ديگر شنيدن خبر مرگ بر اثر تصادف برايمان يك چيز عادی شده است.
خيلی عادی از كنار پيام تسليت مرگ جوانی ناكام بر اثر حادثهی
رانندگی ميگذريم. در تابلوی اعلانات دانشكده يك جای تقريبا
ثابت برای اين گونه اعلاميه ترحيمها در نظر گرفته شده است.
مردن در اين كشور يك مسئلهی عادی شده است. شنيدن خبر مرگ 13
دانش آموز روستايی به علت آتش سوزی در مدرسه بيشترين واكنشی كه
ميتواند در ما ايجاد كند اين است كه توجهمان به اخبار
تلويزيون جلب ميشود. هيچ كس به خود زحمت نميدهد كه بپرسد،
چرا؟ چه كسی مسئول است؟ چرا بايد به اين راحتی انسانها
بميرند؟
بحث بر سر اين نيست كه آيا در حكومت فوق العاده دموكرات جمهوری
اسلامی به اين سوالها رسيدگی ميشود يا نه. سوال اين است كه
ما تا چه حد واكنش نشان ميدهيم؟ اصلا اين سوالها در جامعه
مطرح ميشود كه حكومت هم به آنها رسيدهگی كند؟
مسئله اين است كه در اين مملكت مردن يك چيز عادی است، و آن
چيزی كه ارزش خود را چه برای ما و چه برای حكومت از دست داده
است جان آدمهاست. كی بالاخره بعد از ديدن اعلاميههای ترحيم
اينگونه به چيزی بيشتر از يك ابراز تاسف خواهيم پرداخت، خدا
ميداند.
مشكل ما ايرانيها اين است كه خيلی زود به شرايط عادت ميكنيم.
تمام سعيمان را ميكنيم كه خودمان را با شرايط وفق دهيم. كمتر
به اين ميپردازيم كه شرايط را تغيير بدهيم. دقيقا به همين
خاطر هم به سادهگی از كنار بسياری مسائل ميگذريم. به جای
اينكه مشكلات را حل كنی سعی كن عادت كنی كه مشكلاتی هم وجود
دارند.
(
.younessa.com) |