ايران

پيك

                         

خاتمی در كرمانشاه
8 سال از مردمی كه به اسلام طالبانی رای ندادند انتقام گرفتند!
اسلام طالبانی همان
دمكراسی امريكائی است
لعاب ها را كه كنار بزنيد، بن لادن همان را می‌گويد كه بوش می‌گويد
من با نظامی كه آن را قبول دارم، اعلام جنگ نخواهم كرد
دمكراسی يعنی اختيار و توان مردم برای جا به جا كردن قدرت بدون توسل به زور

حضراتی كه خواستار تغيير قانون اساسی و تغيير نظام هستند چه تضمينی مي‌دهند كه اگر اين نظام برود يك دموكراسی به معنی غربي‌اش پياده مي‌شود؟! ما نمي‌گوييم كه بعضی جاها حقوق بشر پايمال نمي‌شود، نمي‌گوييم رفتاری كه با نويسندگان و خبرنگاران مي‌شود همه‌اش درست است، اما به صراحت مي‌گويم كه وضع ما از همه همسايگانمان بهتر است. هر كس می‌گويد نه، بنشينيم با هم در اين باره بحث كنيم.

 
 
 

محمد خاتمی طی سخنانی در جمع نخبگان و نمايندگان تشكل‌های مختلف استان كرمانشاه گفت:

حاصل انقلاب، جمهوری اسلامی ايران است اما چگونه تعريف كردن جمهوری اسلامی مهم است. معتقدم و روی اين اعتقاد خود ايستاده‌ام و برخلاف نظر بعضي‌ها، يك سانتي‌متر و حتی يك ميلي‌متر از آن عقب‌نشينی نكرده و نخواهم كرد. تا وقتی هم كه هستم در مسير جمهوری اسلامی ادامه خواهم داد و معتقدم راه نجات مردم ايران در آن است. اين راه مي‌تواند الگويی از نحوه‌ی سلوك و روش و رفتار را در دنيای پرتنش و آشوب كنونی مشخص كند.

وقتی مي‌گوييم جمهوری يعنی در مقابل همه‌ی سيستم‌های موجود حكومتی، جمهوری را انتخاب كرده‌ايم كه محتوای آن هم دموكراسی و مردم‌سالاری است. مردم‌سالاری مقدماتی دارد كه اگر آن‌ها نباشد هر ادعايی هم بكنيم مردم‌سالاری نيست و اين مقدمات دينی و غيردينی ندارد.

وقتی مي‌گوييم جمهوری يعنی مردم در حكومت اصل هستند، تعارف هم نداريم. يعنی حكومت هيچ خاستگاه و جايگاهی جز مردم ندارد. درست است كه در بينش اسلامی يا ليبراليستی برای حكومت خصوصيات و مشخصاتی را معين كرده‌اند، اما جمهوری اسلامی در صورتی تحقق پيدا مي‌كند كه مردم اين حكومت را با آن خصوصياتی كه مورد نظر خدا هم هست، بخواهند و اگر نخواستند هيچ‌كس حق حكومت كه به نظر خودش هم حق است، ندارد. اگر مردم خواستند آن حكومت مشروعيت پيدا مي‌كند و مي‌تواند كار خود را انجام دهد و اگر نخواستند ولو اين‌كه حق به جانب اوست حكومت حق ندارد كه خود را به مردم تحميل كند.

لازمه‌ اين كار آزادی انديشه و بيان در جامعه است تا بتوان قدرت را مورد سوال قرار داد. در جامعه‌ای كه آزادی نباشد و فقط مردم آزاد باشند به‌به و چه‌چه حكومت را بگويند حكومت مسووليتی برای خود نخواهد داشت و بنابراين يك پايه‌ اساسی دموكراسی در جامعه از بين مي‌رود.

دموكراسی اين است كه مردم قدرت را به وجود ‌آورند و در صورتی كه آن را نخواستند بدون توسل به زور آن قدرت را جابه‌جا كنند. اين از مقدمات دموكراسی است كه با بينش اسلامی مي‌توانيم آن را به دست آوريم.

امروز يك جريان بسيار خطرناك طالبانی و القاعده در دنيا حضور دارد. مشكل ما، ذات دو صدای خشونت‌آميز و ظاهرا انعطاف‌ناپذيری است كه از دنيا بيرون مي‌آيد. يكی در افغانستان زمان طالبان است و ديگری از كاخ سفيد. گرچه اين دو روبه‌روی يكديگرند و همديگر را مي‌كوبند و مي‌زنند. همان‌گونه كه طالبان مي‌گويد هركه مانند من نمي‌انديشد كافر، ملحد و مهدور‌الدم است، مي‌توان به خاطر كشتن او حتی هزاران انسان بي‌گناه را پودر كرد و به هوا فرستاد، عين همين صدا از كاخ سفيد مي‌آيد، مي‌گويد هر كه با ما نيست، بر ماست و جنگ عليه او، يك جنگ مقدس است. اگر يك ذره لعاب‌ها را كنار بزنيم، نمي‌توان حرف بوش را از حرف بن‌لادن تشخيص داد.

