بسيج دانشجويی دانشگاههای تهران، بهشتی، امام صادق، صنعتی
شريف، علم و
صنعت ايران، اميركبير و خواجه نصيرالدين طوسی در بيانيه ای كه
آن را بيانيه شماره 1 خوانده اند، درباره انتخابات آينده
رياست جمهوری اعلام موضع كردند. اين موضع گيری شبيه موضع گيری
سردبير روزنامه كيهان "سردار صفارهرندی” است و مخالفت با رياست
جمهوری هاشمی رفسنجانی.
بخش هائی از اين بيانيه را، كه اصولگرايان دانشگاهی نوشته اند
در زير می خوانيد:
" ظاهرا از نگاه برخی، تنها قامت رعنای بزرگان است كه لايق
ردای رياست
جمهوری است.
سخن از انتخابات رياست جمهوری اين روزها محافل سياسی و البته
ذيربط را به تكاپوی معرفی داشتههای خويش برای تصاحب اين نهاد
تاثيرگذار واداشته
است و اين در حالی است كه محافل صاحب قدرت در پی آنند تا
نداشتههای خود را با
تمديد تاريخ مصرف
تنها داشتههای خويش جبران كنند و صد البته گريزی از اين
بازگشت
برای ايشان وجود ندارد، چرا كه ظاهرا از نگاه آنان،
دستپروردهای در قد و قواره
اين لباس يافت نميشود و تنها قامت رعنای بزرگان است كه لايق
اين رداست، لاجرم
جوانها را عرصهای برای ارايهی توانمنديهايشان باقی نخواهد
ماند...آنچه كه در سالهای گذشته موجبات واقع شدن در حصار
معضلات خانمان
براندازی چون فقر، فساد و تبعيض را فراهم آورده، جز شخصزدگی،
بيبرنامگی و تمسك
كوركورانه به برنامههای تهيه شده بيگانه و غير بومی نبوده
است. آن هنگام كه
ميدان جهاد و مقاومت رنگ و بويی ديگر به خود گرفت و آوردگاه
جهاد از جبههها به
عرصه بازسازی كشور را در قالب الگوئی بومی و انقلابی داشتند،
مسوولان وقت بودند
كه با صعبالعين قرار دادن الگوهای تجربه شده توسعه غربی،
مديران تكنوكرات و
عموما جنگنديده را به ياری طلبيدند كه نتيجهای جز فراموشی
پيشكسوتان جهاد و شهادت
در پيچ و خم ترويج ليبرال سرمايهداری نداشت. همين تسليم در
برابر انديشه و
برنامههای ليبرال سرمايهدارها بود كه به مرور،
مصحلتسنجيهای محافظهكارانه را
تبديل به اصلی اجتنابناپذير در پهنه تصميم
سازيها كرد و ميوه تلخ آن همانا
جدايی خادمان ملت از ملت و به بيان ديگر «مديريت بر مردم و نه
با مردم»
بود.
(اين بخش های اطلاعيه بسيج دانشگاه های ياد شده را مقايسه كنيد
با سرمقاله سردار صفارهرندی در كيهان؛ كه درهمين شماره پيك
هفته قابل دسترسی است تا ريشه مشترك همه مسائل و دسيسه ها يكجا
روشن شود.) |