ايران

پيك

                         
 

حق با ابتهاج است: اميد هيچ معجزی ز مرده نيست، زنده باش!

دكتر معين:

خاتمه طبقه بندی مردم

و پايان فرد محوري!

معاون اول و همكاران دولتم را قبل از انتخابات اعلام خواهم كرد

 
 

 دكتر مصطفی معين ، كانديدای جناح چپ جبهه دوم خرداد، ديدگاه ها و برنامه های خود را طی سخنانی به شرح زير اعلام داشت:

1-  تامين منزلت و كرامت انساني

2-  عزتمندی فرد و جامعه

3-  آزادی انسان و حق انتخاب (به‌ويژه در زمينه‌های فكری و اعتقادي)

4-  نفی هرگونه تبعيض و طبقه‌بندی جامعه و شهروندان (حقوق شهروندي)

5-  نفی هر نوع بي‌عدالتی، ستمكاری و ستم‌پذيري

6-  تاكيد بر آموزش و تربيت و توسعه انسانی بدون هيچ‌گونه محدوديت زمانی و مكانی يا جنسی و نژادي

7- تاكيد بر نظام اجتماعی عادلانه و مردم‌سالار و مديريت مبتنی بر دانش، خرد و تلاش جمعی (حكومت صالحان)، از مهم‌ترين مسووليت‌های نخبگان فكری و فرهنگی و علمی و مديريتی است.

ما در پی دستيابی به فهمی مشترك از مسايل پيش روی كشور و پس از آن عزمی مشترك برای پيشبرد آن در آستانه‌ برگزاری انتخابات دوره نهم رياست جمهوری هستيم.
ما به يقين مي‌توانيم در اين گذار مهم سياسی به موفقيت‌های چشمگيری دست يابيم. اگر بتوانيم به درستی شرايط كنونی و چشم‌انداز آينده را تحليل كنيم، فرصت‌ها و تهديدهای محيطی و قوت‌ها و ضعف‌های خود را به خوبی بشناسيم، رويكرد و روشی علمی در پيش بگيريم و با انگيزه‌ تمام، همه‌ توان جمعی خود را در اين راه به كار بگيريم.
نقطه‌ آغاز ورود من به اين مساله از همين جاست. به عنوان شنونده و بيننده‌ای فعال طی ماههای اخير با نظرات و ارزيابي‌های مختلف روبه‌رو شدم و سرانجام بر پايه احساس مسووليت و با تبعيت از عقل جمعی و با پرهيز از عافيت‌جويی شخصی تصميم گرفتم كه به عنوان جزئی از يك كل بسيار موثر در سرنوشت كشور وارد عرصه شوم.
 اجازه دهيد برای تغيير ذائقه پيش از آن‌كه مبنای علمی اين مساله را مطرح كنم، به نكته‌ ظريفی اشاره كنم كه بيان حال من و شايد همه‌ شما باشد:

چندی پيش جمعی از دانشجويان عزيز و صميمی برای نشان دادن صفا و قدرشناسی خود اين بيت از حافظ را برايم نوشته بودند كه:

« قحط جود است آبروی خود نمي‌بايد فروخت ... باده و گل از بهای خرقه مي‌بايد خريد»

من از اين حسن سليقه آن دوستان جوان به شوق آمدم و به دنبال آن غزل رفتم، ديدم كه چه زيبا مي‌توانم در زبان حافظ حال و دغدغه‌های خود را ببينم كه:
«دامنی گر چاك شد در عالم رندی چه باك ... جامه‌ای در نيكنامی نيز مي‌بايد دريد
عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق ... گوشه‌گيران را ز آسايش طمع بايد بريد
تير عاشق‌كش ندانم بر دل حافظ كه زد ... اين قدر دانم كه از شعر ترش خون مي‌چكيد»

