محسن آرمين عضو دفتر سياسی سازمان مجاهدين انقلاب و نايب رئيس
كميسيون امنيت ملی مجلس ششم در يك مصاحبه مشروح ديدگاههای
جديدی را پيرامون جناح بندیهای درون حاكميت و اوضاع كشور بيان
داشته است. آرمين كه سردبير ارگان توقيف شده سازمان مجاهدين
انقلاب بنام "عصرما" است، از جمله نظريه پردازان جناح چپ مذهبی
ايران است كه دارای ساختار منسجم تحليلی- سياسی است و همين
امر، به اظهار نظرها و تفسيرهای او از شرايط كشور اعتبار
میبخشد. بخش نخست اين مصاحبه را چهارشنبه گذشته منتشر كرديم و
آنچه كه میخوانيد بخش ديگر و مباحث مستقل ديگری است كه در آن
مصاحبه بيان شده و ما برگزيده ايم:
آيا جريان مقابل اصلاحطلبان برای كانديدای واحد با هم به
تفاهم خواهد رسيد؟
- فكر میكنم اگر افراد دقت كنند، مشخص است كه بخش افراطی از
چه كسانی حمايت میكند و بخش سنتی از چه افرادی.
بخش سنتی جناح راست، دغدغههايش به حدی خواهد رسيد كه برای
اينكه بخش افراطی را سر جای خود بنشاند، حتی حاضر خواهد شد به
سمت حمايت از كانديداتوری هاشمیرفسنجانی برود، چرا كه اگر
احساس كند پروژه يكدست شدن حاكميت به نفع افراطين در حال تحقق
است و پروژه تبديل شدن رئيس جمهور به تداركاتچی و
رئيس دفتر
شدن در حال پياده شدن است؛
وضعيت خود را در خطر خواهيد ديد،
هر چند كه در حال حاضر اين مسئله دغدغه اصلاحطلبان است، اما
راست سنتی هم نگران وقوع چنين اتفاقی خواهد شد.
بخش افراطی به هيچ وجه نمیتواند منافع و مصالح خود را در
شرايط مختلف تشخيص دهد و دائم در تشخيص مصالحش دچار اشتباهات
فاحش میشود. مسايل اخيری كه در مجلس اتفاق افتاد و نطقهای
برخی از نمايندگان مجلس به روشنی اين مساله را نشان میدهد.
به شعارهای اخير آقايان توجه كنيد؛ مطرح میكنند كه 25 سال
انقلاب دست ما نبوده است، حالا ما میخواهيم مملكت را اداره
كنيم.(
به مصاحبههای فرماندهان سپاه و سخنرانی سه روز پيش آيت اللهی
بنام نوری همدانی توجه كنيد كه معلوم نيست در زمان انقلاب كجا
بوده و چه میكرده و حالا مدعی انقلاب شده و اينكه تازه انقلاب
پس از 25 سال بدست اهلش افتاده است!-
پيك نت)
در اين 25 سال, ده سال دوره امام و جنگ بود و هشت سال بعد آن
نيز كه دولت آقای هاشمی سركار بود. آنها حتی دوره امام را نفی
میكنند. دوره بعد هم كه دوره هاشمی است و خود اينها بودند كه
شعار «مخالف هاشمی، مخالف رهبر است - مخالف رهبری، دشمن پيغمبر
است» میدادند را، فراموش كردهاند. بعد متوجه میشوند كه
اين حرف كه 25 سال در انقلاب نبودهايم، معنای بدی دارد و
معنیاش اين است كه، تازه به دوران رسيدهايم، لذا شعارشان
را عوض كردهاند و میگويند 16 سال مملكت دست ما نبود.
