از سال 1295به اين طرف مبارزات جنبش جنگل نسبتا بالا
گرفت و همكاری بين ماركسيستها و مليون در درون جنبش
افزايش يافت. اوايل 1299 مذاكرهيی بين ميرزا كوچك خان و
جريان اتحاد اسلام انجام
يافت و يكسری اختلاف نظرهايی در
كابينه جمهوری گيلان پديد آمد، اين افتراق موجب
جدايی احسان الله خان و ميرزا كوچك خان شد. در اين دوره
احسان الله خان تندرويهايی ميكند كه به هيچ وجه
زمينه عينی آن در آن زمان وجود نداشت و در نتيجه آن
هماهنگی كه در ابتدای جنبش بين اين ها بود از بين رفت.
اين حوادث مربوط به زمانی است كه حيدر عمواوغلی در قفقاز
بود.
او وقتی به ايران ميآيد كه افتراق به وجود آمده بود، در
اجلاسی كه با دوستانش داشت برای از بين بردن اين
اختلاف، مصمم به جنگل ميرود و قرار ديداری با ميرزا
كوچكخان در جنگل ميگذارد، اما پس از ورود به جنگل در
اولين قرارگاه، همفكران ميرزا به او اطلاع ميدهند كه
فردا صبح شما ميتوانيد حركت كنيد و در فلان نقطه با ميرزا
ديدار كنيد. وقتی حيدرخان
صبح از چادر خود بيرون ميآيد از
پشت به گلوله بسته ميشود. با كمال تاسف تاريخ
آنچنان مخدوش شده است كه غالبا در تبليغات ديده ميشود
كه گويا ميرزاكوچكخان را حيدرخان از بين برد، حال آنكه
مسلم است كه حيدرخان قبل از ميرزا كوچكخان كشته شد.
-
البته در تاريخ، خالوقربان متهم به كشتن ميرزاكوچكخان
ميشود؟
عموئی:
در واقع خالو قربان كسی است كه ميرود و سر ميرزا را
ميآورد. چون ميرزا كوچكخان در ارتفاعات خلخال در برف
يخ ميزند. وقتی ميخواهند جسدش را به هوادارانش نشان
دهند و به اين ترتيب جنبش جنگل را بيسر نشان دهند،
خالوقربان از جمله كسانی است كه ميرود، جسد را پيدا
ميكند و سر ميرزا را ميبرد و تحويل نيروی قزاق ميدهد. اگر
بخواهيم تاريخ را با بينظری مورد توجه قرار دهيم واقعيت
اين است كه در جنبش جنگل مادام كه يك ائتلاف و
هماهنگی بين نيروهای ترقيخواه و آزاديخواه آن زمان وجود
داشت و دو جناح سوسيال دموكرات و مليون، همدلی و همكاری
داشتند به اعتلای قابل توجهی دست يافت. اما متاسفانه
افتراق، سبب از دست رفتن يك فرصت استثنايی و
تاريخی شد.
بيماری مزمنی
كه بارها در تاريخ كشورمان تكرار شده است.
-
اشاره كرديد كه در سال 1299 حزب كمونيست ايران تشكيل
شد. مانيفست اوليه آنها چه بود؟
عموئی:
اهداف احزاب كمونيست معمولا خيلی مشخص است و
پلاتفرمشان مبارزه برای رهايی طبقه كارگر و محو بهرهكشی
فرد از فرد است. آنچه در ايران پديد آمد در واقع انديشه
ماركسيسم بين تعدادی از متفكرين آن زمان مثل سلطانزاده
و... است. اما اينكه طبقه كارگر به صورت يك طبقه پرشمار
و صنعتی و منسجم پديد آمده باشد و يك عينيت قابل توجهی
داشته باشد، نبود و حتی سالهای بعد از آن نيز هنوز طبقه
كارگر آنچنان طبقه گسترده و فراگيری نشده بود كه حزب
كمونيستی بيانگر خواست و مصالح اين طبقه باشد. اما به هر
حال اين انديشه بر ذهن روشنفكرانی كه از ستم ستمگران
نسبت به زحمتكشان رنج ميبرند، اثر گذارد و آنها را به
راه مبارزه هدايت كرد. از آن زمان كه انديشه سوسياليسم
براساس درك تضاد آنتاگونيستی ذاتی كاپيتاليسم، كالبدشكافی
آن به وسيله ماركس مطرح شد و به وسيله ديگران اشاعه
يافت، با آنكه اساس تحليلها مربوط به جوامعی است كه در
آنها بورژوازی رشد يافته است و طبقات مختلفالمنافع
سرمايهدار و كارگر به مرزبندی چشمگيری رسيدهاند، اما
انديشه رهايی زحمتكشان در جريان پيشرفت و گسترش خود
هيچگونه سد و مانعی را در برابر خويش نميشناسد. ايران پس
از انقلاب مشروطه نيز از اين قاعده مستثنا نبود. سوسيال
دموكراتها پديد آمدند، اما، همواره در تلاش برای همكاری با
مليون و ديگر آزاديخواهان بودند. هر چند مصون از خطا هم
نبودند.
-
حزب كمونيست ايران بعد از تشكيل تا چه زمانی ادامه پيدا
كرد؟
عموئی:
حزب كمونيست در مجموع دو كنگره تشكيل ميداد.
يكی كنگره اول كه در واقع كنگره موسس موسسان آن است.
ديگری كنگره دوم كه در سال 1306 در اروميه برگزار ميشود
و اين زمانی است كه يك در هم ريختگی وسيعی در مجموعه
جنبش رهايی بخش ايران به وجود آمده است. جنبش جنگل
شكست خورده، رضاخان كودتا كرده و در اوج قدرت بود، بعد
از فتح تهران نوبت سركوب هر گروه ناراضی اعم از عشاير يا
نيروهای آزاديخواه بود. چند تن از فرماندهان نظامی رضا خان
مثل اميراحمدی، شاه بختی و... ماموريت پيدا كردند يك به
يك به مناطق ناامن ايران لشكركشی و ناراضيان را سركوب
كنند. مثل سركوبی شيخ خزعل در خوزستان، محمد رشيد بك در
كردستان و سردار اسعد در بختياری و به اين ترتيب آن
مركزيت مورد نظر انگلستان توسط اين لشكركشيها و سركوبها
تامين شد. همزمان، سركوب آزاديخواهان در نقاط مختلف
كشور، جنگل، خيابانی، پسيان، بشدت تعقيب ميشدند. پس از
سركوب جنبش جنگل در 1300 برخی از رهبران حزب كمونيست
كشته و برخی راهی اتحاد شوروی و تعداد اندكی نيز سرگرم تجديد
سازمان حزب شدند
(1304).
در فاصله اين زمان تا تشكيل دومين كنگره حزب در سال
1306، كه به كنگره اروميه شهرت يافت، حزب كمونيست
توانست با ايجاد شماری نهادهای اجتماعی چون «جمعيت
بيداری زنان»، «جمعيت
آزاديخواهان» و «جمعيت
پرورش قزوين» همچنان به حضور خود تداوم بخشد. نقش
كامران
(نصرالله
اصلاني)
و عبدالصمد كامبخش در تجديد حيات حزب واجد اهميت بسزايی
بود. از جمله كسانی كه در كنگره دوم نقش قابل توجهی
داشتند عبدالصمد كامبخش است كه افسر نيروی هوايی ارتش و
فردی بسيار فعال بود. او در ارتباط با مدرسه حزبی شرقشناسی
كه به نام «گوتر» ناميده ميشد با ماركسيسم آشنايی پيدا
كرده و وقتی به ايران ميآيد يكی از فعالان ماركسيست
ايران است. كنگره دوم با توجه به شرايط ويژهيی كه
سلطه ديكتاتوری رضا خان در ايران حاكم كرده بود يك سری
راهكارهايی را مطرح ميكند كه عمدتا مربوط به مساله
كارهای سنديكايی در حوزه طبقه كارگر جوان ايران در حال
شكلگيری بود. يعنی در حالی كه تعدادی تاسيسات نوبنياد توسط
رضاخان در ايران در حال تاسيس بود كنگره دوم روی كار
سنديكايی تاكيد ميكرد. زيرا بخوبی ميدانست كه شرايط برای
فراگير شدن فعاليت شعب اين حزب در سراسر ايران اصلا
مقدور نيست. همين فعاليت هم در فاصله سالهای 1308 تا
1310 زير ضربه سخت تامينات رضاخان متوقف گرديد و بسياری
از فعالان بازداشت و زندانی شدند.
-
در واقع نطفه تشكيلات زيربنايی حزب توده در اينجا گذاشته
شد؟
عموئی:
برای اين مطلب هنوز زود است. در واقع بايد وقايع ديگری
رخ دهد تا زمينههای فعاليت بعدی را فراهم كند. درست است
كه حزب كمونيست ميراثی را به آيندگان تحويل ميدهد،
ولی سركوب 1310-
1308 وقفهيی چند ساله به آن فعاليتهای تحميل ميكند. در
1313 بار ديگر حزب كمونيست ايران به كوشش دكتر ارانی،
كامبخش، كامران و سيامك تجديد سازمان يافت . همزمان با
تجديد حيات حزب، يك محفل روشنفكری نيز در اطراف دكـتر
ارانی شكل ميگيرد كه پس از دستگيری اعضايش در 1316 به
پنجاه و سه نفر شهرت يافت. شماری از همين افراد گروه
ارانی پس از آزاد شدن از زندان، همراه با تنی چند از
كمونيستهای سابق به تاسيس حزب توده ايران دست ميزنند.
-
چطور شد كه گروه ارانی دستگير شد؟
عموئی:
دكتر ارانی با انتشار مجله «دنيا»مباحثی را بر پايه تخصص
خود روی علوم طبيعی مطرح ميكرد و بحث را به مبانی فلسفی و
متكی بر علوم پايه ميبرد و رفته رفته بحث ديالكتيك را
هم پيش می كشيد. بخصوص اينكه علوم فيزيك، شيمی و طبيعی
مسائل ماترياليسم را بهتر از هر رشته ديگری ميتوانند
تبيين كنند و لذا ارانی با آن تسلط ويژه علمی خود اين
بحثها را در مجله دنيا مدنظر قرار ميداد و روشنفكرانی را
متاثر از اين انديشهها ميساخت. افرادی نظير احسان طبری،
انور خامهيی، الموتيها و ديگران، در واقع محصلينی بودند
كه آن زمان از نوشتههای ارانی متاثر ميشدند و گروهی به
اين صورت شكل گرفت.
-
در واقع اين مجله
(دنيا)
محور شكلگيری گروه ارانی شد؟
عموئی:
بله و كلاس های آموزشی و بررسيهای تحليلی كه به ابتكار
ارانی برای اعضای آن گروه فرهنگی تشكيل مييافت.
-
چطور شد كه ارانی تصميم به انجام چنين كاری گرفت؟
عموئی:
اين مساله معطوف به يك سابقه قبل است. ارانی در اروپا
با «مرتضی علوي» آشنا شد. علوی يكی از چهرههای روشنفكر و
متفكر ايرانی بود كه در اروپا با فلسفه ماركسيسم آشنايی
پيدا كرده و عضو حزب كمونيست آلمان شده بود. دكتر ارانی
در جريان تحصيلات و گذراندن دوره دكترای خود در آنجا طی
آشنايی با مرتضوی علوی با كمينترن مربوط ميشود.در آن زمان
نشريهيی به وسيله ايرانيان در آلمان انتشار مييافت به
نام «پيكار»، ارانی با پيكار همكاری داشت و مقالاتی برای
درج آن ميفرستاد.
