سحرخيز: ...در
شرايط
حاكميت
دوگانه،
حتی بسياری از
مسئولين
دولتی مخالف
نقض
حقوق
بشر
خودشان
نيز
قربانی نقض حقوق بشرند و
دستگير يا
بازداشت
میشوند و برايشان پرونده
سازی میكنند. آنها
نيزنمی توانند
از
اين
وضعيت
دفاع
كنند.
گروهی از ديپلماتهای ايران
و
يا
از
حقوقدانهای ما كه
در
مجامع
بين
المللی شركت میكنند
تا
دفاع كنند
از
آنچه
در
ايران
گذشته
است،
اكنون اعلام
كرده اند
كه
ديگر
قادر
نيستند
از
مواردی كه
خودشان
نيز
به
آن
اعتقادی ندارند
دفاع
كنند.
آنها
در
اين
حاكميت
دوگان،
آن
چيزی را كه
بعنوان
نقض
حقوق
بشر
در
ايران
در
حال
حاضر
روی میدهد
به
گردن
قوه ی قضاييه
و
بويژه
بخش
خاصی كه
به
آن
اشاره میشود،
"دادستان
تهران"،
و
جريان
پشت
پرده
ی "ضداصلاحات"
و
نهادهای انتصابی كه
وضعيت
و
جايگاهشان
مشخص
است میاندازند.
اين
امر
باعث
شده
كه
ما
شاهد
اين
باشيم
كه
افكار
عمومی بين
المللی به
حق
ايران
را
محكوم میكند
كه
در
اين
كشور
قوانين
بين
المللی و
حقوق
بشر
نقض میشود
و
حتی قانون
اساسی جمهوری اسلامی در
مورد
شهروندانش
زيرپا
گذاشته میشود.
اين
قطعنامه
ها،
وقتی كه
حاكميت
به
حقوق
مردم
توجه میكند،
اثر
دارد.
فارغ
از
اينكه
به
خود
اين
قطعنامه
بايد
منتقدانه
نگاه
كرد.
بسياری از
مسايل
را
كه
در
ايران
اتفاق
افتاده،
مطرح
نكرده
و
به
آن
نپرداخته
است.
وقتی كه
اين
قطعنامه
جايگاه
اجرايی ندارد،
يعنی مصوبهای نيست
كه
شورای امنيت
سازمان
ملل
آن
را
داشته
باشد،
ولی آرايی كه میدهند
طبيعتا
در
كميسيون
حقوق
بشر
سازمان
ملل میتواند
ايفای نقش
كند.
متاسفانه
ما
با
كسانی مواجه
هستيم
كه
كوچكترين
ارزشی برای افكار
عمومی داخلی و
بين
المللی قائل
نيستند،
و
بعضی از
اوقات
انسان
به
اين
فكر میافتد
كه
اين
افراد
كسانی هستند
كه
مشغول
اجرای دستور
اجانب
هستند
تا
آبرو
و
حيثيت
ايران
را
در
خارج
ببرند
و
احيانا
در
شرايطی منافع
ملی ايران
را
زير
پا
گذاشته
و
مصالح
بين
المللی ايران
را
نقض
كنند،
و
از
طريق
تهديدهايی كه
ايران میشود،
از
روشهای اقتصادی يعنی تحريمهاى
سازمان
ملل
دارد
يا
كشورهای غربی میتوانند
داشته
باشند
و
يا
در
مقاطعی ما میبينيم
كه
اينها
به
جايگاهی پيش میروند
كه
خطر
تهاجم
نظامی خارجی
را
نيز
برای ايران میتواند
دربرداشته
باشد.
دويچه
وله:
هنوز
چند
روزی از
صدور
قطعنامه
ی سازمان
ملل
نمی گذرد
كه
۴۵
نفر
از
هنرپيشگان
سرشناس
زن
و
مرد
و
كسانی كه
در
توليد
سريالهای تلويزيونی دست
داشته
اند،
به
نقل
از
روزنامه
ی اعتماد میگويم،
«به
دليل
داشتن
پروندههای مختلف
به
اصطلاح
اخلاقی و
عدم
صلاحيت
از
ساخت
يا
حضور
در
برنامههای تلويزيونی منع میشوند.»
آيا
اصلا
تاثير
چنين
خبرهايی بر
مجامع
حقوق
بشر
جهانی از
دغدغههای مسئولان
جمهوری اسلامی ايران
هست؟
عيسی سحرخيز:
در
آن
بخش
از
حاكميت
دوگانه
كه
مربوط
به
اصلاح
طلبان میشود،
مسلما
مخالفند.
قبلا
هم
گفتم
خود
آنها
قربانيان
چنين
مواردی هستند
و
همينطور
گروگانهايی هستند
كه
وقتی صحبت میكنند
بعنوان
متهم
و
بعنوان
كسانی كه
تشويش
اذهان
عمومی،
از
قول
قوه
ی قضاييه
و
آن
بخش
خاص
قوه
ی قضاييه
مطرح میشود،
آنها
را
احضار میكنند
و
وثيقههای سنگين
برايشان
تعيين میكنند.
و
اين
از
جانب
ديگر
كسانی كه
در
اين
وضعيت
هستند
و
در
واقع
حاكمان
پيش
از
دوران
اصلاحات
هستند،
برايشان
اصلا
مهم
نيست.
ما
پيش
از
اين
نيز
همين
وضع
را
داشتيم.
فردی را
محروم میكردند
و
بعد
دوباره میبينيم
او
را
پشت
تلويزيون
آورده
اند
و
به
او
برنامه میدهند.
حتا
آنموقع
به
او
اجازه
نمی دادند
عكسش
روی مجلهای بيايد.
ما
با
ليست
هايی مواجه
بوديم
كه
ممنوع
القلم
بودند،
با
ليست
هايی مواجه
بوديم
كه
ممنوع
المصاحبه
بودند.
ما
با
ليست
هايی مواجه
بوديم
كه
حق
توليد
فيلم
نداشتند،
حق
به
صحنه
بردن
تئاتر
نداشتند
يا
خودشان
حق
بازی كردن
نداشتند.
فضايی كه
در
ايران
در
حال
عوض
شدن
است
و
چشم
اندازی كه
برای جريان
اقتدارگرا
وجود
دارد،
كه
به
يك
حاكميت
يكدست میرسد،
پيش
از
آن
در
دوباره
سازی آن
فضايی را
كه
قبل
از
۲
خرداد
وجود
داشته
و
قبل
از
روی كار
آمدن
اصلاح
طلبان
وجود
داشت،
دارند
اجرا میكنند.
يعنی اكنون
شروع
كرده
اند.
ما
با
اين
موارد
برخورد میكنيم.
شما میبينيد
براحتی نماينده
ی مجلس
خبرنگار
را
صدا میكند،
در
مورد
حجابش
ايراد میگيرد
و
بعد میگويد میزنم
سر
و
صورتت
را
داغان میكنم،
عين همان
كاری كه
در
زندانها
انجام میشود
و
بازجو
عمل میكند.
يعنی نشان
دهنده
ی اين
است
كه
يك
تفكر،
يك
انديشه
اين
كار
را
انجام میدهد
و
برای او
مهم
نيست
كه
دنيا
چكار میكند
و
حتا
حاضرند
به
وضعيت
گذشته
برگرديم
و
گزارشگران
حقوق
بشر
را
دنيا
برای ايران
تعيين
كند.
و
اينها
نيز
كوچكترين
چيزی كه
برايشان
اهميت
ندارد
نظر
افكار
عمومی داخلی و
بين
المللی ست.
دويچه
وله:
آقای سحرخيز،
مسئلهای ديگر.
خانم
فرشته
قاضی كه
اخيرا
با
وثيقه
ی ۵۰ ميليون
تومانی از
زندان
آزاد
شده
بودند،
و
تحت
مداوی پزشكی و
روان
پزشكی هستند
شفاها
دوباره
به
دادگاه
احضار
شده
اند.
از
وضع
ايشان
چه
اطلاعی داريد
و
چنين
فشارهايی را
چگونه
ارزيابی میكنيد؟
عيسی سحرخيز:
اين
مورد
كه
دوباره
اعلام
شده
است.
همين
امروز
ما
متوجه
شده
ايم
كه
آقای حنيف
مزروعی را
نيز
احضار
كرده
اند.
اينها
مواردی ست
كه
اعلام
و
افشا میشود.
ديگر
افرادی كه
در
اين
پرونده
هستند
را
دائم
اينها
دارند
احضار میكنند.
دائم
با
آنها
تماس میگيرند،
دائم
حتا
از
آنها میخواهند
در
كوچه
و
پس
كوچهها بيايند
و
گزارش
بدهند.
چنين
شمشيری را
بالای سر
اين
افراد
گرفته
اند،
دادگاهشان
را
برگزار
نمی كنند
و
كوچكترين
حرفی را
كه
در
مورد
آن
وقايع
كه
در
داخل
زندان
و
سلولها
بر
آنها
گذشته
است،
آن
شكنجه
ی سرخ
و
سياهی كه
عليه
اينها
عمل میشده،
چنانچه
آنها
را
بيان
كنند،
آن
فشارهايی كه
بر
آنها
وارد
شده
و
آن
سوالهای وقيحانهای كه
از
اين
افراد
شده
است
و
از
آنها
خواسته
اند
آن
موارد
اخلاقی را،
اگر
گوشهای به
آن
اشاره
كنند
و
با
نمايندگان
حقوق
بشر
مطرح
كنند،
اگر
با
اعضايی كه
انجمن
دفاع
و
انجمن
صنفی مطرح
كنند
يا
با
كميته
ی حقيقت
ياب
مطرح
كنند،
آنها
را
احضار میكنند،
تهديدشان میكنند
كه
اين
موارد
را
يا
تكذيب
كرده
و
يا
ديگر
به
آنها
نپردازند
و
از
اين
قبيل
تهديدها
كه
دوباره
شما
را
برمی گردانيم
و
غيره
و
پروندههای جديدی ست
كه
اتفاقا
برای اينها میسازند.
واقعيتها خود
تبديل
به
پروندههای جديد میشوند.
دويچه
وله:
آقای سحرخيز،
آيا
حقيقت
دارد
كه
خانواده
ی خانم
فرشته
قاضی اعلام
كرده
اند
كه
خانم
قاضی را
تحت
شكنجه
قرار
داده
اند؟
عيسی سحرخيز:
آنچه
كه
ما
مطلع
بوده
ايم،
اين
بود
كه
خانم
فرشته
قاضی نيز
قرار
بود
در
هفتهای كه
خانم
عباسقلی زاده،
آقای معماريان
و
ديگران
آزاد
شوند،
آزاد
شود.
صدماتی كه
به
ايشان
وارد
شده
بود
باعث
شد
كمی تاخير
شود
تا
صدمات
وارده
ترميم
شوند.
برای همين
ما میبينيم
كه
بينی ايشان
شكسته
است.
حساب
كنيد،
ضربهای كه
به
بينی ايشان
خورده
اگر
به
گيجگاه
او
وارد میشد،
آيا
حادثهای شبيه
حادثه
خانم
كاظمی پيش
نمی آمد.
آنموقع
چه
كسی جوابگو
بود.
مسلما
وقتی يك
مجرم
را
مجازات
نمی كنند،
بلكه
به
او
ترفيع
و
جايزه میدهند،
ما
نيز
شاهد
تكرار
اين
موارد
هستيم.
فقط
مورد
خانم
قاضی نيست.
اين
افرادی كه
آزاد
شده
اند
مواردی دارند
كه
هم
اكنون
تحت
درمان
روانپزشك
هستند.
