فيلم "شاه خاموش" در ايران به روی پرده رفته است و به همين
مناسبت خبرگزاری ايلنا با علی علائی سازنده آن گفتگوئی كرده
است كه نه در ارتباط با متن و ماجراهای اين فيلم، كه بيشتر
مربوط به سينمای تاريخی است.
اين گفتگو را كه گاه اختصاصی شده و میتوانست ذهن را از اصل
ماجرا دور كند، با حذف اين بخشها در زير میخوانيد:
مجموعه فيلمهاى تاريخى سينماى
ايران به زحمت به يكصد فيلم میرسد، كه از اين ميان ۶۰ فيلم
قبل از
انقلاب ساخته شده و نيمى از اين ۶۰ فيلم نيز بر اساس قصه هاى
تاريخى مشهور و يا
افسانه هاى عاميانه بوده است.
با احتساب ۴
فيلمى كه مرحوم على حاتمى از مجموعه سلطان صاحبقران ساخت
تقريباً ۹ فيلم قبل از انقلاب بر اساس وقايع دوران حكومت سلسله
قاجاريه ساخته
شد كه سازنده پنج فيلم از اين 9 فيلم حاتمی بود.
نزديك به نيمى از فيلمهای تاريخى پس از انقلاب به وقايع دوران
قاجاريه را به عنوان متن
انتخاب اختصاص دارد و اين از آنجا ناشى مى شود كه اين دوره به
واسطه قرابت زمانى با
دوران معاصر و وجود اسناد ومدارك نسبتاً معتبر بيشتر مورد توجه
فيلمنامه نويسان و
فيلمسازان قرار گرفت.
در دو دهه سى و چهل در سينماى ايران 35 فيلم تاريخى ساخته شد
كه
عمده آنها توليدات استوديوهاى پارس فيلم و عصر طلايى بودند. در
دهه پنجاه نيز بالغ
بر بيست فيلم تاريخى ساخته شد.
پيشگام اين عرصه، همچون عرصه هاى ديگر،
عبدالحسين سپنتا بود كه پس از دختر لر فيلم هاى
تاريخى فردوسى، شيرين و فرهاد، چشم هاى سياه و ليلى و مجنون را
ساخت و اين از آن رو
بود كه سپنتا هنگام تحصيل در مدرسه زرتشتيان تهران به مطالعه
تاريخ و ادبيات ايران
باستان علاقه مند شد و سپس تحقيقات خود را در اين زمينه در هند
نيز ادامه داد و در
همان جا بود كه با سينما آشنا شد. فيلم هاى سپنتا همه در هند
ساخته شدند. تا آن زمان، گرچه فعاليت سينماى ايران آغاز شده
بود اما فراهم آوردن توان و امكانات كافى
و لازم براى توليد يك اثر تاريخى در بضاعت سينماى ايران نبود.
دوره دوم سينماى
ايران در سال ۱۳۲۷ با فيلم "زندانى امير" آغاز شد كه خود فيلمى
تاريخى است و توسط
دكتر اسماعيل كوشان نوشته و كارگردانى شده بود. دكتر كوشان در
استوديو پارس فيلم و
در طى سال هاى ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۵ مجموعاً ۲۳ فيلم با مضمون تاريخى
ساخت، كه اين صرف
نظر از علاقه او به تاريخ و قصص كهن و افسانه هاى عاميانه به
علت استقبال مردم از
فيلم هاى تاريخى و بالاخص نوع حادثه اى آن كه به فيلم هاى
گلادياتورى معروف بود. بيشتر توليدات تاريخى پارس فيلم بر اساس
افسانهها و قصه هاى
كهن بوده و تنها فيلمهايى چون يعقوب ليث صفارى، عباسه و جعفر
برمكى و شير خفته
براساس وقايع مستند تاريخى ساخته شدند. سيامك و شاپور ياسمى،
سرهنگ ابراهيم
زمانى آشتيانى و كريم فكور فيلمنامه نويسان مطرح فيلمهاى
تاريخى آن دوره بخشهايى از
اين روايات و متون را انتخاب كرده و بر اساس آنها فيلمنامه را
تنظيم مى كردند.
در اين ميان، در سال ۱۳۴۶ فريدون رهنما فيلم سياوش در
تخت جمشيد را ساخت كه از اساس با تفكرى مغاير با توليدات
تاريخى آن دوره ساخته
شد. فيلم كه نگاهى عارفانه به آدم و تقدير تاريخى داشت، تصويرى
ذهنى از شكوه و
عظمتى رنگ باخته را ارائه داد. رهنما با تعمدى خاص شخصيتهاى
سياوش و سودابه را
از شاهنامه اقتباس كرده و آنها را در تخت جمشيد قرار داد و با
شناساندن بيشتر
شخصيت سياوش و زندگى و مرگ تاريخى او، وى را از جبر زمان خارج
كرده و با آدميان
امروزى متناظر مى كند.