-
كمينترن در آلمان بود يا روسيه؟
عموئی:
كمينترن مركزی بود برای مجموعه احزاب كمونيستی كه بعد از
پيروزی انقلاب اكتبر به ابتكار لنين انترناسيوناليسم را
حياتی دوباره بخشيد. انترناسيوناليسم از لحاظ تاريخی سه
مرحله دارد كه اگر تروتسكيسم را هم به آن اضافه كنيم،
چهار مرحله ميشود به اين ترتيب كه انترناسيوناليسم اول
را ماركس و انگلس پايهگذاری كردند كه بعد از كمون
پاريس و شكستی كه در آن سال بر كمونيستها وارد شد،
انترناسيوناليسم اول پايان گرفت. انترناسيوناليسم دوم
زمانی است كه سوسيال دموكراتهای اروپايی تجديد حياتی به
انترناسيوناليسم ميدهند ولی نگرش آنها، برخوردار از پارهيی
تجديدنظرها در مبانی انترناسيوناليسم اول است. اگر از لحاظ
تبارشناسی، انترناسيوناليسم را مورد توجه قرار دهيم،
انترناسيوناليسم دوم در واقع رويزيونيسمی است نسبت به
انترناسيوناليسم اول.
-
چطور شد كه دكتر ارانی به ايران آمد ؟
عموئی:
وقتی قرار شد دكتر ارانی به ايران بيايد، با اين انديشه
آمد كه زمينههای مساعدی برای گسترش انديشه ماركسيسم
فراهم شود تا دوباره حزب كمونيست ايران به وجود آيد. ولی
آنچه ارانی در اطراف مجله دنيا به وجود آورد در واقع حزب
نبود بلكه گروهی از روشنفكرانی بود كه متاثر از انديشههای
ارانی، درباره ماركسيسم لنينيسم جمع شده بودند. اين
گروه، در واقع بخش علنی فعاليت ارانی و همكارانش بود. بنا
به توصيه كمينترن، ارانی، كامبخش، سيامك با همكاری
كامران، شبكه مخفی حزب را بار ديگر پيريزی كردند.
-
آيا در اين زمان حزب كمونيست ايران از بين رفته بود؟
عموئی:
بله. متلاشی شده بود. ضربات رژيم كودتا در 1310-
1308 موجب متلاشی شدن حزب و بازداشت بسياری از رهبران و
اعضای حزب كمونيست شد.
-
توسط رضاخان يا خودبهخود؟
عموئی:
رضاخان پس از سركوب جنبشهای آذربايجان، كوچكخان و
سوسيال دموكراتها در گيلان و پسيان در خراسان و نيز
سركوب خانها و سران عشاير در كردستان، لرستان و خوزستان،
بازمانده حزب كمونيست را در هجوم 1308 متلاشی كرد و
مقاومت و مبارزه كارگران را درهم شكست. زيرا در آن سال
اعتصابهای گوناگونی رخ داد. در اين هجوم تعداد زيادی
بازداشت و دستگير شدند از جمله آردشير
آوانسيان،
رضا روستا، رضا رادمنش و پيشهوری دستگير و به زندان
افتادند. بند «مقدمين عليه امنيت كشور» در 1310 به قانون
دادرسی ارتش افزوده شد و به موجب يك بند ديگر تاسيس و
شركت در هر سازمان با مرام و رويه اشتراكی جرم شناخته شد
و به مجازات 3 تا 10 سال زندان محكوم ميشدند.
-
برگرديم به جريان ارانی و انتشار مجله دنيا؟
عموئی:
سال 1313 چند نفر از چهرههای روشنفكر ايران و در عين حال
متاثر از انديشه ماركسيسم محفلی به وجود آوردند كه اعضای
آن عبارت
بودند
از عبدالصمد كامبخش، ايرج اسكندری و دكتر ارانی و البته
اين محفل بخش علنی كار ارانی بود. بخش مخفی كه در واقع
تجديد سازمان حزب كمونيست زير نظر ارانی، كامبخش، كامران
بود.
-
آيا ايرج اسكندری همان پيروز اسكندری است؟
عموئی:
خير. فقط با هم نسبت دارند. فرد ديگری در ارتباط با اين
محفل بود كه به لحاظ نظامی بودن هرگز عنوان نشد به نام
سيامك كه بعدها در حزب
توده ايران به عنوان سرهنگ سيامك جزو پايهگذاران
سازمان نظامی حزب توده ايران شد. ولی چهره آشكاری نبود و
ارتباط پنهانی با عبدالصمد كامبخش داشت و به همين علت
هم وقتی در سال 1316 گروه ارانی مورد تعقيب قرار گرفت و
بازداشت شدند اصلا خبری از سيامك نبود، نه اسمش مطرح و
نه بازداشت ميشود و همچنان در ارتش باقی ميماند. با
دستگيری «شورشيان» يكی از فعالان حزب كمونيست ايران،
رابط كامبخش با كمينترن بود كه اعترافاتی از سوی او مطرح
شد و شماری از اعضای حزب كمونيست دستگير شدند و در ارتباط
با آن عبدالصمد كامبخش نيز دستگير شد
(كامبخش
پيش از آن مورد ظن بود و چند بار هم بازداشت شده بود و
مجبور شد از ارتش استعفا دهد)
و پروندهيی تحت عنوان يك محفل جاسوسی در تامينات رضاخانی
شكل گرفت. آنچه اسناد بيان ميكند اين است كه به
دنبال دستگيری شورشيان، ارانی، يزدی، طبری، انورخامهيی،
خليل ملكی و كامبخش كه گروه ارانی بودند و بعدها با
پيوستن بزرگ علوی
(آقا
بزرگ)
به 53 نفر معروف شدند، بازداشت شدند.
-
گروه 53 نفر چگونه دستگير شدند؟
عموئی:
بر سر چگونگی دستگيری اين افراد روايتهای گوناگونی وجود
دارد. اما، با اينكه آقای انور خامهيی كه بعدها در تقابل
جدی با حزب توده ايران قرار گرفت، كسانی چون اسكندری،
يزدی و بقراطی بر آن بودند كه كامبخش آنها را لو داده است
اما دستگيری فردی به نام شورشيان كه در ارتباط با
كمينترن بود موجب لو رفتن كسانی شد كه او آنها را
ميشناخت، او آنها را لو داد و بقيه افراد نيز كه در محفل
فرهنگی ارانی بودند شناخته شده و دستگير شدند. كامبخش در
دفاع از خود عنوان ميكند از آنجايی كه پرونده بسيار
خطرناكی برای اين گروه تنظيم شده بود كه همه اينها به
محاكمه صحرايی كشيده و همگی اعدام ميشدند، در بازجويی و
دفاعيات خود آن را به يك محفل روشنفكری تبديل ميكند و
عنوان ميكند كه ما يك عده روشنفكر دور همديگر بوديم كه
بحثهای ماركسيستی روی همه قلمروها ميكرديم و به اين
ترتيب اعترافات شورشيان را بياثر ميكند.
-
در واقع حوزه خطر را پايين آورد؟
عموئی:
بله، كامبخش قضيه را به جايی رساند كه اصلا حكم اعدام
به هيچكس داده نشد و همه محكوميتهای 5710 سال داشتند.
-
پس چرا ارانی اعدام شد؟
عموئی:
ارانی كشته شد، اعدام نشد. نام پزشك احمدی در تاريخ
ايران به عنوان يك فرد خبيث و عامل رضاشاه در درون
زندانهای آن دوره مشهور است. همه بزرگانی كه رضا شاه
تاب تحمل آنها را نداشت و دستگير شده و در زندان قصر
بودند، بعد از مدتی توسط پزشك احمدی از بين ميرفتند. شيوه
معمول نيز اين بود كه احمدی تحت عنوان تقويت، مداوا و
غيره به آنها آمپول هوا تزريق ميكرد كه نمونههای متعددی
نيز دارد.
مثل كشتن سردار اسعد، ارانی و بسياری از سران زندانی ديگر.
البته درباره ارانی دو روايت وجود دارد. يكی اينكه پزشك
احمدی بيمقدمه به او آمپول هوا تزريق ميكند، ديگری كه
بيشتر هم موثق است اينكه، در يك سلول انفرادی يك زندانی
تيفوسی، زندانی شده بود.
(آن
زمان تيفوس خيلی زود انسانها را ميكشت)
ارانی را در آن سلول قرار ميدهند و او پس از ابتلا به
تيفوس با آمپول هوای پزشك احمدی كشته ميشود.
