سايت خبری – تفسيری
informationclearinghouse
در تاريخ انتشار 26/10/2004
مقالهای را از
"MARK Gaffney
نويسنده و محقق امور اتمی و موشكی منتشر كرده است.
اين مقاله، درعين حال كه حاوی اطلاعات نظامی جالبی است ، با دو هدف میتواند منتشر شده باشد:
1-
تبليغ سياست خارجی جمهوری اسلامی و ترساندن افكارعمومی امريكا
از حمله نظامی به ايران و در واقع نوعی ضد حمله پيشگرانه
تبليغاتی، که هم در طول جنگ با عراق و هم در ماه های
اخیر از قول فرماندهان نظامی و مقامات جمهوری اسلامی تکرار شده
است.(با اصطلاح و تهدید معروف به آتش کشیدن خلیج فارس)
2-
ايجاد رعب و وحشت و زمينه سازی برای ضربات و حملات هرچه
گسترده تر و وحشيانه تر به خاك ايران.( تبلیغی که در آستانه
اشغال عراق بصورت یک بازی دو طرفه بین صدام حسین و کاخ سفید
جریان یافت)
بخش ديگری از اين مقاله نيز بزرگ نمائی هائی است در باره توان
موشكی روسيه كه شايد بخش هائی از آن چنين نيز باشد، اما آنگونه كه نويسنده
مقاله تشريح میكند، گوئی باید در انتظار جنگ سرد جديدی با چاشنی موشكی
بود.
با ياد آوری و برداشتهای ارائه شده بالا از مقاله مورد بحث،
آن را در ادامه میخوانيد. مقاله را از سايت ياد شده در بالا
"پيك نت" ترجمه كرده است.
كلامی با خواننده :
مقاله زير آنقدر تكان دهنده است كه بعد از جمع آوری اوليه آن
من خودم نيز نمی خواستم آن را باور كنم وتلاش كردم با بررسی
بيشتر آنرا رد كنم . اين تلاش به جمع آوری شواهد بيشتری منجر
شد كه هر چه بيشتر نظريه من را تأييد میكرد. من بارها اين
سيكل شك كردن و تحقيق بيشتر را قبل از تصميم گرفتن به انتشار
آن تكرار كرده ام . اعتقاد دارم يك نويسنده متعهد بايد همه
سرنخها و شواهد را دنبال كند و از اينكه حقايق او را به چه
سمت و سويی میكشد ترسی به دل راه ندهد. بنابراين هيجان زده
نشويد و دست و پايتان را گم نكنيد. هدف اين متن صرفاً يك
پيشگويی نيست، اما تلاش دارم نشان دهم خطری را كه در خليج فارس
در انتظار ما است، تا با آگاهی از گستردگی خطر، بتوانيم راهی
را برای حفظ كشورمان(امريكا) و جهان از اين حادثه پيدا كنيم و
اگر خيلی خوشبخت باشيم شايد حتی بتوانيم يك سرنوشت و آينده
ديگر را جايگزين وقايعی كنيم كه در انتظارمان است .
در جولای گذشته انجام عمليات "SUMMER
PULSE
" تأييد شد. مانور غير منتظره ناوهای جنگی آمريكايی كه طبق
گزارشها، نخستين تمرين ناوگان آمريكا در آرايش جديدش بود و هدف
آن نشان دادن آمادگی ناوگان دريايی آمريكا در واكنش سريع به
بحرانهای بين المللی.
در طول تاريخ نيروی دريايی آمريكا شركت چنين حجمی از اكيپای
نظامی در يك عمليات بیسابقه بود. حتی ناوگان دريايی آمريكا در
خليج فارس و مديترانه شرقی هنگام عمليات طوفان صحرا در سال
1991 و جنگ اخير در عراق نيز هرگز از شش اكيپ تجاوز نكرد، اما
در جولای و آگوست گذشته هفت اكيپ در حركت بودند كه هركدام از
آنها شامل يك ناو هواپيما بر با كليه امكانات و 8-7 كشتی
پشتيبان وحداقل هفتاد هواپيمای جنگی آماده بود.
