با اعلام انصراف ميرحسين موسوی از پذيرش ورود به صحنه انتخابات
رياست جمهوری، عملا آشكار شد كه نزاع اصلی نه ميان جبهه راست و
چپ حاكميت، بلكه ميان دو طيف جناح راست درحال تشديد است. نزاعی
كه عمدتا بر سر تقسيم قدرت، پس از مقابله يكپارچه با اصلاحات
است.
يك شاخه از دو شاخه جبهه راست كه آينده جمهوری اسلامی را
درحاكميت فرماندهان سپاه می داند، روی علی لاريجانی سرمايه
گذاری كرده و شاخه ديگر كه رهبر جمهوری اسلامی را دركنترل
فرماندهان سپاه توانمند می داند روی علی اكبر ولايتی سرمايه
گذاری كرده است. اما اين جبهه خود دو طيف دارد، كه يك طيف آن
نه حاضر است روی توانمندی علی خامنه ای سرمايه گذاری كند و نه
روی اسلام نمائی فرماندهان سپاه پاسداران و سپردن عنان اختيار
خويش به جوجه مسلمان هائی كه عمر نماز و روزه آنها، به اندازه
عمری است كه لباس سپاهی به تن كرده اند. گرچه اين فرماندهان در
سركوب جنبش اصلاحات در 7 سال گذشته از هيچ جنايتی دريغ نكردند
و خود را مسلمان دوآتشه هم معرفی می كنند.
اين طيف از جناح راست، نه تنها از افتادن عنان اختيار حكومت
بدست فرماندهان سپاه نگران است، بلكه از تمركز بيش از اين قدرت
در بيت رهبر جمهوری اسلامی نيز بيم دارد، چرا كه چنين تمركزی
نيز سرانجام به حكومت نظامی ها ختم خواهد شد.
ورود به صحنه علی اكبر هاشمی رفسنجانی حاصل اين جمعبندی طيف
دوم جناح راست است. آنها می خواهند قدرت را ميان رهبر و رئيس
جمهور تقسيم كنند، اما رئيس جمهوری در قالب هاشمی رفسنجانی.
بااعلام انصراف ميرحسين موسوی اين ورود به صحنه جدی تر خواهد
شد، گرچه مجمع روحانيون مبارز و حتی مجاهدين انقلاب اسلامی و
بخش هائی از جبهه مشاركت بخواهند مهدی كروبی دبير اين مجع و
رئيس مجلس ششم را بعنوان جايگزين ميرحسين موسوی به صحنه
بفرستند.
نامه علی مطهری، فرزند آيت الله شيخ مرتضى مطهرى خطاب به
هاشمى رفسنجانى كه عملا از او خواسته است وارد كارزار انتخابات
رياست جمهوری نشود، نامه ايست برخاسته از يكی از دو شاخه ياد
شده در بالا، كه در شكم يكی از دو طيف راست جای دارد.
علی مطهری می نويسد:
«از قرار معلوم، تصميم گرفته ايد كه در صورت لزوم پا به عرصه
انتخابات رياست جمهورى بگذاريد و كانديدا شويد. اينجانب به
دلايلى كه برخى از آنها
ذيلاً ذكر مى شود، پيشنهاد مى كنم كه پا به اين عرصه نگذاريد و
به تعبير
اميرالمومنين على عليه السلام بهتر است همچنان وزير باشيد تا
امير. اما
دلايل.
1- مستحضر هستيد كه نظام جمهورى اسلامى به معنى حكومت طبقه
روحانى نيست.
حتى بهتر است روحانيون پست هاى اجرايى دولتى را اشغال نكنند،
مگر اضطراراً، و قطعاً
با وجود شخصيت هاى غيرروحانى صالح براى رياست جمهورى، اكنون
چنين اضطرارى وجود ندارد. روحانيت شيعه در طول تاريخ خود
همواره در كنار مردم و در مقابل حكومت ها
بوده و از دولتى شدن پرهيز داشته است، لذا هميشه قادر به ايجاد
حركت و نهضت اجتماعى
عليه زورمندان بوده است و اين امر امتياز روحانيت شيعه بر
روحانيت اهل سنت كه مفتى
اعظم آنها توسط حاكم وقت تعيين مى شود تلقى شده است. بهتر است
حتى در نظام جمهورى
اسلامى اين حالت حفظ شود و روحانيت همچنان در كنار مردم و ناظر
بر دولت باقى بماند
و قادر به انتقاد و امر و نهى و در صورت نياز ايجاد حركت مردمى
عليه تخلفات دولت
باشد و نفوذ كلامش محفوظ بماند، ضمن اينكه گلوگاه هاى نظارتى
نظام مانند رهبرى و
شوراى نگهبان در اختيار روحانيت است و روحانيت نيز به كار اصلى
خود كه تفسير و
تبيين و دفاع از ايدئولوژى اسلامى در مقابل مكاتب بيگانه و
ترويج معارف اسلامى و
هدايت معنوى انسان هاست بيشتر و بهتر مى رسد.
2- اكثر فرزندان و برخى نزديكان شما در كارهاى اقتصادى وارد
شده اند و اين امر در صورتى كه جنابعالى رئيس جمهور شويد موجب
افزايش شايعات خواهد
شد.
3- تحمل جنابعالى در مقابل انتقاد آشكار و مطرح در رسانه ها
اندك است گرچه
انتقادات خصوصى را راحت تر مى پذيريد، و اين امر يك نقطه منفى
براى يك رئيس جمهور
است و باعث پيدايش گروه هاى سياسى نيمه مخفى مى شود.
4- اصولاً اگر رئيس جمهور
روحانى نباشد انتقاد از او و دولتش براى مردم آسان تر است و
كارها سريع تر سامان
مى يابد.»
مضمون اين نامه، جنگی است آشكار ميان بيت رهبری و شورای
فرماندهان سپاه، با طيف دوم جناح راست كه انگيزه ها و نگرانی
های آن را در بالا يادآورشديم. در همين طيف موتلفه اسلامی نيز
قرار دارد، كه كنگره خود را چند روز پيش در مشهد و در جوار آيت
الله واعظ طبسی برگزار كرد. آنها در قطعنامه پايانی كنگره
شرايط رئيس جمهور آينده را "دين شناس
بودن" ذكر كردند. كسی درجمهوری بر اين عقيده نيست كه
مثلا علی لاريجانی و يا ولايتی و يا فلان فرمانده سپاه دين
شناس تر از روحانيونی است كه موتلفه اسلامی با آنها در پيوند
است. اين دين شناس، نمی تواند غير روحانی و از طيف روحانيون
مورد تائيد واعظ طبسی و مهدوی كنی باشد. |