مسائل مطرح شده در مجلس به شدت كل جامعه را نگران كرده است كه
سرنوشت 60 ميليون نفر را برای رسيدن به قدرت به بازی
گرفتهاند. چنين عملكردی میتواند اقتصاد كشور را فلج كند،
میتواند مناسبات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه را بهم
بريزد و مثلاً در خصوص بحث تثبيت قيمتها خيلی بیرودربايستی
مطرح میكنند كه تمام اين اقدامات برای يكسال است، هر فردی
میفهمد كه اين يك سال يعنی تا وقتی كه انتخابات را بدست
آوريم، لذا با توجه به اين ناپختگی و عدم بلوغ سياسی تصور من
اين است كه اين جريان به دست خود و با اقدامات خود جامعه را
عليه خود بسيج میكند
و آنچنان جامعه را نگران میكنند كه همگی برای دفع خطر حاكميت
اين حريان به پای صندوقهای رأی بيايند. بنابراين به نظر
میرسد اين جريان خيلی سريع به لحاظ سياسی
زمين خواهد خورد
و هيچ آيندهای در عرصه سياسی كشور نخواهد داشت.
البته، انتخابات نهمين دوره رياستجمهوری انتخاباتی نظير مجلس
هفتم نيست كه به نفع آنها تمام شود، يعنی شرايط اين انتخابات
به لحاظ سياسی با انتخابات مجلس هفتم كاملاً متفاوت است. در
انتخابات مجلس نقطه مقابل اين جناح، جريان اصلاحطلب بود و با
حذف كانديداهای اصلاحطلبان راه برای اين جريان باز شد، اما
به تدريج اين جريان دارد با رقيبهای ديگر مواجه میشود.
بخش موتلف اين جريان افراطی، رقيبی برای وی است. دراين بخش
آقای هاشمی و ديگران هستند. اين انتخابات چيزی نيست كه با حذف
جريان اصلاحطلب مشكل آنها رفع شود. مساله خيلی بغرنجتر از
اين حرفهاست. در انتخابات مجلس 270 نفر انتخاب میشود، اما در
رئيس جمهوری يك نفر برگزيده میشود و نمیشود تمام
كانديداهای ديگر را حذف كرد و فقط كانديدای طيف افراطی را باقی
گذاشت.
اختلافات جناح راست به قدری شديد است كه امكان اجماع
وتصميمگيری وجود ندارد و چون اين جريان ظرافتهای سياسی
لازم را ندارد و اساساً؛ نه منافع كشور بلكه حتی منافع خودش را
نمیتواند تشخيص دهد، بنابراين اين سردرگمی را دارد.
جريان تندرو جناح راست، در حال حاضر قطع اميد نكرده و در پی
فتح كردن پست رياستجمهوری است و تمام فشار را میآورد كه
بخش متحد آنها، كانديدايشان را بپذيرد.
محسن آرمين در ادامه گفتوگوی خود با خبرگزاری "ايلنا"، دليل
وانگيزه شركت مردم در انتخابات پرداخت و گفت:
مجموعه گروههای اصلاحطلب مصمم به شركت فعال در انتخابات
آتی هستند. علت اين امر روشن است. با توجه به تصوير
نگرانكنندهای كه از آينده كشور و علائم حاكم شدن جريانی كه
میتواند كشور را به سمت پرتگاه ببرد، وجود دارد. در مقطع
كنونی تمام دغدغه و نگرانی اين است كه انتخابات رياستجمهوری
بهگونهای رقم بخورد كه يك حاكميت متصلب بر كشور حاكم شود،
ديدگاهی كه به هيچ وجه
قدرت تشخيص مصالح ملت را ندارد
و تمام دستاوردها را به باد فنا میدهد.
در طول
هشت ماه
گذشته به تدريج شاهد نوعی تحرك و ذوب شدن تدريجی يخهای
بیتفاوتی و دلسردی در سطح جامعه كشور بودهايم، كه نتيجه
عملكرد بخش اقتدارگرا است.
مردم
نسبت به آينده خود، زندگی و سرنوشت ملت
نگران هستند
كه اگر كشور به دست اين جريان بيافتد، چه اتفاقاتی ممكن است
بيافتد. فكر میكنم همين دليل برای اين كه جامعه به اين نتيجه
برسد كه بايد در انتخابات آينده شركت كند، كافی است.
معتقدم كه بتدريج واخوردگی، سرخوردگی و يخ زدگی در سطح جامعه
در حال از بين رفتن است و آثار يك نوع تحرك و حساسيت مجدد نسبت
به تحولات در عرصه سياسی را شاهد خواهيم بود. مخصوصاً با گذشت
هشت ماه از عمر مجلس هفتم و با مشاهده عملكرد آقايان زمينه
بسيار مناسبی برای قضاوت افكار عمومی به وجود آمده است.
بالاخره يك مبنای قضاوتی به وجود آمد كه عملكرد مجلس ششم با آن
مقايسه شود و مردم خود قضاوت كرده و بسياری از نقدها و
انتقادها خودبهخود با اين مقايسه پاسخ خود را پيدا خواهد كرد
.
فكر میكنم روند موجود به اندازه كافی در افكار عمومی دغدغه و
نگرانی ايجاد ميكند كه آنها به سرنوشت انتخابات رياست جمهوری
حساس بشوند، با توجه به اين واقعيت تصور میكنم اگر در سطوح
كانديداهای موجود در انتخابات رياست جمهوری دچار مشكل نشويم و
كانديداهای اصلاح طلب مشمول تيغ نظارت استصوابی قرار نگردد،
احتمالاً انتخاباتی قابل قبول خواهيم داشت.
تا جايی كه به ما به عنوان جريان اصلاحطلب مربوط است، به
هيچ وجه حاضر به ترك عرصه رقابت سياسی نيستيم، چون نيروی سياسی
اصلاحطلب هستيم و فكر میكنيم كه تا آنجايی كه امكان دارد،
بايد حضور داشته باشيم، لذا از يك جريان سياسی معتقد به مشی
مبارزه پارلمانتاريستی نمیشود سوال كرد كه چرا در عرصه سياسی
حضور داريد؟، چرا كه ماهيت اين جريان سياسی حضور در انتخابات
است.
آنچه كه به مردم مربوط است، پر رنگ شدن اين دغدغهها و
تجربهای است كه از عملكرد اين جريان در همين مدت وجود دارد.
به نظرم اين تجربه كافی است كه جامعه را به اين نتيجه برساند
كه بیتفاوتی نسبت به آينده خودش، میتواند آنرا را با
وضعيتی خطرناكتر از وضعيت موجود مواجه كند. قطعاً در
انتخابات رياست جمهوری آينده شاهد يك مشاركت پرشور و فراگير
مانند دوم خرداد نخواهيم بود، اما اگر حداقل رقابت وجود داشته
باشد، اگر كانديداهايی كه دارای توان و ظرفيت رقابت هستند و
میتوانند حداقل مطالبات مردم را نمايندگی كنند، از صحنه حذف
نشوند، تصور میكنم بر اساس همين احساسی كه در جامعه بوجود
آمده است و شاهد تشديد آن در ماههای آينده خواهيم بود، يك
مشاركت نسبتاً قابل قبول را خواهيم داشت.
در صورت رعايت شرائط برابر، يك انتخابات رقابتی سالم، اما
ناعادلانه خواهيم داشت، مگر اينكه كانديدای اصلاحطلب را رد
صلاحيت كند و يك عرصه يكسويه ايجاد كنند.
با توجه به ماهيت انتخابات رياستجمهوری، برای تضمين نتيجه
انتخابات به سمت ردصلاحيت برخی از كانديداها رفتن، امری
نامتحمل نيست. البته نمیتوانم بفهمم كه شورای نگهبان وقتی
فردی مثل "فلاحيان"
را برای انتخابات خبرگان تأييد صلاحيت میكند، چگونه
میخواهد معين را ردصلاحيت كند.
از سوی ديگر حداقل اين ادعا وجود دارد كه آقايان به دنبال
مشاركت گسترده و حداكثری هستند، اين مشاركت اگر فقط يك شعار
نباشد و بخواهند مابهازای خارجی داشته باشد، قطعاً با
ردصلاحيت كانديداهايی نظير دكتر معين تحقق نخواهد يافت.
وضعيت جبهه اصلاحات بسيار مناسبتر از جريان محافظهكاراست.
اگر در بين محافظهكاران بحث بر سر پنج كانديدا است، اما در
ميان اصلاحطلبان نهايتاً روی دو كانديدا بحث است. اگر آنجا
شما شاهد برخوردهای تخريبی هستيد كه يك بخش، بخش ديگر را تخريب
میكند و به آن میگويد؛ "كوتوله سياسی” و "تازه به دوران
رسيده" و حتی همديگر را سانسور میكنند، شما اين چيزها را در
بخش اصلاحطلب نمیبينيد.
جبهه مشاركت ايران اسلامی و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی كه
از "دكتر معين" حمايت میكنند، همواره احترام خود را نسبت به
آقای”كروبی” اعلام كردهاند، به طور جد نه تنها از هرگونه
برخورد تخريبی پرهيز دارند، بلكه با هرگونه حركت تخريبی به شدت
برخورد خواهند داشت.
تحقق اجماع در سطح جبهه دوم خرداد، حالتی ايدهال است و
تلاشهای جدی هم در اين مورد انجام شده است. متأسفانه تا اين
مقطع نتوانستيم به چنين حالتی دست پيدا كنيم. عدم دستيابی به
اجماع در سطح جبهه دوم خرداد تا اين مرحله به اين معنی نيست كه
تا زمان برگزاری انتخابات
رياست جمهوری نمیتوانيم به چنين اجماعی برسيم، اما با توجه
به تكثيری كه در سطح كانديداها وجود دارد، از طرفی جبهه مخالف
اصلاحات هم يقيناً نمیتواند به اجماع برسد، فكر میكنم تنوع
در جبهه دوم خرداد، لطمهای جدی به ما وارد نخواهد ساخت و
نتايج انتخابات به ضرر ما نخواهد بود.
مساله خيلی روشن است، يك جريان در پی اين است كه مملكت را در
قبضه خود بگيرد و اين فقط شامل مجلس و دولت نيست، بلكه در پی
گرفتن
قوه قضاييه
هم هست و
اختلافات جديد
آنها با قوه قضاييه براساس همين ديدگاه است. يعنی يك حاكميت
يكپارچه توتاليتر و يكدست با مشخصات فكری خود را میخواهند و
از سوی ديگر جريان راست در طول هشت سال گذشته به عنوان متحدين
بخش افراطی عمل كرده و در مقابل ديدگاههای افراطی موضع
نگرفته و همواره خود را در اتحاد اين ديدگاه بر عليه اصلاح
طلبان ديده است، لذا الان اگر اين بخش سنتی مشكلی دارد، برای
اين است كه دارد خودش حذف میشود و طبيعی است كه از خودش
واكنش نشان میدهد.
ما استراتژی شكست پروژه حاكميت انحصاری و شكست تبديل شدن
رييسجمهور به رييس دفتر را دنبال میكنيم.
ما به حضور در حاكميت برای اصلاحات معتقد هستيم، ضمن اينكه
فعاليت و تلاش در بدنه اجتماعی را نفی نمیكنيم، اما بر اين
باوريم كه در جوامعی شبيه جامعه ما موفقيت و نتيجه بخش بودن
كاركرد نهادهای اجتماعی مدنی، مستلزم حمايت حاكميت است و به
پشتوانه حضور در حاكميت اساساً آن تلاشها میتواند، واقعيت
پيدا كند.
اگر اين حضور نباشد، در جامعهای كه نهادهای مدنی ضعيف هستند
و ديدگاههای اقتدارگرايانه وجود دارد، حاكميت اين ديدگاهها
میتواند به راحتی موجب سركوب احزاب شود، رشد نهادهای مدنی در
گرو جلوگيری از حاكميت تفكرات اقتدارگرايانه است. به دوره
اصلاحات آقای خاتمی انتقاد میشود، ولی از اين منظر كارنامه
اصلاحات نه تنها منفی نيست، بلكه قابل قبول است.
اگر نهادهای مدنی در اين هشت سال توانستند كه در جامعه شكل
بگيرند، به خاطر حضور اصلاح طلبان در سطح حاكميت بود،
تا هشت سال پيش نهادهای مدنی در جامعه نامفهوم بود،
اما الان انجمنهای صنفی، احزاب و سازمانهای غيردولتی را
میبينيد كه وجودشان مديون وجود اصلاحطلبان در حاكميت
میباشد.
اگر حاكميت را به صورت يكپارچه به
اقتدارگرايان
تقديم كنيد، به واسطه كينهای كه از نهادهای مدنی در آنها
وجود دارد، مطمئن باشيد كه به سرعت
نهادهای مدنی
توسط آنان
نابود خواهد شد،
لذا فكر میكنم اين دو بايد با هم باشد، نبايد خيلی
ايدهآليستی به اين قضيه نگاه كنيم، نگاه تكساحتی نبايد در
اين زمينه وجود داشته باشد.
روند نظرسنجی درباره كانديداهای رياست جمهوری نيز روند اميد
بخشی است. هر چه به زمان انتخابات نزديك میشويم، نظرسنجیها
اميدوار كنندهتر میشود. دكتر معين در بين كانديداهای موجود
شايد تنها كانديدايی است كه تا الان كار جدی برايش صورت نگرفته
است و علیرغم اين مساله، وضع ايشان در نظرسنجیها
اميدواركننده است. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی و جبهه مشاركت
ايران اسلامی تازه ، كار را شروع كردهاند و بايد در دو ماه
آتی قضاوت كرد.
ما وارد يك رقابت كاملاً نابرابر میشويم. رقابتی كه حزب
هستيم، اما اجازه داشتن يك نشريه حزبی نداريم، سايت اينترنتی
ما فيلتر شده، اعضای شاخصمان هر كدام چندين پرونده در قوه
قضاييه دارند، به خاطر مصاحبهها و حتی اين مصاحبه هم
پروندهای به پروندههای ديگر من اضافه میكنند، كوچكترين
اظهار نظر ما به عنوان تشويش اذهان عمومی موضوع پيگيرد به
اصطلاح قانونی میشود.
با چنين وضعيتی وارد رقابت با جريانی میشويم كه نشريات متعدد
دارد، رسانههای مختلف دارد، در نقد طرف مقابل هيچ نگرانی از
پيگردهای قضايی ندارد. اما تمام اين نابرابریها مانع از حضور
ما در انتخابات نخواهد شد و قطعاً مصمم بر شركت در انتخابات
هستيم، اما حضور يك حزب در انتخابات و معرفی كانديدا در شرايطی
است كه كانديدايی داشته باشد كه بتواند ديدگاههای آن جريان
سياسی را پيگيری نمايد، اگر كانديدايی اين چنين نيابد و يا
اجازه حضور به كانديدايش داده نشود، شركت در انتخابات بايد
فاقد يك توجيه و منطق عقلانی است.
ما قطعاً نسبت به اين مساله واكنش نشان میدهيم، اما اين
واكنش چه باشد، در حال حاضر از بيانش معذوريم و در زمان مناسب
مطرح خواهيم كرد و متناسب با شرايط و با توجه به ميزان رقابتی
بودن يا رقابتی نبودن انتخابات، تصميمگيری خواهد شد.
درخصوص نحوه عملكرد شورای نگهبان در انتخابات نهمين دوره
رياستجمهور نيز، تجربه نشان داده كه افكار عمومی و فشارهای
اجتماعی بر تصميمگيری اين آقايان موثر است. يك نماينده در
دورهای ردصلاحيت میشود، اما در دوره بعد به دليل اينكه
شرايط سياسی عوض میشود، تأييد صلاحيت میشود.
خارج از اين كه میگويند ملاكهای شورای نگهبان شرعی و
قانونی است، اما تجربه نشان داده كه واقعيت اجتماعی و سياسی در
اين مساله حرف اول را میزند، لذا هر چه
حساسيت افكار عمومی
نسبت به انتخابات ارتقاء پيدا كند و انتخابات هر چه بيشتر
كانون توجهات مردم قرار گيرد، به همان نسبت میتوانيم به وجود
يك انتخابات رقابتی اميدوارتر باشيم. |