الپر- همايش امروز دكتر معين از آن اتفاقات مهم و تاريخساز
بود. شلوغش نميخواهم بكنم، ولی تا فردا كه خستگی در برود و
مفصلتر در اين باره بنويسم، متن بيانيه جوانان مستقل حامی
معين رو كه در اين همايش خوانده شد، در اينجا ميگذارم. به نظر
ميرسد كه اينگونه فضاها ميتواند باب مفاهيم و ايدههای جديدی
را باز كند كه اصلا جامعه را از فضای اصلاحات در بياورد و
زاويه تحليل نو و افق جديدی را به جامعه نشان دهد.
جهان پيرامون ما با سرعتی روزافزون در حال ساختن آينده خود
است، آينده ای مشترك كه بشريت را فارغ از رنگ پوست و نژاد و
آيين همسو نموده و خواه ناخواه سرنوشت ما نيز با آن پيوند
خورده است.
جهان امروز با شتاب به يكپارچگی میگرايد و جامعه بشری را در
مفاهيم بنيادين زندگی خويش، به سمت ارزش های انسانی مشترك
رهنمون میسازد.
- جهان به ما آموخته است كه انسان، بما هو انسان، دارای حقوقی
است كه قابل خدشه و انكار نيست و رعايت آن، صلح و سعادت را
برای بشريت به ارمغان خواهد آورد.
- جهان به ما آموخته است كه نبايد در مسابقه ناگزير آن، تنها
تماشاگر صرف باشيم، بلكه بايد با تلاش، حركت و كسب آگاهی در
اين آوردگاه قدم نهيم.
- جهان به ما آموخته است كه بدون علم و تكنولوژی نمی توان با
نظام جهانی همراه شد و پيشرفت امروزين تنها در سايه توسعه
مبتنی بر دانش خواهد بود.
- جهان به ما آموخته است كه حقيقت در انحصار هيچ دين و آيينی
نيست و اديان و سنتهای ملل مختلف بايد در كنار هم و در تعامل
با هم، در جهانی متكثر به حيات خود ادامه دهند.
- جهان به ما آموخته است كه هيچ جامعه ای بدون دموكراسی، عدالت
و آزادی از قدرت و ثبات كافی برخوردار نخواهد گشت…
اينك ماييم و اين جهان دگرگون شونده، كه فاصله مان روز به روز
از آن زيادتر میشود.
اينك ماييم و فردايی مبهم، كه انتظارمان را میكشد.
اينك ماييم و حسرتی به جای مانده، كه چرا نسلهای پيشين قدر
فرصتها را ندانستند و از گردونه زمان عقب ماندند.
اينك ماييم، كه بايد به دنبال سهم خويش از فرهنگ، سياست،
اقتصاد و تكنولوژی در نظام جهانی باشيم؛ سهمی كه فراموش شده
است.
به راستی ايران ما با پيشينه گرانبهای تمدن و فرهنگ خود كه
مملو از ارزشهای انسانی و شرقی است، نبايد در شكل گيری فرهنگ و
سياست جهانی سهم داشته باشد؟ به راستی آيا ملت ايران با تكيه
بر سرمايه بینظير انسانی خود نبايد از سهم ويژه ای در توليد
ثروت و علم در جهان امروز برخوردار باشد؟
ما را چه شده است كه سر در لاك خويش فرو برده ايم و دلخوش به
آمارهای بیفايده، بر شكافی كه روز به روز ميان ما و جهان عميق
تر میشود، چشم بسته ايم؛ و هيچ نمی نگريم كه كشورهايی چون
تركيه، مالزی، كره و حتی افغانستان و عراق از ما پيشی گرفته
اند و میگيرند.
برای نسل جديد كه هم اينك خود را در بطن فرايند جهانی شدن
میبيند، هيچ چيز دردناك تر از اين نيست كه روز به روز ايرانی
در جهان چهره ای خشن تر و تاريك تر میيابد.
بايد بپذيريم كه انقلاب اسلامی ديگر بخشی از تاريخ شده است.
جوانان انقلابی ديروز هم اگر ميخواهند از حافظه تاريخ پاك
نشوند، بايد به باور جوانان مصلح امروز ايمان بياورند. به باور
ما، آنچه مهم است حركت جديدی است به سمت توسعه و پيشرفت و بدست
آوردن جايگاه فراموش شده اين ديار كهن در جهان امروز.
- ديگر زمان شعارهای پوچ و بیاساسی كه دنيای مدرن را به عنوان
دشمن فرضی میانگارد و بازگشت ناممكن به گذشته را تجوز میكند،
گذشته است.
- ديگر دوران دخالت دولت در حوزه خصوصی افراد و مخدوش سازی
مرزهای حريم شخصی به پايان رسيده است.
- ديگر دوران تحريم و محدودسازی ارتباطات و محروم سازی از
اطلاعات و بستن درها بر روی هرآنكه ما دشمن میپنداريم، به سر
آمده است.
- و در يك كلام، ديگر دوران حكومت
استصوابی گذشته است.
و اين فصل جديدی در تاريخ ايران است، كه نسل جديد میخواهد آن
را رقم بزند. نسل جديد برای ورود به فصل جديد "معين" و ياريگری
میخواهد؛ رئيس جمهوری از جنس دنيای امروز.
رئيس جمهوری كه نه ريشه در تفكرات پوسيده قديمی داشته باشد، نه
در اسارت پارادايم بنيادگرايی مانده باشد و نه خود را
عاليجنابی فراتر از ملت بداند.
ما فردی از جنس زمان امروز میخواهيم. فردی كه بداند اگر ما
سهمی در ساختن دنيای جهانی شده نداشته باشيم، در آينده آن نيز
جايگاهی نخواهيم داشت: فردی كه بتواند ايران مدرن را در جهان
امروز راهبری كند.
آقای دكتر معين! شما بايد اين فرد باشی. فردی كه ما به او اميد
بسته ايم تا "معين" ما و ايران ما باشد.
به اميد فردايی كه ايرانی به دانش، ثروت و تلاش خود شناخته
شود، نه به خشونت، بیتدبيری و انزوا. |