به واقع من در چنين شرايطی آمده‌ام؛ با ترجيح همه‌ سختي‌های فعاليت بر همه‌ ساده‌گزيني‌های انفعال. اين انتخاب من، يك تمايل يا تصميم فردی نبود. اين انتخاب بها دادن و پذيرش يك خرد و تصميم جمعی است. من هيچ‌گاه خود را قهرمان ندانسته‌ام و به اين نكته واقفم كه امروز قهرمان‌ها هم افراد نيستند. اين نيروی جمع و بلكه خود مردم و ملت‌ها هستند كه مي‌توانند كاری قهرمانانه بكنند و آمدن من نتيجه‌ روندی است كه از يك فهم و احساس مسووليت جمعی و علمی نشأت گرفته است. من نمي‌توانستم به عنوان يك «شهروند مسوول» در قبال اين شناخت و تعهد جمعی بي‌تفاوت باشم. من همه‌ موانع، كمبودها و كارشكني‌ها را نه تنها از هم‌اكنون تا زمان برگزاری انتخابات، كه حتی پس از كسب موفقيت هم مي‌دانم و هم تجربه كرده‌ام.
بالاخره سال‌ها بودن در دولت، مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی و مسووليت‌های دانشگاهی و مواجهه با جريان‌های مختلف فكری، اجتماعی و سياسی ايجاب مي‌كند كه امروز تصميمی را بر اساس توهم نگرفته باشم. به‌خصوص اين‌كه به‌رغم همه‌ همدلي‌ها و همفكري‌ها و علاقه‌ها به جناب آقای خاتمی، دو استعفا يكی در واقعه‌ تاسف‌بار حمله به كوی دانشگاه تهران و ديگری در معطل ماندن لايحه‌ تحول ساختار علمی كشور و مخدوش شدن اعتبار و منزلت دانشگاه و دانشگاهيان و دانشجويان را در كارنامه‌ی اجرايی خود دارم. يأس و دلسردی حاكم بر فضای سياسی جامعه، آثار سوء اجتماعی ناشی از برگزاری انتخابات مجلس هفتم در فضايی به دور از مشاركت فعال مردم و رقابت عادلانه و آزاد گروههای سياسی، وجود مسايل و مشكلات گوناگون معيشتی، اجتماعی، حقوقی و قضايی و سياسی مردم، برآورده نشدن بسياری از انتظارات به‌حق جوانان و زنان و نخبگان، ضعف‌ها و پراكندگي‌ها در درون اصلاح‌طلبان و بسياری از موانع ديگر را به وضوح مي‌دانم.
من نه تنها اين آسيب‌ها و آسيب‌های تلخ ديگر را لمس مي‌كنم بلكه معتقدم حتی واژه‌هايی كه آنها را تبيين مي‌كنند يا برای رفع آنها ارايه مي‌شوند نيز آسيب ديده‌اند. امروز بسياری ازسياست‌ها و برنامه‌های نظری و عملی به واقع خود آسيب‌پذير شده‌اند. با اين حال معتقد هستم كه غلبه بر اين موانع و مشكلات امكان‌پذير است، به شرط آن‌كه با رويكردی علمی و با عزمی جمعی همراه باشد، با نگاهی مبتنی بر فرصت‌ها و تهديدهای موجود مي‌توان به اعتبار توانايي‌های ملی و توان اصلاحی چشم‌اندازی نو در برابر كشور گشود:

ظرفيت‌های بالقوه اجتماعی و سياسی برای پيروزی اصلاح‌گرايان در انتخابات بسيار است. مهم آن است كه اين ظرفيت‌ها و پايگاهها در قالب فعاليت‌های مشترك همه‌ ما فعليت پيدا كنند.
جوانان، زنان، روشنفكران دينی، نهادهای مدنی، متدينان روشن‌انديش مهم‌ترين سرمايه‌ جنبش اصلاحات بوده‌اند كه امروز هم به عنوان «فرصت» برای ما در انتخابات دور نهم محسوب مي‌شوند. در برابر آن، سرخوردگی مردم و از سياست و تمايل به انفعال و عدم مشاركت، اعمال محدوديت در برابر روندهای دموكراتيك و يأس از اصلاحات و روندهای قانونی و القای عدم موفقيت و ناتوانی از جمله تهديدها به شمار مي‌آيند. ما در اين چشم‌انداز به‌رغم ضعف‌هايی كه در جبهه اصلاحات از نظر رسانه‌ای، بنيه اقتصادی، اختلال ارتباطی در جامعه و برخی پراكندگي‌ها از نظر تحليلی و تشكيلاتی داريم، از نقاط قوت چشمگيری نيز برخورداريم

نياز امروز جامعه گذار از «فردمحوري» به «جمع‌محوري» و پذيرش «خرد جمعي» به جای جاذبه‌های فردی است.

