دكتر مصطفی معين كانديدای جبهه مشاركت برای رياست جمهوری در
جمع اعضای سازمان دانشجويان جهاد دانشگاهی مشهد گفت:
بحث بيانگيزگی دانشجويان نسبت به فعاليتهای سياسی و اجتماعی
از
مسائل مهم كشور است كه بايد همانند مواردی چون بحران انرژی
هسته ای و يا مشكلات
اقتصادی جزء اولويتهای مطالعاتی مراكز دانشگاهی قرار گيرد.
بيانگيزگی و انفعال دانشجويان، دلايل متعدد سياسی، اجتماعی،
روانی و فرهنگی دارد ولی يكی از دلايل عمده آن را ميتوان در
عدم تحقق وعدههای مسوولان
دانست.
متاسفانه در رفتار
اجتماعی و مديريتی ما عدم وفای به عهد و عمل به وعدهها و
گفتهها به يك فرهنگ
تبديل شده است و روح حساس جوانان و دانشجويان را آزرده و دچار
بيانگيزگی كرده
است، البته سطح توقعات آنان
نيز از ابتدا واقعبينانه نبود و به آن دامن زده شد.
وی از دانشجويان خواست به نقد علمی و دقيق
عملكرد مديريتی كانديداها در دورههای گذشته بپردازند و صرف
داشتن مسووليتهای متعدد از سوی فرد را ملاك رای خود قرار
ندهند.
دولت خاتمی ميتوانست برای ساماندهی احزاب و نهادينه كردن كار
حزبی در 8 سال گذشته بيشتر تلاش
كند. هر چند ايجاد و تقويت زمينههای اجتماعی و فرهنگی اين
كار، سخت است، اما 8 سال
وقت كمی نبود.
واقعيت اين است كه خاتمی يك
شخصيت برجسته فرهنگی محسوب ميشود تا يك شخصيت حزبی و
تشكيلاتی. در شرايط مطلوب،
خاتمی ميتوانست علاوه بر رياست جمهوری، پرچمدار اصلاحات نيز
باشد؛ اما اين امر
محقق نشد.
دكتر مصطفی معين در نشستی با اعضای انجمن اسلامی مدرسين
دانشگاه فردوسی مشهد، دلايل
استعفای خود از وزارت علوم، تحقيقات و فناوری را تشريح كرد.
در اين جلسه دكتر حسين رزمجو، عضو هيات
علمی دانشگاه فردوسی مشهد خطاب به معين گفت: «هنوز دلايل
استعفای شما در هالهای از
ابهام قرار دارد، اگر شما ميخواهيد برای مردم عزيز باشيد،
نبايد مثل كسانی باشيد
كه وعدههای شيرين به ملت دادند اما نتوانستند آنها را محقق
كنند. شما زمانی عزيز
خواهيد بود كه بتوانيد با شجاعت و با شناخت ملت، سعی كنيد آنچه
كه باعث استعفای شما
شد را از پيشرو برداريد. شما برای رياست جمهوری كانديدا
شدهايد و اكنون بايد بطور
شفاف علل استعفای خود را
بازگو كنيد. اولين اقدام شما نيز بايد اين باشد كه برای رفع آن
موانع برنامه داشته باشيد.
دكتر معين درباره دليل استعفای خود گفت:
استعفای من در دو مقطع مطرح بود.
مقطع اول بعد از 18 تير 78 و مقطع دوم در تابستان 82 بود كه
فلسفه اين دو استعفا
با يكديگر تفاوت داشت.
هدف
استعفای اول من، اعتراض به وحشيگري(حمله
به خوابگاه دانشجويان) و دفاع از دانشجويان بود؛ چون اينگونه
استعفا
را شديدترين اعتراض ميدانستم.
من در اعتراض به اوضاع آن زمان،
جلسه دولت را ترك كردم و از ساعت 4 عصر تا 12 شب در جمع
دانشجويان حاضر شدم و با
آنها صحبت كردم. اين ترك مسند نيست، بلكه دفاع از دانشجويان
است.
وزير سابق
علوم در خصوص دليل استعفای دوم خود در تابستان 82 نيز گفت:
من برای خود اصولی داشتم كه به آنها پايبند بودم. اين اصول
همان برنامهای بود كه بخاطر آن از
نمايندگان مردم رای اعتماد گرفته بودم. در برنامهای كه به
مجلس ارائه دادم، تحول
ساختار وزارت علوم را مطرح كرده بودم؛ چون اين ساختار قديمی
بود و نميتوانست
نيازهای روز جامعه را برآورده كند. برای تحول ساختار در وزارت
علوم، 10 طرح
پژوهشی به مدت 3 سال توسط متخصصين انجام شد تا طرح تغيير
ساختار آماده تحويل به
دولت گرديد. من به دليل ايستادگی برای تصويب آن برنامه كه
شورای نگهبان آن را رد كرده بود استعفا دادم؛ چون معتقدم
قوانين 30 سال
پيش پاسخگوی نياز امروز جامعه دانشگاهی ما نيست.
من
ميتوانستم با دل خوش كردن به مقام عالی وزارت، وزارتخانه را
چند سال ديگر هم اداره
كنم؛ اما چون معتقد بودم مردم به من اعتماد كردهاند و منتظر
عمل هستند، ترجيح دادم
استعفا دهم.
در آن شرايط به آموزش عالی با سوء ظن نگاه
ميكردند. خوشبختانه استعفای من باعث شد به سرعت روند تصويب
طرح پيش رود و 80 درصد
منويات ما در آن تحقق پيدا كرد.
“ميز”
وسيله است نه هدف و از اين وسيله بايد برای ارتقای جامعه
استفاده كرد. اداره كردن وزارتخانه با روزمرگی، هنر نيست. |