چند روز پيش ايميلی دريافت كردم با اسم مستعار كه دوستی خود را
از طرفداران جناح راست معرفی می كرد و می گفت ما چت رومی از
نيروهای حزب اللهی داريم و از من دعوت كرد كه يك شب در آن روم
مهمانشان باشم. قبول كردم. بعد از صحبت كوتاهی در شب اول،
رسماً اعلام كردند كه شب آينده مهمان روم آنان هستم. برای خودم
هم جالب بود هم صحبت شدن با آنها.
Voice
روم بود و انصافاً مديريت خوبی داشت. وقت می داد به افراد و
بعد فرصت پاسخ من. از اين تجربه چند نكته مهم توجهم را جلب كرد
كه می نويسم، اول آنكه اكثريت آنان را در پی دريافت نظرات
مختلف و انتخاب بهترين يافتم. اين مهم بود كه دوستان حزب اللهی
هر شب در يك روم جمع می شوند و مسائل مختلف را مورد بحث قرار
می دهند. دوم آنكه شايد خاصيت اينترنت باشد كه حتی در اين روم،
فضا برای تند روان تنگ بود. يكی از افراد روم كه ظاهراً مشتری
هر شب است ميكروفون را در اختيار گرفت و با عنوان اينكه مثلث
شوم ابطحی، تاجزاده، حجاريان عامل همه جنايتهای اين هفت ساله
بودند و از «شهيد» سعيد امامی ياد می كرد كه آن وقت كه او بود،
اطلاعات كشور، اطلاعات بود و ما اطلاعات را از هم پكانديم. با
لهجه اصفهانی. من وقتی پاسخ دادم كه هنوز بزرگترين افتخار دولت
آقای خاتمی را در اين می دانم كه توانست مساله قتلهای زنجيره
ای را شناسايی و اين غده سرطانی را از نيروهای مخلص اطلاعات
كشور جدا كند، نوشت اينها اصلاً بايد تير باران شوند و
انشاءالله بعد از خاتمه دوران آقای خاتمی اين كارها را از سر
می گيريم. ولی عليرغم اين تيزی سخنان آن آقا، احساسم اين بود
كه همدلی با وی حتی در محيط های حزب اللهی كم مشتری و اندك
هستند. اين نكته بسيار مثبتی بود. دو بار هم وقتی خواستم جواب
بدهم با يك پيامی كه نمی خواهم اينجا آن را بازگو كنم
boot
شدم و از روم برون افتادم. در اين فاصله آن دوستان تندرو
نوشتند كه ديديد ترسيد و رفت. ولی خوشبختانه با يك
ID
ديگر دوباره رفتم و گفتم كه چنين بلايی سرم آمده است. فضا
متفاوت شد. از همه عجيب تر اعتراضات فراوانی بود كه به مديريت
روم می شد كه چرا چنين فضايی در اختيار من قرار گرفته است تا
بتوانم حرفهايم را بزنم. در هر حال اين يادداشت را نوشتم كه از
اصل اين كارها تقدير كنم. فضای گفتگو در هر صورت، فضای با
بركتی است كه به دست اندركاران و شركت كنندگان آن تبريك می
گويم. هرچه گفتگو بيشتر باشد، منطق و استدلال به جای شعارهای
بی محتوا خواهد نشست.
اين هم از قصه چت شبانه! ما. |