پايان بخش كنفرانس دو روزه شرم الشيخ، مراسم شامی بود كه ژنرال
كالين پاول وزير خارجه مستعفی امريكا درآن به رسم خداحافظی
شركت كرده بود. او از وزرای خارجه كشورهای منطقه و هياتهای
نمايندگی كشورهای اروپائی خداحافظی كرد و حال و احوالی هم از
كمال خرازی وزير خارجه منتظرالدستور از بيت رهبری پرسيد. وقتی
خبرنگاران از او پرسيدند: گفتگوئی با خرازی كرديد؟
او گفت: نه درباره مسائل اتمی و نه درباره مسائل عراق كه دو
موضوع مهم مربوط به ايران است ما كلامی با هم ردوبد نكرديم.
به اين ترتيب "شام آخر" درحالی به پايان رسيد كه دو انتخابات
فلسطين و عراق برای ماه ژانويه تصويب شد و به برخی پرسشهای
هياتهای نمايندگی كشورهای عربی در باره طرح خاورميانه بزرگ
امريكا نيز پاسخ داده شد. ادامه كار برعهده وزيرخارجه آينده
امريكاست، كه برای پيشبرد استراتژی نوين امريكا كه پس از 11
سپتامبر تدوين شده، اگر نگوئيم قاطع تر، حداقل "عجول" تر از
كالين پاول و حتی جورج بوش است!
اين شتاب را عميق تر شدن بحران اقتصادی در امريكا كه اكنون به
800 ميليارد دلار كسری بودجه و چاپ اسكناس بدون پشتوانه (برای
نخستين بار در تاريخ امريكا) اجتناب ناپذير ساخته است. هر دو
خبر آخر را نه تنها مطبوعات اروپا، كه برخی مطبوعات امريكا نيز
با احتياط منتشر كرده اند.
تاريخ معاصر، پيوسته بر اين مدار استوار بوده كه با تشديد
بحران اقتصادی، سرمايه داری كاپيتال اولين و آخرين چاره را جنگ
تشخيص داده است. براين اساس است كه شتاب بوش و وزير خارجه
جديدش "كونداليزارايس" پيش از هر ادعائی كه طرح كنند، جستجوی
چارهای برای بحران اقتصادی و كاهش نارضائی داخلی است و گسترش
جنگ و تسلط بر نفت جهان از اين استراتژی بر میخيزد!
اين كه حوادث عراق و تيرو ترقهای كه در میشود و با
بمبارانهای هوائی به آنها پاسخ داده میشود، میتواند مانع
اين استراتژی شود، ساده لوحی محض است. ساده لوحانی كه در
جمهوری اسلامی بر طبل حكومت نظامی و سپاهی میكوبند و متكی به
ذخيره ارزی ناشی از افزايش سالهای اخير قيمت نفت بسيج جنگی
درست كرده اند و يا در مجلس نمايشنامه خنده دار كندن كت و
شلوار و پوشيدن لباس بسيجی را به نمايش تلويزيونی گذاشتند جز
فاجعه به بار نخواهند آورد. اين فاجعه نه تنها ذخيره ارزی
موجود را خواهد بلعيد، بلكه سرنوشت آينده نفت ايران را هم از
چنگ ملت ايران در خواهد آورد.
آن شام آخری كه وزير خارجه جمهوری اسلامی مات و مبهوت به چهره
وزيرخارجه مستعفی امريكا خيره شده و نمی دانست چه بگويد و چه
نگويد تا در بيت رهبری تنبيه نشود و در دولت آينده هم در اين
مقام بماند، داستانی است غم انگيز از حكومت و نظامی كه
میتوانست به پشتوانه و حمايت اكثريت مطلق مردمش اين بحران
جهانی را پشت سر بگذارد.
سرنوشت نظامی كه از اوج اقتدار مردمی، به حضيض اقتدار امنيتی-
سپاهی سقوط كند، جز حضور عاجزانه در "شام آخر"ی نمی توانست
باشد كه كمال خرازی درآن مات و مبهوت با چشمانی ملتمس دعا،
وزير خارجه امريكا را بدرقه كرد!
رويتر درگزارشی از كنفرانس شرم الشيخ نوشت: آقای پاول نسبت به
مذاكرات مستقيم بين امريكا و ايران ابراز اميدواری كرد.
آنها كه در تهران سكان را بدست دارند، میدانند كه فضای
ديپلماتيك مناسبی برای اين مذاكرات مستقيم نه در داخل كشور
فراهم است و نه در عرصه جهان و منطقه. آبادگران و ستايشگران و
تلاشگرانی را كه با شعار مرگ بر امريكا به مجلس فرمايشی هفتم
فرستاده اند تا بگويند مجلس ششم امريكائی بود و بسيجی را كه
شير كرده اند تا با شعار مرگ بر امريكا به دانشجويان حمله ور
شوند، با كدام منطق و استدلال چنين مذاكرات مستقيمی را
میپذيرد؟ مذاكراتی كه جز با هدايت رهبر ناممكن است و اگر اين
ناممكن به ممكن هم تبديل شود، به پوست خربزهای میماند كه
امريكا زير پای ايشان بگذارد.
فرصتهای تاريخی برای گفتگو از موضع قدرت مردمی – درآغاز رياست
جمهوری محمد خاتمی- از كف رفته است! همچنان كه فرصت ارجاع
چنين مذاكراتی به مجلس ملی كشور نيز با تشكيل مجلس فرمايشی و
بقول خودشان "بسيجی- نظامی” از كف رفته است!
رويتر در ادامه گزارش خود از "شام آخر" جمله بسيار زيركانه
پاول را نقل میكند كه حتی مذاكرات مستقيم با ايران را موكول
به رفع نگرانی ها( بخوانيد پذيرش تمام پيش شرطهای امريكا)
امريكا كرده است. مینويسد:
"... كالين پاول، هنگام صرف شام گفت كه آمريكا میتواند، به
موقع خود مذاكراتی
مستقيم با ايران داشته باشد و
روابطش را با تهران بازنگری كنند، در صورتی كه
تهران نگرانیهای امريكا را برطرف كند." |