دوم آذرماه سالروز خاموشی غلامحسين ساعدی نمايشنامه نويس بزرگ
ايران است كه در غربت قلبش از طپش بازايستاد و در فرانسه به
خاك غربت سپرده شد.
ساعدی در تبريز و دريك خانواده متوسط متولد شد. به سازمان جوانان فرقه دموكرات آذربايجان پيوست.
پس از كودتای 28 مرداد در دانشگاه تبريزی پزشكی خواند و
دكترايش را در رشته روانپزشكی گرفت. در سال 1339 برای گذراندن خدمت سربازی به
تهران آمد و در همين سالها نمايش نامهها و
داستانهايش را در نشريه"سخن" چاپ كرد. در آغاز دهه 40 مطب
دلگشا را باز كرد و درگير طبابت فقرا و كارهای ادبي, سياست و
راه انداختن نشريات ادبی دهه چهلشد. دهه 40 و 50 دوران اوج و
شكوفايی ساعدی است. تمام مجموعههای درخشان او در اين دهه
منتشر شد.
او خود را در رشته پزشكی محصور نكرد. روزنامه نگاری را نيز پی
گرفت. دوازده شماره نشريه "الفباء" ـ شش شماره در ايران و شش
شماره در فرانسه ـ را منتشر كرد. كارهای تحقيقی مشترك او و
شاملو نيز در همين دوران منتشر شد.
ساعدی دردهه 1340 به همراه جلال آل احمد با هويدا ملاقات كردند
تا سرانجام سانسور را به او يادآوری كنند. نه هويدا گوشش
بدهكار شد و نه بالاترهای هويدا. رژيم كودتا سوار بر اسب مراد
میتاخت.
آل احمد و ساعدی بجای از آن پس بجای توصيه ونصيحت به حكومتيان
خود دست بكار شدند و تبديل شدند به مبتكران تاسيس كانون
نويسندگان ايران.
با بسياری از مبارزان دو دهه 40 و 50 درارتباط بود و به همين
دليل نيز بارها از سوی ساواك دستگير شد. سرانجام، ساواك
بعنوان بدعت گذار اعتراف گيري( كه بعدها در جمهوری اسلامی كامل
شد) متن توبه نامهای را از ساعدی منتشر كرد، كه ضربهای مهلك
بر روحيه ساعدی بود.
در سال 1356، همزمان با گشوده شدن فضای سياسی ايران به ياری
سازماندهندگان شبهای شعر كانون در انستيتو گوته شتافت.
ساعدی در سال 1360 ناچار به ترك ايران و مهاجرت شد. در دوم
آذرماه 1364 در اثر خون ريزی داخلی در پاريس چشم برجهان بست و
در كنار نويسنده محبوب خويش صادق هدايت به خاك سپرده شد.
دهقانان كنده شده از زمين، روشنفكران مردد و بیهدف, گدايان و
ولگردانی كه آواره در حاشيه اجتماع زندگی میكنند، قهرمانان
داستانها و نمايشنامههای ساعدی اند.
"عزداران بَيَل"،" توپ" ," ترس و لرز"از سفرها و پژوهشها وی
در نقاط جنوبی ايران مايه میگيرند. ساعدی در"واهمههای
بینام و نشان" و "گور و گهواره" اضطراب زندگی در تهران را به
نمايش میگذارد. قهرمانان اين داستانها بيشتر روشنفكران
آرمان باخته و سرخورده هستند كه با غمگينی به مقابله دنيا
میروند.
|