فشارهايی كه
بر
خانم
قاضی وارد
شده
و
بدليل
صدمات
كه
خورده
اند
به
بيمارستان
رفته
و
بستری بوده
اند.
ما
ديگر
افرادی را
داريم
كه
در
واقع
تحت
مداوی روانپزشك
هستند.
دويچه
وله:
ممكن
است
آقای سحرخيز،
نام
چند
نفر
را
اعلام
كنيد؟
عيسی سحرخيز:
من
به
دليل
اينكه
بيم
دارم
كه
اين
افراد
را
دوباره
احضار
كنند
و
تحت
فشار
قرار
بدهند،
نمی توانم
بيان
كنم،
ولی تعداد
افراد
بسيارند.
اين
موارد
را
اگر
بخواهيم
اسم
ببريم،
مشخص
است
كه
بحث
بر
سر
چه
كسانی ست.
آقای حنيف
مزروعی در
همان
جلسهای كه
خبرنگاران
حضور
داشتند،
گفت
كه
من
را
زده
اند.
ديگران
كه
حالا
اسمشان
را
نمی برم،
خانمهای ديگری كه
حضور
داشتند
آنها
هم
گفتند
ما
را
تحت
فشارهای شديد
قرار
داده
اند
و
از
ما
خواسته
اند
در
رابطه
با
خودمان
موارد
اخلاقی را
اعتراف
كنيم.
و
وقتی اعتراض میكرديم
با
ما
برخورد میشد.
حالا
يا
تحت
فشار
روحی و
روانی قرار میدادند
و
به
اصطلاح
شكنجه
ی سفيد
را
اعمال میكردند
و
يا
اينكه
به
اينها
در
واقع
صدماتی و
ضرباتی را
وارد میكردند
كه
از
گفتنش
ابا
دارند.
حتا
همين
افرادی كه
پشت
تلويزيون
آوردند،
در
ميان
اينها
افرادی هستند
كه
مورد
شكنجه
ی روحی و
فشار
جسمانی قرار
گرفته
اند،
ولی ناچارند
به
آنجا
بيايند
و
آن
صحبتها را
نيز
بكنند.
و
اگر
آن
كميته
ی حقيقت
ياب
روزی اين
موارد
را
افشا
كند،
مشخص میشود
كه
چه
اعمالی با
افراد میشود.
دويچه
وله:
در
مجموع
چه
چشم
اندازی را
شما میبينيد؟
اين
نوع
فشارها،
اين
قضايا
به
كجا
خواهد
انجاميد؟
عيسی سحرخيز:
يك
زمانی فضای بين
المللی و
داخلی چنان
شدت
پيدا میكند
كه
اينها
برای مدتی كارشان
را
كنار میگذارند.
ولی اگر
ما
روند
بلندمدت
تری را
ببينيم
و
فكر
كنيم
كه میخواهند
انتخابات
رياست
جمهوری را
به
گونهای فرمايشی برگزار
كنند
كه
قوه
ی مجريه
نيز
در
اختيارشان
قرار
گيرد،
و
به
اصطلاح
حاكميت
دوگانه
به
حاكميت
يكپارچه
ی اقتدارگرا
و
تماميت
طلب
تبديل
شود،
در
آن
شرايط
هم
از
لحاظ
بين
المللی و
هم
از
لحاظ
داخلی ما
در
وضعيتی قرار
خواهيم
گرفت
كه
مورد
حقوق
بشر
در
اولويت
مردم
و
دنيا
قرار میگيرد
و
نقضی را
كه
صورت
خواهد
گرفت
و
برخوردهای شديدی را
كه
مستقيم
و
غيرمستقيم میتواند
اعمال
شود
و
اكنون
نيز
ما
شاهد
نمونههای آن
هستيم،
آنموقع
وضعيت
ايران
دوباره
باز میگردد
به
شرايط
قبل
از
۲
خرداد
و
حتا
امكان
دارد
بدتر
از
آن
زمان
نيز
بشود.
|