چندروزی بيشتر از
انتشار متن "فراخوان ملی” نگذشته بود كه يكی از مؤسسين وزارت
اطلاعات در صحبتی، مرا نواخته وهرچه سيئه در اين عالم است به
بنده نسبت داده بود. چندروز بعد يك ماشين تبليغاتی سنگين در
خارج از كشور شروع به كار كرد. از زدن تيرخلاص در مغز تيمسار
رحيمی تا دزدی وهيزی را به بنده نسبت داد. از شكنجه گری تا
داشتن 18 كارخانه. از نوكری اجانب تا مزدوری رژيم وجالب تر
آنكه همزمان در تهران هم اين ماشين تبليغاتی در گوش يكی میگفت
فلان كس دست در دست سلطنت، جمهوريت را فراموش كرده، در گوش
ديگری، در داخل زندان زمزمه میكرد كه چه نشسته ای مشغول ساخت
و پاخت با آمريكائيها برای حمله به ايران است، و به جوان تر ها
هم میگفت كه فلانی يك قانون اساسی نوشته ارتجاعی كه درآن
شورای نگهبان هم دارد و خلاصه به هر كس فراخور حالش وحساسيتش
چيزی گفته میشد و به همگی نيز دائماً القاء میشد كه فلان كس
تك روی میكند و مشغول تركتازی است و ازبقيه استفاده میكند
وغنائم رابرای خودش برداشته است و هكذا. گذشت و خوشبختانه با
درايت و حوصله وعقل دوستان اين حرفها نقش برآب شد. اما اكنون
كه آن سروصداها فروكش كرده و به نظرم بانيان آن هم از بیحاصلی
كارشان خسته شده اند دونكته را بايد بنويسم:
اول- خوشبختانه به
لطف خداوند منان جوری زندگی كرده ام كه هرگز دست تعدی به عرض و
جان ومال وناموس كسی دراز نكرده ام. به همين دليل هم صدايم
بلند است. فقر افتخاری ندارد اما خوشبختانه يا متأسفانه از مال
دنيا هم چيزی ندارم الا بدهكاری مالی كه يادگار انتشار روزنامه
های تعطيل شده است. جورآن را هم فعلاً چندين و چندنفر از
دوستانم دارند میكشند ومن شرمنده آنها هستم تا كی بتوانم
تأديه نمايم. آنچه كه كرده ام و بوده ام به خودم مربوط است
وخدای خودم. بابت آن هم نه از كسی طلب دارم و نه منتی بركسی
میگذارم، آنچه را هم كه در حقم گفته اند وآن چه را هم كه تهمت
زده اند، بابت آن از هيچ كس هم گله ای ندارم. در دنيا از هيچ
كس شكايتی ندارم و در آخرت هم خودشان میدانند و خدای خودشان،
حقی ازمن به گردنشان نيست. اما يك نكته باقی میماند وآن اخلاق
است. تمام كوشش های ما در تمام جهات سياسی و اجتماعی در نهايت
بايد منجر به جامعه ای شود كه درآن انسانيت و ارزش های اخلاقی،
داور در ميان روابط مردم باشد. اگر اين مهم اكنون فراموش شود
چه تضمينی است كه درآينده بخصوص وقتی كسی سوار بر توسن سركش
قدرت هم باشد تبديل به گرگ درنده وقاتل جان مردم نشود.
كسی كه به خود
اجازه بدهد به راحتی تهمت وارد كند مطمئن باشيد از ريختن خون
هم ابايی نخواهد كرد. اگر كسی نمی داند وندانسته حرفی را
میزند بايد اين آيه قرآن را بيادش بياورم كه " چيزی راكه نمی
دانی نگو، گوش و چشم و قلب، همگی در قبال گفته ات مسئول
هستند".
دوم- اشتباه بزرگ
دراين است كه تصور میشود" جنبش ملی رفراندوم" به شخص وابسته
است. بنده كه در اين جنبش كاره ای نبوده ام و حداكثر يكی بوده
ام چون ديگر حاميان اين كار. فكر و جان و مال و قلم و قدم همه
از ديگران بوده و زحمتش را كشيده اند و هنوز هم میكشند. من
تنها گاهی نظر شخصی ام را گفته ام و اگر توانسته ام، خسته
نباشی به دست اندكاران نثار كرده ام. اين جنبش ملی به هيچ كس
وابسته نيست. حركتی است برخاسته از خواست مردم و مبتنی برنياز
جامعه ايران. بنيادش بر دموكراسی و حقوق بشر و صلح قرار دارد.
در سطح جهانی هم با آغوش باز با همگان برخورد میكند اما خط
قرمز روشن عدم دريافت پول از دول خارجی و عدم تمكين به اجانب
را نصب العين خود قرار داده است. سر اقبال به آن هم همين است.
اين جنبش در اولين قدم ودركمتر از سه ماه تبديل به نيروی سياسی
شده كه بيش از 300 كادر حامی، هزاران نفر طرفداروصدها نوشته
ومقاله تئوريك را پشتيبان خود دارد. تاهمين جا نيز از
بزرگترين جريانات سياسی
كشور است. اين جنبش به محض سازماندهی دموكراتيك خود كه به هيچ
شخصی هم متكی نيست تبديل به
مهم ترين نيروی كشور
میشود و میتواند با بسيج مردم در فعاليت های غير خشونت آميز
و با مقاومت مدنی حق ملت ايران را از غاصبين باز پس بگيرد.
ببينيد كسانی كه واقعيات درون جامعه ايران و نيازهای مردم را
نمی بينند تا كجا اشتباه میكنند. حداقل میتوانند از همين سه
ماه گذشته و اقبال به جنبش رفراندوم درس بگيرند و دنبال تخريب
اين شخص وآن شخص نگردند. شخصی در كار نيست، با يك ملت مواجه
هستند. بهمن از كوه سرازير شده و اينان چون بازی كودكانه در
دامنه، مشغول ساختن خانه با چوب كبريت هستند. خداوند به همگان
ديده بصيرت عنايت فرمايد.
وما توفيق
یالابالله
محمد محسن
سازگارا
23 بهمن 1383
|