البته معتقدم هر نظامی ضوابطی دارد و آنها را بايد اجرا كرد. نمي‌شود بگوييم يكی بيايد حرف الحادی بزند يا ترويج فساد و زشتی در جامعه كند. اما در عين حال ما بايد همانطور كه امام گفت كهكاری نكنيد در پيچ و خم جهان متمدن امروز، اسلام متهم به ناتوانی شود“،اين جمهوری اسلامی است كه معتقدم در چارچوب‌های آن، گام‌ها را مي‌شود برداشت. من از اين دفاع مي‌كنم. چه رييس‌جمهور باشم چه در كتابخانه ملی باشم و چه در راس يك تشكيلات به نام گفت‌وگوی تمدن‌ها در دنيا باشم، چه يك فرد كه در خانه‌ام نشسته‌ام و گاهی با افراد سر و كار دارم. اين را گفته‌ام و اين راه را هم رفته‌ام. همين جا بگويم از آزادی، از عدالت و حقوق انسان از اين پايگاه دفاع كرده‌ام و مي‌كنم و يك سر سوزن از مواضع خودم عقب ننشسته‌ام، البته شما حق داريد كه بگوييد چرا در اين شعارهايی كه مطرح كرديد، پيشرفت حاصل نشد. خيلی شعارها داديم كه تحقق پيدا نكرد، اما اين به معنای عقب‌نشينی نيست؟! يعنی بنده بيايم اعلام جنگ كنم با نظامی كه اصلش را قبول دارم؟ من معتقدم كه اگر اين از بين برود آن طرفش اصلا معلوم نيست كه چه باشد.

حال منهای اعتقاد. حضراتی كه خواستار تغيير قانون اساسی و تغيير نظام هستند چه تضمينی مي‌دهند كه نظام برود يك دموكراسی به معنی غربي‌اش پياده مي‌شود؟! ما ادعا نداريم كه جمهوری اسلامی عيب ندارد. نمي‌گوييم كه بعضی جاها حقوق بشر پايمال نمي‌شود. نمي‌گوييم رفتاری كه با نويسندگان و خبرنگاران مي‌شود همه‌اش درست است. ما نمي‌گوييم كه وضعمان، از نظر اسلامی ايده‌آل است. اما به صراحت مي‌گويم كه وضع ما حتی با معيارهای امروز از همه همسايگانمان بهتر است و در عين حال ملت ما دارد اسلام واقعی را در مقابل اسلام طالبانی تجربه مي‌كند و مي‌خواهد دموكراسی را پياده كند كه اين نظام مورد هجوم همه‌جانبه‌ آمريكاست.

عقب‌نشينی يعنی اين كه بنده بيايم با فشارهايی كه برای ضربه‌خوردن جمهوری اسلامی است هم‌صدا شوم. اگر جمهوری اسلامی از بين رفت، حكومت دموكراتيك در اين مملكت ايجاد نخواهد شد. اگر من اشتباه مي‌كنم بنشينيم با يكديگر بحث كنيم و اگر اشتباه نمي‌كنم، آن دوستانی كه از اين مسير منحرف شدند، دچار ارتجاع شده‌اند نه اينكه من دچار عقب‌نشينی شده باشم.

بله موانعی هم از طرف دوستان و هم از طرف مخالفان بود كه در جايی بايد درباره آن صحبت شود كه چرا آنچه كه ما مي‌گفتيم انجام نشد. بخشی به خاطر اين بود كه برای يك دستمال قيصريه را به آتش كشيدند. برای اين كه احساس كردند مردم به يك تفكر روی آورده‌اند، حاضر شدند وجهه، منافع جمهوری اسلامی و اعتبار ايران در صحنه بين‌المللی از بين برود تا از اين مردمی كه به اين تفكر رای دادند، انتقام بگيرند. از آن طرف تندروي‌هايی در اين زمينه شد و اين مساله پيش آمد كه گويا اصلاحات آمده است كه اسلام و جمهوری اسلامی را كنار بگذارد. اين دو تا را بايد كنار يكديگر گذاشت و بعد در مجموع ارزيابی و علت ناكامي‌های را بررسی كرد.

اگربرخی روش‌های دولت را قبول ندارند بايد بدانند كه با بعضي‌ها روش‌ها جلو سرمايه‌گذاری داخلی و خارجی، توليد در جامعه و ثبات كه امری لازم برای رشد جامعه است، گرفته مي‌شود.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی