ايران

پيك

                         
آل احمد
عزيز كرده‌ای
كه نقد آثارش
درج. ا آغاز شده
 
 

25 سال پس از ستايش هائی كه در جمهوری اسلامی (نه از حب علی، كه از بغض معاويه) از جلال آل احمد كردند، بتدريج فضائی برای ارزيابی هنری – اجتماعی او فراهم آمده است.

او را در جمهوری اسلامی برصدر نشاندند، نه به اين دليل كه روشنفكر بود و يا قصه خوب می‌نوشت و يا فارسی شكسته و تلگرافی اش مورد پسند روحانيونی بود كه فارسی را با صرف عربی می‌نويسند، بلكه به اين دليل كه "خسی در ميقات" را نوشته بود. گزارشی از سفر مكه و  مشرف شدنش به حج.

اين موج سازی برای دورانی كه به ابتدای تاسيس جمهوری اسلامی باز می‌گردد، برای مقابله با كانون نويسندگان و افكار مترقی متمركز درآن بود. كانونی كه آل احمد خود از پايه گذاران آن بود.

بنابراين، آن نقدی كه آهسته و با احتياط دراين روزها در باره آثار جلال آل احمد درايران و در مطبوعات نوشته می‌شود، گرچه هنوز با آنچه می‌توان گفت و نوشت فاصله دارد و آنها كه می‌توانند بنويسند و بگويند هنوز قلم بركاغذ نگذاشته و يا دهان نگشوده اند، بهر صورت مغتنم است. مغتنم است به آن جهت كه آل احمد را از جمع معدود عزيزدردانه‌های مذهبيون جدا می‌كند و در جايگاهی كه حق اوست – نه بيش و نه كم- می‌نشاند. داستان نويسی كه كار خود را در ابتدا با مقاله نويسی سياسی در روزنامه ارگان مركزی حزب توده ايران در سالهای منجر اعلام حكومت ملی آذربايجان آغاز كرد و بدعت گذار نثری شكسته و دلنشين شد، موسس حزب زحمتكشان در گروه انشعابی خليل ملكی  و بنيانگذار "نيروی سوم"، از بنيانگذاران كانون نويسندگان ايران و سرانجام "روشنفكری سرگردان كه سر از مكه در آورد."

او سراپا انرژی برای يافتن و اندوختن بود. نه مال و منال، كه دانش و تجربه ادبی و سياسی. به همين جهت، شايد اگر قلبش خيلی زودتر از آنچه تصور می‌شد، در يك نيمروز ابری در كرانه دريای مازنداران( خانه چوبی آل احمد در ساحل اسالم) از حركت باز نايستاده بود، سوار بر اسب زمان از مكه نيز می‌گذشت و پس از گشت و گذاری كه عاشق و شيفته آن بود، بار ديگر می‌رسيد همانجا كه بسياری در جمهوری اسلامی رسيدند!


محمود معتقدی
كه از شاعران نسل جديد ايران، اخيرا نقدی بر آثار جلال آل احمد در ايران نوشته است.

او می‌نويسد:

داستان‌‏های جلال چون به نوعی بازتاب دهنده مسايل سياسی دوران اوست كه البته بسيارهم مورد اقبال قرار گرفت. "زن زيادی”,"نون والقلم" و... به گونه‌‏‌ای در اعتراض به فضای اجتماعی دوران او بود.

آل احمد در كتاب "غرب زدگی” به نقد مدرنيته پرداخت كه بعدها اين موضوع با انتقاد داريوش آشوری و گروهی از روشنفكران روبرو ‏شد. در كتابی كه اخيرا ماشاالله آجردانی با نام"مشروطه ايرانی” منتشر كرده، در بخشی هدفمند مطرح كرده‌‏است كه جلال بدون شناخت درست از ماشينيسم به نقد آن پرداخت.

آل احمد در داستان نويسی تحت تاثير شيوه نوشتن همينگو‌‏ی بود. ترجمه هائی نيز از زبان فرانسه كرد, اما اين ترجمه‌ها كاستی‌‏های چشمگيری داشت.

اگر بخواهيم مقايسه كنيم، در پهنه داستان نويسی "سيمين دانشور" از جايگاه برتری نسبت به جلال آل احمد برخوردار است. خانم دانشور ساختار رمان را خوب می‌‏شناسد و آثارش نسبت به جلال در مقام بالاتری قرار دارد‌‏.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی