علی لاريجانی در تهران و در ميان نيمچه نظامیها خود را به
نمايش گذاشته و علی اكبر ولايتی در شهرستانها و برای عقبه
جبهه موتلفه اسلامی. نبرد برای كرسی رياست جمهوری آهسته آهسته
پيش میرود تا شورای نگهبان تكليف را روشن كند!
لاريجانی كه در هفته بسيج سخنان جنگی بسيار گفته است، در اولين
نشست متخصصان بسيجی با
عنوان “ چشمانداز 20 ساله نظام و رسالت بسيجی” گفت، كه ظاهرا
برای همين نوع سخنرانیها و تبليغ جمهوری نظامی برپا میكنند
گفت:
«...
بسيجيان از نظر اجتماعی شاخكهای جامعه
محسوب میشوند، و با توجه به
شرايط فعلی و چالشهايی كه در آينده با آن روبرو میشويم، وجود
روحيه جهادی،
بيداری و دوری از غفلتزدگی، نقطه كليدی و سرنوشتساز برای
كشور ماست.»
لاريجانی بر اين سخنان آشكارا جنگی و نظامی افرود:
«...
ما میخواهيم
با توجه به چشمانداز 20 سال آينده، قدرت اول منطقه باشيم از
اين رو بايد روحيهی بيداری را در كشور افزايش دهيم.»
آن قدرت منطقهای كه مورد نظر لاريجانی است، جز قدرت نظامی
نيست، چرا كه در بخش ديگری از سخنان خود گفت:
«
ما با داشتن كارخانههای بزرگ در كشور در منطقه اول
نمیشويم؛ روسيه نيز اين كارخانههای عظيم را داشت ولی
جامعهای زنده نبود و با
تلنگر آمريكا فروپاشيد، از اين رو بايد سعی كنيم جامعه را زنده
و بيدار نگه داريم.
»
به اين ترتيب، بجای توليد و آبادی كشور و توليد ملی، بايد رفت
بدنبال فروش نفت و درست كردن ماشين جنگی. هيچ عقل سليمی در هيچ
كجای دنيا اختيارش را بدست صاحبان اين انديشه داده كه مردم
ايران بدهند؟
بقيه اظهارات كانديدای رياست جمهوری، كسی كه 8 سال سرپرست
تلويزيون مملكت بود و اكنون نيز عضو شورای عالی امنيت ملی است
را باز هم بخوانيد:
«...
اقتصاد ما بايد در 20 سال آينده نگاهی برونگرا داشته باشد.
كشورهای غربی يقين دارند كه تكنولوژی هستهای ايران در راستای
اهداف صلحآميز است، اما طبق تعاريف ياد شده در فرآيند
جهانیشدن، بنا نبود كه ايران
به عنوان كشوری پيرامون در اين سطح بتواند در تكنولوژی هستهای
رشد كند، ايران بايد
به توليد اقلامی مانند رب گوجه فرنگی بپردازد نه اين كه به
تكنولوژی هستهای دست
پيدا كند. اگر مسألهی تكنولوژی هستهای را به اتمام برساند،
سراغ توانايی موشكی آنها خواهد آمد و به اين تكنولوژی اشكال
وارد میكند.
»
با اطمينان میتوان گفت كه هر كدام از دانشجويان كم سن و سال
مملكت، همانها كه شبانه خوابگاهشان را در هم كوبيدند
میتوانند به لاريجانی تذكر دهند: كدخدا! اگر با تكنولوژی
هستهای نظامی میتوانست باقی بماند كه اتحاد شوروی ابدی
میشد! اقتصاد برون گرا، يعنی حمله اتمی به اين و آن؟
درد ديگر لاريجانی و امثال او را كه همان "آزادی” و "دمكراسی”
است در بخش ديگری از سخنان او بخوانيد:
«...
جهانیشدن دارای پيوست سياسی و
فرهنگی نيز هست. طبق اين تعريف، پيوست سياسی كشورها بايد به
سمت
ليبرالدموكراسی حركت كند تا بتوانند بقا داشته باشند. آنها
میخواهند در جهان، حكومتی جز ليبرال دموكراسی وجود نداشته
باشد، از اين رو
سعی میكنند در كشورهای اسلامی روحيه جهاد اسلامی را
خشونتطلبی جلوه دهند. چنانچه
مشاهده میكنيم كه در كشور در بعضی مواقع چگونه با بسيجيان حرف
زده میشود و هر
اتفاقی كه میافتد بسيجيان را به چالش میكشند. مثل قضيه 18
تير؛ در صورتی كه در
اين قضيه بسيجيان نقش نداشتند.»
درد
لاريجانی از ليبراليسم، بخش دمكراسی آنست، چرا كه او خوب
میداند اقتصادی كه 15 سال است در ايران پيش برده میشود و
همچنين زير بنای 20 سالهای كه رهبر برای كشور تعيين كرده
"ليبراليسم اقتصادی” بانك جهانی است. اين ليبراليسم تا مرز
خصوصی سازی ذوب آهن و نفت كشور كه شاه هم جسارت آن را نيافت
پيش رفته است. بنابراين درد بر سر دمكراسی است، نه نابودی
ليبراليستی اقتصاد ملی.
لاريجانی پس از دفاع تلويحی از ترور و تروريسم در منطقه كه در
غالب شهادت طلبی بسيج بيان كرده ادامه میدهد:
«...
بسيجيان بايد با حضور خود در صحنه وضعيت را عوض كنند. زمانی
بحث
اصلاحات را مطرح میكنند و بعد از آن ديديم كه از اين بحث
تعاريف متفاوت و متضادی ارائه شد تا رهبر انقلاب خود به صورت
صريح اصلاحات را تعريف كردند و دغدغهها به
پايان رسيد.
حجم دولت ما عظيم است؛ اين حجم عظيم در مسائل مهم كارآيی ندارد
اما اگر به قدرت بسيج چفت شود، نقش زيادی میتواند بازی كند.
تنها جايی كه میتواند نخبگان متناسب با نظام را
پرورش دهد بسيج است.
»
اين سخنان، در عرصه عمل، همان فاجعهای را به بار خواهد آورد
كه پولپوت در كامبوج به بار آورد. از تمام امكانات بايد
استفاده كرد و اين نگرانی را به مردم انتقال داد تا نسبت به
انتخابات آينده رياست جمهوری بیتفاوت نباشند! |