دكتر
ابراهيم يزدی،
دبيركل نهضت آزادی ايران و اولين وزير خارجه جمهوری اسلامی، در
واكنش به سخنان اخير خاتمی كه گفت
مسئوليت اجرای قانون اساسی از سوی رياست جمهوری ضمانت اجرايی
ندارد،
گفت:
دكتر
مصدق با مجلس، دربار و نيروهای نظامی ناسازگار مواجه بود كه به
او مجال پيشبرد اصلاحات مورد نظرش را نمی دادند.
اما مصدق توانست هنرمندانه از اقتدار ملی خويش جهت پيشبرد
اهدافی كه به ملت وعده داده بود، استفاده كند.
مصدق زمانی كه در مجلس نتوانست با نمايندگان سخن بگويد، مجلس
را ترك كرد و به ميان مردم آمد و گفت؛ هر جا ملت است، آنجا
مجلس است!
ما كمتر شاهد چنين اقداماتی از سوی خاتمی بودهايم.
خاتمی چنانكه نه فقط به عنوان يك رئيسجمهوری بلكه به عنوان
رهبر جنبش اصلاحات عمل میكرد، میتوانست
از ظرفيتهای موجود جهت پيشبرد اصلاحات استفاده كند.
تفاوت خاتمی با مصدق اين است كه مصدق خود را ابتدا رهبر جنبش
ملی دانست و بعد نخست وزير به همين دليل به اقتضای مقام رهبری
جنبش خود عمل میكرد، اين نگاهی است كه خاتمی و اصلاح طلبان
درون حكومت هيچ گاه نسبت به اقتدار ملی خود نداشته است.
اگر چنان كه مردم در صحنه حضور نداشته و منفعل و مايوس باشند و
رهبران سياسی نتوانند مردم را درصحنه فعال نگه دارند، اگر
ساختار حقوقی را هم تغيير دهيم، باز هم مجريان برخلاف اين
قانون عمل میكنند.
چنانچه جنبش اصلاح طلبی در سازماندهی مردم توفيق بدست آورد،
ديگر نيازی به تغيير ساختار حقوقی نيست چرا كه با همين نيروی
مردمی میتوان ساختار را اصلاح كرد.
به طور مثال چنان كه رئيس يك مملكتی مثل انگلستان، ملكه بر
طبق قانون، اجازه عزل نخست وزير و انحلال پارلمان را دارد اما
شرايط و مناسبات قدرت به گونهای است كه ملكه جرات انجام چنين
اقداماتی را ندارد،
چرا كه اگر چنين كاری كند، نيروهای سياسی با وی درگير میشوند
و حتی با
رفراندوم در ساختار حقوقی تغييراتی را ايجاد میكنند.
يزدی در بخش ديگری از مصاحبه خود، با اشاره غير مستقيم به طرح
رفراندوم گفت:
كسانی كه خواستار تغيير ساختار حقوقی و تغيير قانون اساسی
هستند، بايد به اين سوال پاسخ دهند كه با كدام نيرو و اهرم
قدرت میخواهند اين اقدام را انجام دهند؟ اگر چنان كه اين
گروهها قدرت به صحنه آوردن مردم را دارند، میتوانند به جای
تغيير ساختار حقوقی، ضمن اصلاح ساختار حقيقی از توانايیهای
مغفول مانده همين قانون اساسی استفاده كند.در واقع مطلب اصلی
اين است كه جنبش اصلاح طلبی چگونه میخواهد نيروهای مردمی را
از حالت منفعل به فعال تبديل كند و چه گونه میخواهد اين
نيروها را در صحنه نگه دارد تا با اهرم فشار مردم، اصلاحات را
سامان دهد؟ |