بنابر اخبار منتشره از سوی مطبوعات جمهوری آذربايجان، آرامگاه
بنيانگذار حكومت ملی آذربايجان(سيد جعفر پيشه وری) كه در
گورستان «فخری» باكو قرار داشت، بدون اطلاع خانواده و هم
انديشان وی به مكان ديگری منتقل شده است.
پيشه وری، از برجسته ترين رجال تاريخ معاصر ايران و آذربايجان
میباشد، كه 10 سال بدون محاكمه در زندان رضاخان در بند و
تبعيد بود. بعد از سقوط ديكتاتوری رضاخان از تبعيد به تهران
بازگشت و بجای در پيش گرفتن زندگی عادی و آرام، مجدداً در صف
مقدم مبارزه عليه استبداد و استعمار قرار گرفت.
روزنامه «آژير» را تاسيس نمود و با قلم خود به افشاگری رژيم
وابسته پهلوی و اربابان انگليسی و آمريكايی آن پرداخت. او در
انتخابات دوره چهاردهم مجلس شركت نمود و از سوی مردم قدرشناس
آذربايجان با اكثريت قاطع به نمايندگی مجلس انتخاب شد؛ اما
هيات حاكمه ايران اعتبارنامه او را رد كرد، چون میدانست پيشه
وری از تريبون مجلس و با سخنرانیهای آتشين خود ضمن افشای
جنايات رژيم پهلوی، مطالبات به حق ملل ساكن ايران، بويژه
آذربايجانيها را به گوش مردم ايران و جهان خواهد رساند. "
در بخشهای ديگری از اين اطلاعيه آمده است:
پيشه وری دريافت كه در ايران وابسته به استعمار، نمی توان از
طريق انتخابات، هيات حاكمه وابسته و مرتجع را از قدرت كنار
گذاشت. همچنين با حضور نيروهای خارجی امكان آن وجود نداشت تا
به اقدامات راديكالتری دست زد و يك حكومت دموكراتيك در ايران
بر سر كار آورد. چون حكومت كمر به خدمت استعمار و امپرياليزم
بسته بود. نيروهای نظامی شاهنشاهی را مستشاران آمريكايی و
سياستمداران آن را روباه پير انگليس اداره میكرد.
پيشه وری با درك واقعيات و شرايط موجود تنها يك راه در پيش رو
داشت و آن تكيه و رويكرد به آذربايجان بود. آذربايجانی كه مهد
آزادی و مدافع استقلال كشور است. آذربايجانی كه سپر بلای ايران
است. آذربايجانی كه مشروطه را از تبريز به تمام ايران گستراند.
آذربايجانی كه ستارخانها، باقرخانها، حيدرعمواوغلوها، خيابانی
ها، دكتر ارانیها را در دامان خود پرورانده و میپروراند.
پيشه وری با اميد و تكيه بر قدرت و نيروی لايزال ملت آذربايجان
به تبريز آمد و با مجاهدينی كه دوشادوش ستارخان عليه تهران
جنگيده بودند، ديدار كرد. او با بسيج رزمندگان و فداييان
آذربايجان، در آخرين فرصت پاسداری از دموكراسی و آزادی، مبارزه
خود را آغاز نمود. تاسيس فرقه دموكرات آذربايجان و بسيج فرد
فرد مردم آذربايجان در كوتاهترين زمان ممكن و بنيانگذاری حكومت
واقعاً ملی آذربايجان، نوكران استعمار و امپرياليزم را از قدرت
سياسی در آذربايجان به وحشت انداخت. در عرض يكسال حكومت ملی
آذربايجان تحت رهبری پيشه وری راه صد ساله را پيمود. اصلاحات
سياسی، اقتصادی و فرهنگی كه صورت پذيرفت آزادی در تاريخ هزار
ساله ايران بیسابقه بود. از همين رو بود كه پشت همه مرتجعين
ايران و استعمارگران جهانی به لرزه درآمد. آنان تمامی نيرو و
امكانات خود را بسيج كردند تا اين حكومت ملی و مردمی آذربايجان
را از بين ببرند. حتی به قيمت براه انداختن دريای خون در
آذربايجان.
پيشه وری به عمق اين واقعيات پی برد كه آذربايجان در شرايط
موجود نمی تواند در مقابل استعمارگران جهانی و ايادی آنها در
ايران مقابله كند. امپرياليزم جهانی كه در راس آن آمريكا قرار
داشت با بمباران هيروشيما و ناكازاكی، هزاران انسان بیگناه را
با خانه و كاشانه خود خاكستر نمود.
در چنين اوضاع و احوال جهانی، حكومت ملی آذربايجان با يورش
وحشيانه تمامی ايادی و نوكران دست نشانده امپرياليزم سقوط كرد
و هزاران هزار انسان شريف و آزاده اين مرز و بوم به شهادت رسيد
و عدهای نيز بهمراه پيشه وری مجبور به ترك وطن شدند. اما پيشه
وری نمی دانست سرنوشت فاجعه باری در انتظار اوست. پيشه وری هفت
ماه پس از ترك وطن در يك سانحه مشكوك اتومبيل جان باخت.
پيشه وری را مخفيانه با حضور خانواده و عده معدودی از
همقطارانش در باغ بستهای در حومه شهر باكو (شهرك بيزونا) به
خاك سپردند تا جهانيان از درگذشت وی اطلاع پيدا نكنند.
دستگاههای سخن پراكنی و تبليغاتی اتحاد شوروی غرق در عالم سكوت
بودند، اما پيشه وری انسان بینام و نشانی نبود كه خبر مرگ و
پيامد آن مخفی بماند؛ همانطور كه نماند. از اين موضوع میتوان
پی برد كه دولت شوروی تا چه حد از تكرار فاجعه هيروشيما و
ناكازاكی وحشت داشت!.
تاريخ، درس عبرت است. ديديم محمدرضا شاه كه مسبب ترك وطن پيشه
وری بود، خود مانند يهوديان سرگردان در شنزارهای صحرای سينا،
مصر، مراكش، مكزيك، نيويورك و پاناما را دور زد و با خارترين
وضع مرد و جسدش را مانند پدرش رضاخان در سرزمين فراعنه دفن
كردند.
ديدی كه خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد كه شب را سحر كند
پس از انتقال جسد پيشه وری در سال ۱۹۶۵ به خيابان «فخری» باكو،
مرقد او زيارتگاه هزاران هزار انسان آزادانديش و مترقی بويژه
آذربايجانيان سراسر جهان گرديد. اما امروز و پس از قريب به ۵۸
سال تاريخ تكرار شد و قبر بنيانگذار حكومت ملی آذربايجان، اين
بار بدون اطلاع خانواده و هم مسلكانش تخريب گرديد. اين اقدام
ناپسند نسبت به پيشوای ملی آذربايجانيان، عمل غير منتظرهای
بود.
فرقه دموكرات آذربايجان
۹ آذر ۱۳۸۳ |