مطابق گزارشها، بيشتر فعاليت در اقيانوس آرام بود. جايی كه
تمرين نظامی مشتركی بين ناوگان دريايی امريكا و ناوهای دريايی
تايوان صورت گرفت .
ولی به راستی چرا اينهمه نيرو بايد در يك زمان به فعاليت
واداشته شوند؟ چه بحران جهانی تهديد كنندهای ساز و برگ نظامی
بيش از آنچه در حمله اخير عراق مورد
نياز بود را نياز داشت؟
تيتر اخبار در مورد مانور مشترك در درياهای جنوب چين را
بخوانيد: " شمشير زياد چين را نمی ترساند "، " نمايش گسترده
توان نظامی چين را نگران كرده". اما واقعيت كاملاً متفاوت بوده
و ما خواهيم ديد كه پيامدهای جدی آن مربوط به ادامه حضور
نظامی آمريكا در خليج فارس بود. اين عمليات ظاهراً نشان دهنده
تصميم مقامات بلند پايه پنتاگون در مورد نشان دادن نمايش غير
منتظرهای از قدرتشان بود كه به آن نياز داشتند تا از چين
انتقام جويی كنند، در مقابل گسترش تهديد از ناحيه چين به خاطر
موشكهای جديدی كه از روسيه خريداری كرده است.
شما واقعاً فكر میكنيد اين ممكن است؟ چطور امكان دارد چند
موشك، ناوگان دريايی آمريكا در اقيانوس آرام را تهديد كند .
اينجاست كه داستان اصلی ما شروع میشود :
مانور مذكور بر اساس اخبار تلويحی كه برای همه كسانی كه به اين
مسئله توجه دارند آشكار است، به اين دليل بود كه حدی از
تكنولوژی نظامی كه كشورهای ديگر از جمله چين با خريد موشك از
روسيه به آن دست پيدا كرده اند بخش مهمی از تكنولوژی نظامی
آمريكا را تحت شعاع قرارداده است، چرا كه اين موشكها، با اينكه
موشكهای خيلی معمولی به نظر میآمدند ولی در حقيقت سكوی پرتابی
است برای موشكهای ضد ناو كروز(SS-N-22
SUNBURN
) ساخت روسيه. سلاحی كه ناوهای آمريكائی توان دفاع از خود در
برابر آن را ندارند. اينجا من نمی خواهم بگويم كه شأن و منزلت
جهانی آمريكا از بين رفته، بلكه میخواهم خبراز يك تعادل جديد
قدرت جهانی در اقيانوسها بدهم. از ديد من اين اتفاق بزرگترين
دليل آن مانور عظيم است .
آمريكا با اين مانور خواست با انتقام خود پيامی بفرستد.
من بسيار شكه شدم زمانی كه اين حقيقت را در مورد موشك كروز
روسی شنيدم . مشكل اينجاست كه تعداد زيادی از ما از دو فرضيه
غلط مرسوم متأثر هستيم . اول آنكه همه ما پيرو اين فرضيه هستيم
كه روسيه دارای توان نظامی ضعيفی است كه آنرا هم نتيجه فروپاشی
اتحاد جماهير شوروی میدانيم. اين امر حقيقت دارد ولی همه
پيچيدگی موضوع را روشن نمی كند. با اين پيش فرض ما فكر میكنيم
كه ناوگان نظامی روسيه دوران افول و سير نزوليش را طی میكند.
اما در واقع تكنولوژی روسها بسيار بيشتر از حد تصور ما است و
مصداق اين حرف موشك ضد ناو كروز است .
فرضيه غلط دوم عبار از يك اطمينان خاطرعمومی در مورد
موشكهاست، كه با توجه به رفتار صدام درباره استفاده از موشكهای
اسكادش در جنگ اول خليج فارس، تلاش میكنم آنرا اصلاح كنم .
