امروز مراسم رسمی توديع من و معارفه آقای مجيد انصاری برگزار
شد. آقای عارف
گزارش مفصلي از كارهای
انجام شده در دوران مسئوليت من ارائه كرد كه ممنونم. ويژگی
برجسته مرا هم بالا بودن آستانه تحمّلم ذكر كرد. چند تا عكاس
روزنامه ها از من و مجيد انصاری می خواستند كه كنار پرچم
بايستيم تا عكس بگيرند. قيافه چاق و لاغر تداعی می شد. با
اشاره به مجيد انصاری گفتم عاقبت نسيه فروشی و با اشاره به
خودم: عاقبت نقد فروشي!
جمعی از وزراء و اعضای كابينه هم لطف كرده بودند آمده بودند.
دوستان خوبی مثل مصطفی تاجزاده و يا خسرو تهرانی كه در هيچ
جلسه ای شركت نمی كند هم در جلسه بودند. همانها كه يك وقتی به
آنها كميته
x
می گفتند.
در
صحبت هايم گفتم كه دليل
استعفای من، دليل آمدنم بود. قبل از شروع به كار، يك مجموعه
برنامه های اولويت دار آقای خاتمی داشت كه می خواست آنها را در
حوزه های مختلف در كشور انجام دهد. در حوزه حقوقی و سياسی قرار
شد كه قوانينی تهيه شود كه جامعه مدنی را قانونی و نهادينه كند
و اين كمك مجلس و دولت را می طلبيد. دليل انتخاب من نيز
اعتقادم به نهادينه شدن اين اصلاحات و امكان همكاری با مجلس
ششم بود. ياد آن روزهايی كه اين خوابهای خوش نهادينه شدن
اصلاحات را می ديديم بخير. امروز به همان دليل كه نمی توانم
تعامل ضروری دولت با مجلس را ايجاد كنم، استعفا دادم. از مجيد
هم كه به دليل اينكه در اين مدت كم قبول كرد مسئوليت را بپذيرد
تشكر كردم.
در پايان جلسه ديدم خبرنگار صدا و سيما هم به سراغ من برای
مصاحبه می آيد. تعجب كردم، صدا و سيما در ايام معاونت رسمی ام
با من مصاحبه نمی كرد، چطور امروز؟ ديدم سوالش اين است: غير از
اين حرفها كه گفتيد يك سری مسائل شخصی را هم دليل استعفای شما
می دانند. تازه فهميدم می خواهند القاء كنند كه مسائل پشت
پرده، پرونده، بی نزاكتی در پست معاونت رئيس جمهوری وجود دارد!
من هم از خجالت اينكه آقای عارف گفته بود آستانه تحملم بالاست،
نپرسيدم آخر اين چه القايی است، خونسرد گفتم كه پنج شش سالی
است كه مرتب از اين حرفها می زنند. آنقدر اتهام زده اند كه
ديگر نسبت به شنيدن آنها بی تفاوت شده ام. اين هم از خدا قوت
صدا و سيما.
امروز بعد از 7 سال كار در رده های اوليه رياست جمهوری، رسماً
با آن حوزه خداحافظی كردم. روزی كه رفتيم اميدهای فراوانی
داشتيم، در طول 7 سال تلاشهای زيادی كرديم و امروز متحير به
آينده كشور فكر می كنیم. |