بهرهمندى
براى
كل
كشورمان
است.
حال
اگر
امروز
اين
را
نمىپذيرند،
ملاحظات
خودشان
را
دارند،
به
نظر
ما
زمان
و
گذشت
زمان
به
آنها
خواهند
فهماند
كه
محاسباتشان
اشتباه
است
و
جز
پذيرفتن
يك
چنين
واقعيتى
هيچ
راهى
براى
خودشان
و
مملكت
وجود
ندارد.
|