چند سال قبل برنامه ريزان شوروی تلاش برای مسابقه تسليحاتی با
ناوگان دريايی آمريكا را كنار گذاشتند. شورويها نمی توانستند
با آمريكا مسابقه دهند چرا كه آمريكا بودجه سنگينی را برای
ساختن يك نيروی دريائی بزرگ صرف میكرد. اما شوروی به جای
مسابقه، سياست دفاع استراتژيك
را جايگزين كرد . آنها نقاط ضعف را جستجو كردند و دنبال راه
ارزان قيمتی گشتند تا آن نقاط ضعف را برجسته كرده و از آن
بهره ببرند. شوروی موفق شد آن هم با گسترش چند موشك ضد ناو
مافوق صوت كه يكی از آنها
SS-N-22 SUNBURN
مشهور بود به مهلك ترين موشك روی كره زمين دست يابد.
بعد از فروپاشی شوروی ارتش آنها دچار شرايط سختی شد ولی در
اواخر دهه 1990 مسكو تصميم گرفت تا با استقبال از توسعه
تكنولوژی موشكی از آن در مبادلات بين المللی اش بهره گيرد.
تصميم اين بود تا برنامههای انتخاب شدهای را باز زنده و فعال
كند و خيلی زود تكنولوژی موشكی روسيه يكی از اقلام مهم صادراتی
آنها شد. امروزه موشكهای روسی يك صنعت رشد يافته است كه پول
زيادی را از طريق فروش آن به هند و چين، ويتنام، كوبا و همچنين
ايران نصيب روسها كرده است و در آينده نزديك اين توزيع
تكنولوژی مهم میرود تا به چالش جدی برای آمريكا تبديل شود.
موشكهای
SUNBURN
در هيچ جنگی بكار نرفته است. طبق آگاهیهای
من، احتمالاً دليل عدم شناخت توانايیها تخريبی آن به صورت
كامل هم همين است. نوع ديگری از موشكهای كروز در چند اقيانوس
استفاده شده و نتايج ويرانگری به همراه داشته است. در جريان
نبرد فالكلند موشك فرانسوی
EXOCET
با شليك از سوی جنگندههای آرژانتينی باعث غرق
شدن كشتی
HMS Sheffield
و يك كشتی ديگر شد. و در سال 1987 در جريان جنگ ايران و عراق
در خليج فارس كشتی
USS STARK
به وسيله يك جفت موشك
EXOCET
هنگام گشت زنی در خليج دو نيم شد. در اقيانوس رادارهای
آمريكايی يك جنگنده عراقی از نوع ( ميراژ فرانسوی) را در فاصله
50 مايلی شناسايی كردند . رادار همچنين ديد كه هواپيمای عراقی
دوری زد و به پايگاه خود برگشت . اما رادار هرگز شناسايی نكرد
كه خلبان از سلاحش شليك كرده است. موشك
EXOCET
بر فراز دريا در ارتفاع پايين حركت كرده و دود آن زير خط رادار
بوده و فقط چند لحظه قبل از آنكه به ناو
STARK
برخورد كند و باعث غرق شدن كشتی و كشته شدن 37 ملوان آمريكايی
آن شود بوسيله مردم ديده شد.
تجربه حمله به
STARKدر
1987 خطر موشكهای كروز ضد ناو را نشان داد و خطربه مراتب جدی
تری در مورد
SUNBURN
.موشك مافوق صوتی كه هيچگونه ردپا و دودی از
آن به جا نمی ماند .
SUNBURN
نه فقط بزرگتر و سريعتر بود بلكه دوربردتر و
دارای سيستم هدايت كننده قويتر نيز بود .
مطابق گزارش وزير دفاع ايران "علی شمخانی” در سال 2001 هنگام
بازديد از مسكو در خواست پرتاب آزمايشی آن را كرد كه روسها هم
با روی باز ترتيب آن را داده و علی شمخانی كه مجذوب آن شده بود
سفارش تعداد نا محدود از اين موشك را به روسها داد.
SUNBURN
میتواند يك بمب
اتمی 200 كيلو تنی يا يك كلاهك 750 پوندی را در حدود
100 مايل حمل كند. بيش از دو برابر ميزانی كه
EXOCET
میتواند.
SUNBURN
میتواند سرعتی دو برابر سرعت صوت داشته و با قابليت تنظيم مسير
پروازی كه میتواند از كنار موانع عبور كند تا خود را به
استحكامات دشمن برساند.
موشك جهت شكست دادن سيستم راداری دفاعی آمريكا طراحی شده است .
يك ناو آمريكايی در حالت دفاعی به هر صورت در جريان شناسايی
موشك
SUNBURN
كه به طرف آنها در حركت است تنها زمان كافی برای محاسبه و پيدا
كردن راه حل شليك را دارد نه وقت كافی برای منهدم كردن موشك
SUNBURN
را. به همين خاطر از نوعی اسلحه جديد كه
میتواند 3000 گلوله اورانيوم را در يك دقيقه شليك كند ولی اين
سلاح بايد هماهنگی دقيقی را برای نابودی موشك به موقع انجام
دهد كه بسيار مشكل است .
تركيب سرعت مافوق صوت و اندازه بمب آن انرژی تخريبی زيادی را
هنگام برخورد با كشتی ايجاد میكند . يكعدد از اين موشكها
میتواند يك كشتی جنگی را غرق كند. تنها راه ناوهای آمريكايی
برای دفاع از خودشان در مقابل سلاحهای مهيبی چون
SUNBURN
اين است كه قبل از رسيدن جنگنده پرتاب كننده بمب به محدوده
پرتاب موشك آن را نابود كنند.
برای اين هدف هواپيماهای آواكس
به هر ناوگان دريايی اضافه شد. اين هواپيماها هر چيزی را در
فاصله 200 مايلی میبيند و به وسيله
ماهواره هايی كه دور كره زمين میچرخند و هر لحظه
اطلاعات را مخابره ميكنند كاملتر میشوند.
اما فرماندهی ناوگان دريائی آمريكا در خليج فارس باچالش منحصر
به فردی كه مخصوص اين منطقه است مواجه شده كه يك نگاه به نقشه
آن را نشان ميدهد:
خليج دارای دهانه بسيار باريكی است و ساحل شمالی خليج فارس هم
متعلق به ايران است كه دارای مناطق كوهستانی است و به نوبه خود
اشراف نظامی را نسبت به اعمال ناوهای آمريكائی به وجود
میآورد. ساحل شمالی ناهموار خليج امكان مناسبی را جهت به وجود
آوردن يك سيستم دفاعی ساحلی مخفی فراهم میآورد؛ مانند به
كارگيری سكوهای متحرك پرتاب موشك كه كاملا در اين مناطق امكان
اختفا دارند. اين همان دليلی است كه باعث شد در جنگ اول خليج
فارس آمريكا نتواند از عهده موشكهای اسكاد برآيد، كه البته
هرگز اين دليل در جائی گفته نشد. سكوهای پرتاب موشك صدام ثابت
كرد كه رهگيری و نابود كردن موشكهای پرتاب شده از اين سكوها
بسيار مشكل است. همين امر باعث ناراحتی مقامات پنتاگون شد. در
حقيقت آمريكا در دفع كردن حملات موشكهای اسكاد ناكام ماند و
پرتاب موشكها تا آخرين روزهای جنگ ادامه داشت، اما خوشبختانه
عدم دقت كافی موشكهای اسكاد آنها را به سلاحهائی غير كاربردی
تبديل كرد. اما دقت اعجاب آور موشكهای
SUNBURN
كه
چندی پيش از سوی چين در دريا آزمايش شد و به وسيله هواپيماهای
جاسوسی آمريكا مشاهده شد هرگز قابل مقايسه با اسكاد نيست.
ناوهای آمريكائی تاكنون هرگز با موشكهائی به خوفناكی موشكهای
SUNBURN
مواجه نشده اند، ولی عدم مواجه آنها با اين نوع موشك
در صورت تصميم آمريكا و اسرائيل برای
حمله به ايران و نابود كردن مراكز اتمی آن برای مدت
زيادی ادامه نخواهد داشت. ابری از دود برای ماهها خليج فارس را
تاريك خواهد كرد . سال گذشته اسرائيل نيروی هوائی خود را با
خريد سری جديد هواپيماهای بمب افكن
F-15
با فابليت پروازهای طولانی تجهيز كرد. حتی اخيراً 5000 بمب
بسيار مخرب از آمريكا تحويل گرفت. سلاحهائی كه به نظر میآيد
كاربردش عليه ايران است. نشانههای جنگ با تهديد پديدار گشته
است. سخنگويان رسمی اسرائيل مكرراً اظهار میدارند كه اجازه
نخواهند داد به ملاها تا توان هستهای خود را افزايش دهند و
حتی به آنها اجازه استفاده از راكتورهای اتمی جهت استفاده صلح
آميز برای توليد برق را نيز نخواهند داد. تهديدهای آنها
واقعاً نگران كننده است، چون اسرائيل سابقه طولانی در جنگهای
ضربتی بازدارنده دارد. گزارش اخير آژانس بين المللی انرژی اتمی
(IAEA
) در سپتامبر 2004 در مورد ايران ادعای بیاساس آمريكا و
اسرائيل در مورد اينكه ايران بمب اتمی ميسازد را كاملاً رد
كرد، اما در مقابل تهران را به خاطر ابهام و كوتاهی در عرضه
اسناد و مداركشان سرزنش كرده و در عين حال ذكر كرد كه بازرسان
به كليه مراكز هستهای كه تمايل داشته اند میتوانند سركشی
كنند. سال گذشته ايران پروتوكل الحاقی را به صورت داوطلبانه
پذيرفت و آژانس هيچ شواهدی مبنی بر اينكه بمب اتمی در ايران
وجود دارد و يا ايران تصميم به ساخت آن دارد را پيدا نكرد. در
سخنان البرادعی مدير كل آژانس در تاريخ 3 اكتبر 2004 وی به
صورت شفاف تصريح كرد كه: ايران برنامه ساخت سلاح اتمی ندارد.
او اين را گفت و دوباره تأكيد كرد: ايران برنامه ساخت سلاح
اتمی ندارد؛ اما من شخصاً نمی خواهم قبل از روشن شدن نتايج
تحقيقات نتيجه گيری كنم. تاكنون هيچ چيز كه بتوان آن را خطر
قريب الوقوعی ناميد ديده نشده است . من هيچ برنامه ساخت سلاح
هستهای را در ايران نديدم. آنچه كه من ديدم تلاش ايران برای
دستيابی به تكنولوژی غنی سازی هستهای است كه تاكنون خطری از
سوی ايران نداشته است .
اگر يك رويارويی نهايی بر عليه ايران در چند ماه آينده صورت
گيرد، مردی كه در صحنه بين المللی میتواند همه نتايج را به
نفع خود در اختيار گيرد كسی نيست غير از ولاديمير پوتين. او طی
چند ماه گذشته تلاش زيادی برای افزايش قدرت خود انجام داده اما
طبق مصاحبه اخير گورباچف هنوز نتوانسته استبداد را به روسيه
تحميل كند. بنابراين با اين پيش زمينه ما بايد از خود بپرسيم
كه اگر ولاديمير پوتين تاريخ را بخوبی میشناسد، مطمئناً بايد
از عمق بحران در خليج فارس و خطرهای متعدد آن نيز آگاه باشد،
همانگونه كه فرصتهای نهفته در آن را ديده است!
مطمئن باشيد رهبر روسيه شكست تاريخی تحقير آميزی را كه رونالد
ريگان به آنها تحميل كرد را فراموش نكرده است. اواسط دهه 1980
شوروی در كابل بود و مجاهدين را شكست داده بود. به نظر میآمد
كه ارتش شوروی كاملاً از ضريب امنيتی بالايی در افغانستان
برخوردار است، اما از سال 1986 اولين موشكهای استينگر به دست
نيروهای مقاومت افغانستان رسيد و پس از آن هلكوپترها و ميگهای
شوروی پشت سر هم مانند گلولههای آتش سقوط كردند و سير جريان
به سرعت تغيير كرد؛ بطوريكه در سال 1989 همه چيز دگرگون شد.
شكست در افغانستان باعث شد شوروی بیسر و صدا تا مرز خودش از
افغانستان عقب نشينی كند. همه جهان موشكهای استينگر آمريكا را
تحسين كرد . دراين دوره، رهبر روسيه بايد كور و احمق باشد كه
اجازه دهد اسرائيل كنترل سياست خارجی، مخصوصاً در منطقه
استراتژيك و سوق الجيشی خاورميانه را بدست گيرد. آيا آنها
میخواهند درس دردناكی را با امريكا بدهند كه هرگز فراموش
نكند؟ يا آنها میخواهند به دوستان آمريكائيشان در مورد حد
توانايی رزميشان درسهای مهمی بدهند.
آيا كسی معتقد است كه پوتين چنين فرصت استثنايی را از دست
خواهد داد؟ مطمئناً پوتين به بزرگی و عمق تلهای كه آمريكاييها
بر اثر اشتباهشان در آن افتاده اند اشراف دارد و بايد به همين
خاطر از اسرائيلیها و نئوحاميان آن در واشنگتن تشكر كند كه با
لابی و تاخت و تازشان عليه همه نصيحتهای مشفقانه، حمله به
عراق را تدارك ديدند و حالا هم مشغول كوبيدن بر طبل جنگ عليه
ايران هستند. آيا اين نتيجه گيری پوتين سرزنش آور است كه
آمريكا منطقه را ترك نخواهد كرد مگر آنكه شكست نظامی خورده
باشد؟ اگر آمريكا و اسرائيل با هم وارد عمل شوند و ايران با
موشكهای ضد ناو روسيش آنها را در دام گرفتار كند آنگاه توازن
قوا دستخوش تغيير خواهد شد .
كشتيهای آمريكايی در صورت وقوع جنگ با تعداد زيادی موشكهای
SUNBURN
و يا حتی مدل پيشرفته تر آن يعنی
SS-NX- 26 YAKHONTS
روبرو خواهند شد كه روسها سرعت آنها را به 9/2 برابر سرعت نور
و برد آنها را به 180 مايل رسانده اند و از سوی ايرانیها در
سرتاسر ساحل شمالی خليج فارس مورد استفاده قرار میگيرد و با
شليك آنها از سوی ايران دريا به قتلگاه تبديل خواهد شد.
موشكهای ضد ناو كروز خيلی هم جديد نيستند اما در هيچ جنگی به
كار نرفته اند و با توجه به قدرت تخريبی بسيار بالای آنها
كاربرد تعداد زياد آنها بسيار وحشتناك خواهد بود. در جريان جنگ
فالكلند نيروی هوايی آرژانتين فقط 5 موشك
EXOCET
در اختيار داشت كه توانست با آنها دو كشتی را غرق كند و با
تعداد كافی از آنها آرژانتين میتوانست همه ناوگان دريايی
انگليس را نابود كند . اما ما در خليج فارس تعداد زيادی موشك
كروز خواهيم ديد كه ناوهای آمريكايی با آنها مواجه خواهند شد .
میتوانيد تصور كنيد: رگباری از موشكهای كلاس
EXOCET
كه گويا ايرانیها تعداد زيادی از آنها را دارند، به همان
ترتيب رگباری از موشكهای ديگر از جمله
SUNBURN
و
YAKHONT
را. در مورد موشكهای
YAKHONT
قابل ذكر است كه شهرت اين نوع موشكها در اين است كه مشخصاً
برای حمله به ناوهای هواپيما بر طراحی شده اند و سيستم هوشمند
هدايت كننده آن توانايی آن را دارد كه ناو هواپيما بر را از
كشتيها و ناوهای اسكورت كننده اش تشخيص دهد .
ناوهای آمريكايی حتی در صورت عدم شركت آمريكا در حمله ضربتی به
مراكزهستهای ايران از سوی اسرائيل نيز باز زير آتش قرار
خواهند گرفت .هواپيماهای
F-15
جديدی كه اسرائيل از آمريكا تهيه كرده توان كافی برای هدف گيری
ايران را دارند اما اسرائيل نمی تواند بدون گذشتن از فضای
هوايی عراق تحت اشغال آمريكا به ايرن برسد و ممكن است كه
آمريكا در اين مورد به اسرائيل چراغ سبز نشان دهد يا بوسيله
اسرائيل پايش به اين نبرد كشيد شود. به هر صورت نتيجه يكسان
خواهد بود، چرا ايرانیها آمريكا را همدست اسرائيل خواهند
دانست و جنگ اصلی را با آمريكا قلمداد میكنند . ايرانيها
حملات انتقامی را حق مسلم خود برای دفاع میدانند و دنيا نيز
از آنها حمايت خواهد كرد و نه از آمريكا . آمريكا و اسرائيل
متجاوز شناخته خواهند شد و ملوانان آمريكايی نيز ضربات سهمگينی
خواهند خورد و امكان فرار نيز نخواهند داشت، حتی اگرهواپيماهای
آمريكايی نيز آسمان منطقه جنگ را تحت كنترل داشته باشند بسيار
سخت خواهد بود كه ملوانان از ميدان نبرد نجات داده شوند و خليج
با خون آمريكاييها قرمز خواهد شد. ماجرا وقتی هول انگيزتر
میشود كه ايران با موشكهای كروز روسی اش با حضور در تنگه هرمز
تنگه خروجی خليج را مسدود كرده و امكان كمك و نجات آمريكاييها
را از بين ببرد و ناوگان دريايی آمريكا بدون اينكه كمكی بتواند
بكند در اقيانوس هند زمينگير شود و توان ورود به خليج فارس را
جهت كمك به آنها و پشتيبانی لجستيكی ناوهای موجود در خليج فارس
را نداشته باشد. وظيفهای كه در جنگ عراق به عهده داشت. اضافه
كنيد به اين شرايط، ضربات زمينی مهلكی كه از سوی شورشيان عراقی
به آمريكا وارد خواهد شد و اين امكان هست كه كاملاً ورق به ضرر
آمريكا در عراق برگردد، كه اين خود باعث میشود حاميان و
همفكران آمريكا كنار رفته و منزلت آمريكا در عراق از بين برود
و اشغالگران به بيرون رانده شوند. با تعداد كافی موشك ضد ناو
كروز ايرانيها ترافيك نفت كشها را درتنگه هرمز برای هفتهها و
ماهها به وجود میآورند و با محدود شدن و كاهش نفت خليج فارس
قيمت هر بشكه نفت خام در بازارهای جهانی به سرعت بالا خواهد
رفت و آشكارا اقتصاد جهانی را به سوی نابودی خواهد كشاند. اين
نتايج را ميتوان تصور كرد. يك جلسه اضطراری در شورای امنيت
سازمان ملل كه در آن فرياد واعتراضهای كشورهای فرانسه ،آلمان،
چين و حتی انگليس بلند خواهد بود كه خشمگينانه آمريكا را متهم
میكنند كه چرا به اسرائيل اجازه میدهد دنيا را تهديد كند،
اما مثل هميشه به دليل حق وتوی آمريكا دنيا در نشان دادن عكس
العمل ناتوان خواهد بود و آمريكا تنها خواهد ماند .
بايد همه تلاش كنيم تا ازوقوع اين فاجعه جلوگيری كنيم. ما بايد
پيش از آنكه جنگ ديگری درخليج فارس شروع شود آن را متوقف كنيم.
آمريكا بايد با بازگشت به سوی سازمان ملل به عنوان مهمترين
مرجع توانا برای حل بحران عميق عراق نيروهايش را از عراق بيرون
بكشد. همچنين بايد به اسرائيل فشار آوريم تا
NPT
را بپذيرد و درهای مراكز هستهای اش را به روی آژانس باز كند.
تنها پس از طی اين مراحل است كه میتوان مذاكرات جدی را با
ايران و ساير كشورها در مورد ساختن خاورميانهای عاری
ازسلاحهای هستهای آغاز كرد و صلح و امنيت را در منطقه پايه
گذاری كرد .
|