-
آيا كسان ديگری از گروه 53 نفر كشته شدند؟
عموئی:
خير فقط ارانی كشته شد. بقيه همه باقی ماندند و در شهريور
سال 1320 بعد از ورود متفقين به ايران از زندان آزاد
شدند. البته آن زمان جنبشی نيز برای آزادی زندانيان سياسی
به وجود آمد و دولت نيز در موقعيتی نبود كه بتواند در
مقابل آنها مقاومت كند، لذا زندانيان را آزاد كرد.
-
در واقع از سال 1316 تا سال 1320 دوران خلا جريانهای فكری
ماركسيستی در ايران است؟
عموئی:
بله، همين طور است.
-
بعد از آزادی آنها از زندان موج دوم و دوران حزب توده
آغاز ميشود. هسته اوليه حزب توده چگونه شكل گرفت؟
عموئی:
پايان اختناق بيست ساله رضاشاه و در هم ريختن اقتدار
حكومتی كه تا آنان زمان به زور نظاميان و پليس اعمال
ميشد و نيز مطبوعات و راديو فضای مناسبی برای آزادانديشان
به وجود آورد و ميدان برای بروز هر جريان فكری باز شد.
هسته نخستين حزب توده ايران، پس از آزادی زندانيان
سياسی بوسيله شماری از اعضای گروه پنجاه و سه نفر و تعدادی
از كمونيستهای پرسابقه
(
آرداشس(اردشير)
آوانسيان، رضا روستا، رضا رادمنش)همراه
با شخصيتهای خوشنام و خوشسابقه
(سليمان
ميرزا
اسكندری، علی اميرخيزی، پروين گنابادی...)
طی نشستی در هفتم مهر 1320 شكل گرفت و در دهم مهر 1320
اعلام موجوديت كرد.
-
همه اين افراد از گروه 53 نفر بودند؟
عموئی:
خير، برخی از آنها از گروه 53 نفربودند. سال 1320 همزمان با
خروج اين افراد از زندان، فضا برای فعاليت سياسی نسبتا
مساعد بود. از سويی فضای دوره بسته رضاشاه از بين رفته و
از سوی ديگر جانشين او هنوز اقتدار چندانی پيدا نكرده بود تا
بتواند ابزار و لوازم لازم را برای جلوگيری از بسط انديشه
فراهم كند. در اين ايام بويژه با حضور نيروهای متفقين در
ايران، حكومت مركزی در چنان موقعيت مسلطی قرار نداشت كه
بتواند مخالفين خود را براحتی از سر راه بردارد. لذا در اين
دوران شاهد شكل گيری احزاب گوناگون هستيم كه حزب توده
ايران يكی از آنها بود.
-
در واقع حزب توده در همان ماه اول آزادی شكل گرفت؟
عموئی:
بله، در دهم مهر 1320 تاسيس اين حزب اعلام می شود و به
همين علت اين روز به نام «مهرگان»
تاريخ تاسيس حزب توده ايران ناميده ميشود. از لحاظ
تبارشناسی سابقه همرزمی موسسين حزب توده ايران با دكتر
ارانی موجب شد كه ارانی به عنوان معلم اول همه اعضا و
پايهگذاران حزب توده ايران ناميده شود. به همين علت
هميشه در اجلاسهای حزب توده ايران عكس دكتر تقی ارانی و
عباراتی كه از او به يادگار مانده زينت بخش گردهماييهای
رسمی حزب است.
-
آيا دكتر ارانی و همفكرانشان در زمان انتشار مجله دنيا به
اتهام جاسوسی دستگير و روانه زندان شدند؟
عموئی:
اتهام اوليه به اين شكل بود. بعد با توجه به صحبتهای
كامبخش و اعترافات ديگر افراد گروه مبنی بر اينكه اين يك
محفل روشنفكری است و بحثهای فرهنگی، فلسفی و علمی دارد و
نمونه آن نيز مجله دنيا است، مساله محاكمات صحرايی منتفی
و دادگاههای فرمايشی آنها را محكوم به زندان ميكند. |