جناب آقای حجتالاسلام والمسلمين آقای خاتمی رياست محترم
جمهوری اسلامی ايران
با
سلام و تجديد ارادت
پيرو نامههای مورخ 14/6/83 و 5/8/83 بار ديگر مصدع اوقات
میشوم تا گزارشی در رابطه با آزادی حنيف و ديگر افراد
بازداشتی مرتبط با سايتهای اينترنتی خدمت جنابعالی بدهم تا در
جريان قرار گيريد كه بر اينها چه گذشته است؟ و پيگيران در پی
چه بودهاند؟ و چه به دست آوردهاند؟ و...
حدود ساعت 5/6 بعدازظهر روز سهشنبه 19/8/83 فردی از طرف
دادسرا با منزل ما تماس گرفته و اعلام میكند كه فردا ساعت 9
صبح با سند ملكی برای آزادی حنيف به دادسرای ناحيه 9 فرودگاه
مراجعه كنيد. اينجانب ساعت 9 روز چهارشنبه 20/8/83 به دادسرای
نامبرده مراجعه كردم. در ابتدا مسؤولان دادسرا از موضوع اظهار
بیاطلاعی كردند، اما بنده و خانواده قريشی را به انتظار دعوت
كردند و بالاخره پس از يك ساعت و نيم انتظار اعلام كردند كه
میتوانيد درخواست سپردن وثيقه را بنويسيد. در اين هنگام آقای
درايتی نيز به ما ملحق شدند. هر يك از ما درخواست جداگانهای
برای سپردن وثيقه نوشتيم و سرپرست دادسرا با آن موافقت كرد.
مراحل اداری سپردن وثيقه تا ظهر روز بعد طول كشيد و به ما
اعلام شد كه اين سه نفر (حنيف مزروعی، مهدی درايتی و مسعود
قريشی) امروز آزاد میشوند. در مقابل پرسش اينجانب كه برای
تحويل گرفتن آنها به كجا مراجعه كنيم؟ گفته شد كه لازم نيست به
جايی مراجعه كنيد آنها
خودشان میآيند.
از نكات جالب توجه اين بود كه در طی مراحل اداری برای سپردن
وثيقه معلوم شد كه در هيچيك از دفاتر دادسرا ناحيه 9 تهران
اسمی از اين افراد به عنوان بازداشتی يا زندانی ثبت نشده و
كلاسه پروندهای برای آنها وجود نداشت و تنها بر اساس درخواست
هر يك ازما و موافقت سرپرست دادسرا اقدام انجام گرفت.
حدود ساعت 8 بعدازظهر و در حالی كه چند ساعت انتظار سخت كشيديم
و خانواده تقريباً از آزادی حنيف نااميد شده بودند، حنيف با
تلفن خبر آزادی خود را داد و گفت كه از كلانتری ميدان نيلوفر
(همانجايی كه او را بازداشت كردند) زنگ میزند و با تاكسی
میآيد. پس از آمدن تعريف كرد كه ما هم ديگر از آزادی مأيوس
شده بوديم، اما ساعت 7 به ما اعلام كردند كه وسايل خود را
برداريم و برای آزادی همراه آنها شويم. سه نفر ما را با
چشمبند در يك ماشين هايس قرار دادند و حدود يك ساعت ما را در
خيابانهای تهران چرخاندند.
حدود ساعت 8 بود كه در مقابل كلانتری ميدان نيلوفر ماشين متوقف
شد و به من گفته شد چشمبند را بردار و پياده شو. در موقع
خداحافظی از درايتی و قريشی چون میدانستم آنها پولی به همراه
ندارند به هر يك مبلغ 5 هزار تومان برای كرايه تاكسی دادم و
پياده شدم. بلافاصله به شما تلفن كردم و با تاكسی آمدم. بعداً
معلوم شد كه آن دو نفر را با همين شيوه در مقابل اداره اماكن
خيابان مطهری پياده كردهاند و چون خانواده قريشی از ساعت 2
بعدازظهر برپايه حس غريزی در آنجا انتظار فرزندشان را
میكشيدهاند او و درايتی را در آنجا درمیيابند و به منزل
میبرند. متأسفانه شيوه برخورد پيگيران اين پرونده در آزادی
افراد نيز اينگونه بود!