بحث انگيزترين فيلمساز در زمينه فيلمهاى تاريخى على حاتمى
است. گرايش حاتمى به تاريخ و روايتهاى شخصى او از وقايع و
شخصيت هاى تاريخى همواره
محل بحث و بررسى بوده است. حاتمى با فيلمهايى كه ساخت، نشان
داد كه به تاريخ و
قصه هاى تاريخى، ادبيات كهن، فولكلور و زندگينامه هاى تاريخى و
اسطوره اى علاقه
دارد، اما اين علاقه به سبب تحقيق او به دنبال يافتن يك زبان
نمايشى تازه و پيدا
كردن آهنگ و سياق عبارات و تركيب بندىها حاصل شد. او به قصد
تبديل كردن يك
شخصيت يا رويداد به موقعيت و يا وضعيتى كه قابليت نمايش
مورد نظرش را دارا باشد،
اين وقايع و اشخاص را از صافى ذهن خود گذرانده و به آنها
ويژگيهايى از آن نوع كه
خود مى پذيرفت داد. در واقع او بارها اذعان داشت كه به خاطر
روايت يك
واقعه تاريخى دست به ساختن فيلم نمى زده، بلكه مى خواسته
تا حقيقت موجود در آن
وقايع را كه محدوديت و برد زمانى خاصى ندارند، مطرح كند و
تحقيقاً شكل نمايشى و
ساختمان و مقررات قصه هاى كهن فارسى را به هدفش نزديكتر
مى يابد. گرايش او به
افسانه و تاريخ از موضوع ناشى نشده، بلكه از قالب آغاز مى شد و
همواره در پى شكل و
ساختمان قصه بوده است. او حتى صراحتاً عنوان میكرد: «من اصلاً
منكر تاريخ هستم،
با واقعيت هم اصلاً كارى ندارم. من هميشه دنبال حقيقت هستم تا
واقعيت»
اما اين تغييرات از نظر او
محدوديت هايى نيز داشته و به عبارتى هيچ گاه در سند تاريخى دست
نمى برد. او معتقد
بود درباره مسائل معاصر جامعه حرف مى زند، اما براى آنكه آنها
را ريشه يابى كند، از
گذشته شروع مى كند. حاتمى پرسوناژهاى تاريخى را يك فرهنگ بيانى
مى دانست كه توسط
آنها موضوعى بيان مى شود. آثار او عموماً با ايراد تقويمى توأم
بودند كه خود در اين
خصوص گفته بود: «ايراد تاريخى و ايراد تقويمى با هم فرق دارند؛
ايراد تاريخى، قلب
حقيقت تاريخ است به قصدى و عمدى، اما ايراد تقويمى، خلاف
محفوظات يك نسل است»، اما
به هر صورت او آرزو داشت تاريخ بنويسد، اما «نه تاريخ مرسوم و
معمول را، بلكه تاريخ
مردمى ايران را، همان اقوال و شايعات و حرفهاى مردمى ايران را،
همانها كه با گذر
زمان به باور مردم بدل مى شود.»
پس از انقلاب اسلامى، نهضت جنگل و ماجراى ميرزا
كوچك خان فرصتى براىطرح پيدا كرد و چند فيلم سينمايى از جمله
پيك جنگل (حسن هدايت) و
ميرزا كوچك خان و سردار جنگل (ساخته هاى امير قويدل) از
اين ماجراها بهره بردند
.
فيلمهاى مذهبى چون سفير
(فريبرز صالح) نيز راهگشاى پرداختن به مضامين دينى و مذهبى
تاريخى شدند كه اين روند در ادامه به ساخت
روز واقعه (شهرام اسدى)،
مسافر رى (داود
ميرباقرى) و مريم مقدس
(شهريار بحرانى) رسيد. در اين ميان محمد متوسلانى
كفشهاى
ميرزانوروز
و جست و جوگر را ساخت كه اولى
مضمونى كميك و پندآموز داشت و دومى از دل
جريان سينماى عرفانى دهه ۶۰ بيرون آمده بود، اما وقوع انقلاب
اسلامى و جنگ تحميلى
در اواخر دهه پنجاه و دهه شصت، دو رويداد تاريخى و مهم بود كه
در دل هر كدام حوادث
و اتفاقات بسيارى را شاهد بوديم.
در شرايط معاصر و امروزى يعنى در ابتداى دهه هشتاد
رويكرد فيلمسازان به اين دو مقطع مهم در طيف سينماى تاريخى
قرار مى گيرد. قريب
۲۶ سال
از انقلاب و پانزده سال از پايان جنگ گذشته است و نگاه امروزى
به
وقايع آن دوران با مدارك و مستنداتى كه وجود دارد و توسط
نهادها و سازمانهايى
جمع آورى و حفظ شده است، بستر وسيعى
براى يافتن دراماتيك و تراژيك ترين ايدهها و
روايتها است، وقايعى كه اگر با پرداخت مناسب همراه باشند و
شخصيتهاى ويژه و خاص
درگير در شرايط اين دو مقطع را به خوبى تحليل و تصوير كنند، به
آثار ماندگارى منجر
خواهند شد. آنچه در سينماى دفاع مقدس به وقوع پيوسته، خود سندى
تصويرى از يك دوران
است كه براى نسلهايى كه جنگ را از نزديك نديده و شرايط آن را
تجربه نكرده اند،
ماندگار خواهد بود. |