شورای مركزی دفتر تحكيم وحدت(طيف علامه) بيانيهای در ارتباط
با مراسم 16 آذر امسال در دانشگاه تهران كه با حضور خاتمی
برگزار شد صادر كرد. دراين بيانيه، كه بيش و پيش از منطق و
شكافتن اركان قدرت در جمهوری اسلامی و آگاهی بخشی مردم، پرخاش
بر آن حاكم است، سخنان خاتمی دراين مراسم نقد شده و از وی
خداحافظی شده است!
درتمام اين بيانيه، تلنگری به سپاه و بسيج، بيت رهبری، تمركز
ثروت در دست اقليت واقعا حاكم، مجلس فاجعه باری كه اكنون اندك
لوايح از سد نهادهای ياد شده در بالا گذشته مجلس ششم را يكی پس
از ديگری لغو میكند وجود ندارد و از لوايح ضد كارگری مجلس
هفتم، تركيب و هويت نمايندگان فرمايشی مجلس هفتم و... سخنی در
ميان نيست، مگر اشاره به عناوين چند حادثه نظير قتلهای زنجيره
ای. چنان كه گوئی بيانيهای آسمانی نازل شده و آلوده به
آيههای زمينی نيست!
اين كه خاتمی كدام تعلل را داشته و يا كدام فرصت را از كف
داده، يك بحث است، صدور بيانيه تحليلی و بيگانه با آنچه واقعا
موجود است و در لحظه لحظه حيات جمهوری اسلامی عمل میكند يك
بحث ديگر؛ و ضعف اين بيانيه در همينجاست! چنان كه لحن و روح به
ظاهر آتشينی كه بر آن حاكم است نيز قادر به پوشاندن اين ضعف
نيست. ضعفی كه پای جنبش دانشجوئی را از رفتن باز میدارد و
قدرت و اميد جناح راست و آدمخوار جمهوری اسلامی را به اميد
موفقيت انواع مانورهای زيركانه و امنيتی بيشتر و بيشتر.
آنان كه اين بيانيه را نوشته اند، يا تاريخ سالهای اول انقلاب
و بيانيههای سوپرآتشينی كه به دهه 60 انجاميد را نخوانده و
اطلاع ندارند، و يا خوانده اند و ازآنها تاثير گرفته اند، كه
در هر دو حالت "وای برآن كه میخواهد در ميدان بماند، نه
آنكه میگويد و میرود!"
بخش هائي( تنها، بخش هائی!) از اين بيانيه را – حتی در همين
حد هم با حذف برخی لغات واصطلاحات- در زير میآوريم. اميد،
آنكه تابستان آينده احمد توكلی، احمدی نژاد و علی لاريجانی بر
مسند رياست جمهوری تكيه نزده باشند، كه اگر زده بودند، از صادر
كنندگان اين بيانيه، اگر همچنان در ميدان مانده باشند حال و
احوالی بايد پرسيد "كه چونی؟ و درچه حال؟" و اگر به
حاشيه خزيده و برای انتشار چنين بيانيه هائی حسرت بدل مانده
باشند و درهای سالنی در 16 آذر آينده به رويشان گشوده نباشد كه
بانگ "دروغ بس است" سردهند، بايد از "م. آزرم"های نسل بعدی
خواست دوباره بسرايند" گل من!... ميان گلهای كدام دشت
خفتی؟ كه نه باد میشناسد و نه چمن سراغ دارد."
هيچ انقلاب و جنبش اجتماعی قائم به خواست و اراده اين و آن
شخصيت و فرد انقلابی و سياسی و يا احزاب و سازمانهای سياسی و
انقلابی نيست. كلمات نيز هر اندازه بار تهيجی داشته باشند، تا
زمينه اجتماعی برای تاثير گذاری و برانگيختگی مردم فراهم
نباشد، نقشی بيش نيستند بركاغذ و كلامی درهوا. اگر جز اين بود،
سخنان آتشين آيت الله خمينی در 15 خرداد 42 بايد به انقلاب
درايران منجر میشد و نه بيانيههای ساده و محتاطانه او در سال
56 كه به شاه توصيه میكرد "مطابق قانون اساسی عمل كن، اين
به نفع توست!"
و اين، تنها يك نمونه بسيار كوچك از مجموعه تجربه جهانی تحولات
اجتماعی و انقلابی است، برادران!
اگرخلاف اين بود، نه تجربه كشورها و جنبشهای ديگر، بلكه
درهمين جنبش كنونی تحول خواهی در ايران، سخنرانی آيت الله
منتظری، پس از انتخابات دوم خرداد كه به حصر او انجاميد، بايد
به انفجاری انقلابی تبديل میشد.
اين سخن، درباره تحولات اجتماعی و انقلابها و توازن نيرو ميان
حاكميت يك طبقه و مردمی كه آن حاكميت را میخواهند بزير كشند،
هنوز چكيده مترقی ترين، به روز ترين و علمی ترين جامعه شناسی
زمانه ماست: حاكميت ديگر نتواند،
مردم ديگر نخواهند!
ظرفيتهای مانور طبقه حاكمه و بيرون كشيدن اين ظرفيتها از چنگ
آن و ناتوان ساختنش، همان اندازه مهم است كه بسيج آگاهانه مردم
برای نخواستن.
بخشهای گزين شده بيانيه دفتر تحكيم(علامه) را بخوانيم و به
اهل تحقيق و فن توصيه كنيم، هرچه زودتر سالنامه اعلاميهها و
بيانيههای پيش و پس از انقلاب 57 را منتشر كنند. هر سال خود
يك كتاب است و اين سالنامه میرود كه به جلد 25 برسد!
«
16
آذر يادآور تلاش و حضور مجدانه و مدنی دانشجويان در دفاع از
مطالبات ملی است.
خواستههای ديرين ملت؛ زندگی آزاد، عادلانه، انسانی و بدون
سلطه بيگانگان همراه
با رعايت حقوق شهروندیشان از جانب حاكميت و توسعهای
دموكراتيك در كشور كه از زبان
و قلم دانشجويان بيان میشود و از رهگذر نمادين اين روز،
دانشجويان به بيان مطالبات
ملی و دانشجويی میپردازند.
انتقادات
و نهيبهای دانشجويان به خاتمی ادامه پيگيری مجدانه آنان در
راه خواست آزادی، حقوق بشر و دموكراسی است.
هفت سال پيش خاتمی در قامت پرچمدار اصلاحات و به شيوهای مردمی
در ميان
دانشجويان حاضر شد، تا در اولين ديدارش با دانشجويان اميدوار
به آيندهای بهتر،ازشعارها وبرنامههايش بگويد و دانشجويان
آمده بودند كه از خواستها و اهداف
مدنیشان بگويند. دانشجويان نمیدانستند كه پس از هفت سال
با رييس دولتی با كارنامهای ناموفق روبرو خواهند شد.
درجلسه 16 آذر، نهيبهای بیپرده دانشجويان به خاتمی، اگرچه
بهتر بود كه به
شكلی منطقی و مدنی ابراز شود اما 8 سال برخوردهای سهمگين
امنيتی و قضايی با
دانشجويان به علت حمايت از اصلاحات، بیپاسخ ماندن بسياری از
مطالبات و سوالاتشان
از حاكميت، عدم تحقق وعدههای خاتمی و بیپناه گذاشتن آنان در
برابر اقتدارگرايان،
نتيجهای جز اين گونه رفتار را در پی نخواهد داشت.
در 8
سال گذشته مشخص نشد كه كف اصلاحات و خط قرمز خاتمی تاكنون چه
بوده است؟ اصلاحات مورد نظر مردم، احقاق حقوق پايمال شده ملت،
حق تعيين
سرنوشت، اعاده جايگاه واقعی رای مردم، توسعه سياسی، حق حضور
دگرانديشان در
جامعه و قدرت، حفظ آزادیهای فردی و اجتماعی مردم و رعايت حقوق
شهروندی شان است كه در آن مراسم
از آن نامی برده نشد و حتی به آن حمله شد.
خاتمی میتوانست از ناتوانی و ناكامیهايش بگويد و بدون
پردهپوشی به سبك اربابان قدرت، نسبت به دوری از برنامهها و
شعارهای اوليهاش
بگويد، اما گويی صداقتی كه قرار بود به آن وفادار بماند را از
ياد برده بود و
دانشجويان كه ميزان الحراره جامعه هستند، به خاتمی هشدار دادند
كه اگر ناتوان و
ناموفق است با شهروندانش صادق باشد و "شعار دروغ بس است" بيان
شفاف اين خواسته
بود.
دوم
خرداد 76، آفريده و محصول حركت ملی مردم
ايران برای پايان بخشيدن به اقتدارگرايی و احقاق حاكميت ملی و
تاثير بر سر
سرنوشتشان است و دانشجويان پيشگامانی بودند كه ورود وی به عرصه
قدرت را تسهيل
ساختند و اكنون پس از تجربه 8 ساله اصلاحات، حق داشتند كه از
خاتمی وعده عمل نشده
توسعه سياسی و تحقق نيافتن جامعه مدنی را سوال كنند.
خاتمی در مقابل اعتراض دانشجويان نسبت به عمل نكردن به
وعدههايش، بینتيجه مانده پروندههای كوی دانشگاه تهران،
قتلهای زنجيرهيی، چرايی برگزاری انتخابات مجلس، كوتاه آمدن از
لوايح دوگانه، تنها گذاشتن دانشجويان، فعالان سياسی و مدنی و
نخبگان اين كشور در
مقابل برخوردهای قضايی و امنيتی و نداشتن هيچ خط قرمزی در دفاع
از حقوق مردم، حمله را بر دفاع ترجيح داد و نخبگان اين كشور را
به جوزدگی و شنيدن
صدای دشمنان ملك و ملت از اردويشان متهم كرد.
خاتمی بين حاكميت و مردم، حاكميت را برگزيده است و به
نفع نظام كوتاه آمده. اگر اين چنين بود، از همان ابتدا روشن و
شفاف
میگفت تا چندين سال سرمايههای اجتماعی بيهوده به پای وی هدر
نمیشد.
تناقضگويی ديگر خاتمی جمع بين تداركاتچی دانستن رييسجمهوری،
بینتيجه ماندن لوايح اختياراتش و... با
ظرفيتهای دموكراتيك معطل مانده قانون اساسی است. قانون اساسی
كه برای وی قداست
دارد و صحبت از تغييرش را خيانت میداند.
همين تجربه 8 ساله وی و همفكرانش و در نگاهی ديگر تجربه 25
ساله قانون اساسی، بيانگر تكميل ظرفيت
دموكراتيك آن است.
قداستی كه خاتمی برای قانون اساسی قائل است، دموكراتيك ترين
كشورها برای حقوق اساسی شان قائل نيستند و در گذرگاه زمان با
ايجاد شرايط جديد
اجتماعی و سياسی ، متممی در جهت اصلاح حقوق اساسیشان بر آن
میزنند تا خود را با
شرايط جديد تطبيق دهند و ملزومات زندگی آزادانه مردم را فراهم
كنند. اگر خاتمی باز
هم بر ظرفيتهای مغفول قانون اساسی اصرار دارد، لااقل بايد
بپذيرد كه توان استفاده
از آن را نداشته است .
كارنامه خاتمی نشان میدهد كه عملكرد متزلزل او ناشی از آن است
كه با مفاهيمی چون رای مردم، آزادی، دموكراسی و جامعه مدنی
تكليف خود را
مشخص نكرده و با ساخت معجونی از آنها، اصالت واژهها را از بين
برده
است.
خاتمی از دانشگاه آغاز كرد و
در دانشگاه پرونده خود را به پايان رساند و دانشجويان همانگونه
در آغار رياستش
نقشآفرين بودند، پيشگام پايانش نيز بودند. فقط متاسفيم بر
فرصتهايی كه به اميد وی از بين رفت و هزينههايی كه به پای وی
صورت گرفت.» |