خلاصهای از آنچه حنيف در مورد بازجويیها و شرايط زندان گفته
به اين شرح است:
بلافاصله پس از ورود به زندان بازجويی از او با چشمبند و رو
به ديوار آغاز میشود. اولين سؤال اين بوده كه كليه
مفاسد اخلاقیات را بنويس.
در مقابل اين سؤال حنيف میپرسد كه اتهام من چيست؟ و بازجو در
مقابل تشر میزند كه به اين سؤال جواب بده، به آن هم میرسيم.
وقتی حنيف پاسخ میدهد كه مفاسد اخلاقی ندارم. بازجو شروع به
كتك زدن
او میكند و باز سؤالات مشابهی را مطرح میكند و سرانجام چون
اين مسير به جايی نمیرسد بازجو شروع میكند به طرح اين موضوع
كه بر اساس اقارير درايتی شما
مدير فنی سايت رويداد
بودهای و در اين باره بايد توضيح بدهی. حنيف با نفی اين موضوع
به كار در روزنامه ياس نو و مسؤوليت سايت آن اشاره میكند و در
همين رابطه توضيح میدهد كه گهگاه كه سايت رويداد دچار مشكل
میشد از طريق تلفن به من خبر میدادند و من نيز از طريق تماس
با آقای درايتی رفع مشكل میكردم. پس از سه ساعت بازجويی تمام
میشود. اما نيم ساعت بعد دوباره بازجويی از طريق مواجهه حنيف
با درايتی دنبال میشود كه حدوداً نيم ساعت طول میكشد. پس از
اين بازجويی حنيف را به سلول میبرند و شب آقای مهدیپور
جانشين دادسرای ناحيه 9 تهران برای تفهيم اتهام او را میخواهد
و به او اتهام «اقدام عليه امنيت ملی از طريق سايت رويداد» را
برپايه اقارير درايتی تفهيم میكند و حكم قرار بازداشت موقت را
به او ابلاغ میكند كه حنيف بدون اعتراض آن را امضا میكند.
پس از اين، تقريباً
تا پنج روز به طور مكرر مورد بازجويی در مورد مفاسد اخلاقی،
روابط نامشروع و ... قرار میگيرد و در اين مسير تا خصوصیترين
مسائل خانوادگی مورد پرسش بازجو بوده است. در
روزهای بعدی كه چشمبند و رو به ديوار بودن برداشته شده و
مواجهه روياروی بين حنيف و بازجو صورت میگيرد عمده سؤالات در
مورد مسائل سياسي(افراد سياسی،روزنامهها، جبهه مشاركت و
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی) بوده است و از حنيف میخواهند
كه راجع به برخی افراد تكنويسی كند.
در مورد اينجانب نيز از او
میخواهند هر آنچه را میداند بنويسد.
از اينكه در خانه چه میكنم، چه میگويم، چه میخوانم، با
كیها ملاقات میكنم تا فعاليتهای بيرون از خانه در انجمن
صنفی روزنامهنگاران، روزنامهها، جبهه مشاركت، ... ارتباطاتم
با آقای خاتمی،
موسوی خوئينیها،
...
و بالاخره چون در همه اين اقارير مستمسكی برای آويزان شدن پيدا
نمیكنند دوباره به فعاليتها و نوشتههای حنيف در روزنامهها
برمیگردند و سرانجام نوشتهای از او در روزنامه ياس نو
دستمايه اتهامش میشود و آقای مهدیپور پس از 47 روز واين بار
در
دادسرا،
كه هشت نفر از افراد را به آنجا برده بودند، دو اتهام«اقدام
عليه امنيت ملی نظام مقدس جمهوری اسلامی از طريق معاونت در
مديريت سايت غيرقانونی رويداد» و «نشر اكاذيب به قصد تشويش
اذهان عمومی از طريق انتشار يادداشتهايی در روزنامهها» را به
حنيف تفهيم میكند و از او میخواهد كه برای محاكمه در دادگاه
حداكثر ظرف يك هفته آماده شود و دفاعيه خود را عرضه كند.
پس از اين تفهيم
اتهام، هشت نفر بازداشتی برای بازگرداندن به زندان سوار ماشين
هايس میكنند با چشمان بسته، اما فردی يك
گاز اشكآور
به داخل ماشين میاندازد و در را میبندد و اينها شروع به سرفه
و سروصدا میكنند كه پس از لحظاتی در باز میشود و اينها از آن
وضعيت رقت بار نجات میيابند و اين صحنه را افراد حاضر در آنجا
میبينند و مورد اعتراض قرار میدهند.
پس از اينكه اعلام میشود افراد خود را برای دادگاه آماده كنند
ديگر تقريباً كاری با آنها نداشتهاند و در سلول بودهاند.
حنيف دفاعيه خود را ارائه میكند كه مورد قبول بازجو قرار
نمیگيرد و گفته میشود كه مواردی بايد حذف و جنبه افشاگرانه
آن اضافه شود وسرانجام نيز ماجرا به آزادی به قيد وثيقه ختم
میشود.
از 66 روزی كه حنيف بازداشت بوده،
59 روزآن
را در يك
سلول انفرادی 5/1*2
متر به سر برده و به جز در مواقع بازجويی، در شبانهروز فقط 3
بار آن هم به مدت 3 دقيقه او را برای دستشويی از سلول خارج
میكردهاند.
در ايام بازجويی بارها مورد
ضرب و شتم
واقع شده و شديداٌ تحت فشار بوده است. بر اساس آنچه دريافته
فرد بازجو شخصی
به نام كشاور
(تقريباً كوتاه قد، حدود 50 الی 60 ساله با ريشهای جو گندمی و
نسبتاً چاق) بوده است.
وضعيت غذا و بهداشت زندان در حد متوسط بوده و به جز افراد
بازداشتی مرتبط با سايتهای اينترنتی افراد ديگر را نيز در
آنجا بازداشت میكردهاند.
مديريت زندان با نيروی انتظامی
بوده است.
البته همانگونه كه درنامه قبلی متذكر شدم،
مسؤولان قوه قضاييه به هيچ
وجه حاضر به اعلام محل اين زندان نشدند و بر پايه قرائن و
شواهد يك
زندان خارج از مديريت سازمان زندانها
و غيرقانونی است،
و البته حنيف برپايه
شواهدی كه دارد محل دقيق زندان را مشخص كرد.
آنچه بر سر حنيف آوردهاند كم و بيش بر سر ديگر افراد بازداشتی
مرتبط با اين موضوع آوردهاند. 13 نفری كه تاكنون آزاد
كردهاند(به قيد وثيقه) تقريباً مسأْله دندانگيری برای طرح در
دادگاه نداشتهاند، اما برای هشت نفر باقی مانده ظاهراً در
تدارك يك اتهام اخلاقی هستند تا از اين طريق سرو ته اين پرونده
را بهم آورند! و البته خدا بايد به داد اين افراد برسد.
آنچه در جريان اين
برخوردهای غيرقانونی و ظالمانه انجام گرفته جز «سياست
مرعوبسازی» و «عمليات ايذايی» نامی ديگر نمیتوان بر آن نهاد
و نمیدانم اين آقايانی كه شب و روز از گفتمان عدالت دم
میزنند و ادعای دينداریشان گوش فلك را كر كرده است چگونه
میخواهند در روز قيامت پاسخگوی اين اعمال ظالمانه و
ضدانسانیشان باشند؟ فعلاً در دنيا كه خود را پاسخگوی هيچكس و
هيچ جا نمیدانند.
قطعاً اينجانب نامهای به
رهبری
مینويسم و در آن به شرح اين واقعه در
ذيل حكومت ايشان
خواهم پرداخت.
حسن ختام هم پيوست
كپی
دستنوشتهای
است كه از حنيف خواستهاند در يك مصاحبه تلويزيونی اينها را
بگويد تا آزاد شود اما او زير بار نرفته است و آنها هم يادشان
رفته كه اين دستورالعمل را از او بازگيرند!
خدا آخر و عاقبت همه ما را ختم به خير گرداند |