توجه به اين‌كه تكيه بر تشكيلات و كار جمعی و حزبی غلبه بر يكی از ضعف‌های مهم تاريخی كشور، در اين مرحله است.اين‌كه معيارهای عقلانی در انتخابات جايگزين ملاك‌های كاريزمايی باشد. اين‌كه امر دولت به عنوان «حكمران خوب» و امر اجتماع به عنوان «شهروند قدرتمند» پی گرفته شود.

تحقق اين استراتژی مشروط به حضور مردم، اقبال مردم و صحت انتخابات است، به اين دليل در درجه‌ اول پذيرش اين ضرورت و در درجه‌ دوم تلاش همه‌جانبه برای پيشبرد آن مهم‌ترين مسايل امروز ماست.

زمينه‌ها و افق‌های اين انتخابات از هر نظر با گذشته تفاوت دارد. دامنه و سطح مشاركت مردم و معيارهای انتخابات، گروههای مرجع و تاثيرگذار، شكل رقابت، نسبت ميان نيروهای سياسی با يكديگر و با گروههای اجتماعی اساسا تغيير كرده است.

ما نه در آغاز راهيم و نه در پايان آن. اما اطمينان داريم كه با اين رويكردها نه تنها مي‌توانيم وضع موجود را حفظ كنيم و اقدام‌های ارزنده‌ اين هشت سال را پيش ببريم بلكه مي‌توانيم به اتكای توانايي‌های جديد بر نقاط ضعفی كه در عملكردها هست نيز غلبه كنيم.
بهترين گزينه‌ ما برای آينده بهتر، حاصل اميد ما به آينده، شناخت درست ما از حال و تلاش جدی ما از امروز است.

برنامه‌های من در هر بخش با مسووليت صاحب‌نظران برجسته بخش‌ها در حال بررسی است و پيش از انتخابات در معرض نظر و نقد نخبگان و جامعه قرار خواهد گرفت.

تبيين ديدگاهها و مواضع و اعلام به موقع آنها و تاكيد بر عزم جمعی و تلاش فعالانه‌ همه‌ آنانی كه دل در گرو اسلام و ايران و اعتلای نظام جمهوری اسلامی و مردم سربلند اين سرزمين دارند مقدم بر هرگونه تبليغاتی خواهد بود.

تنها يك پند در برابر ماست، اين‌كه برای خدا جمعی و فردی به‌پا خيزيم، خيزشی همراه با تفكر و خردورزی. من به سهم خود با قدردانی از احساس مسووليت همه‌ی دوستان، همفكران و همراهان برای سازماندهی بهتر كار و حركت در مسيری روشن، انشاءالله به زودی معاون اول پيشنهادی خودم و پس از آن به تناسب ضرورت‌ها ديگر همكاران رييس دولت را معرفی خواهم كرد.»

اگرچه زبان و بيان شعری نداشته‌ام اما هميشه به آن دلبسته بوده‌ام. هركس به اتاق من در مركز تحقيقات ايمونولوژی، آسم و آلرژی آمده باشد، شعری از «هوشنگ ابتهاج» را كه سخن اين ايام من و شايد وظيفه‌ همه‌ ما است در آن‌جا مي‌بيند با آن به سخنم خاتمه مي‌دهم:

«به سان رود، كه در نشيب دره سر به سنگ مي‌زند، رونده باش،

اميد هيچ معجزی ز مرده نيست، زنده باش»

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی