ايران

پيك

                         
 

عده ای در نيمه راه اصلاحات

غشی كرده اند در بغل كيهان

                                                                                                    

مسعود بهنود                      

 

آقای تاج زاده مقاله ای نوشته است در روزنامه شرق امروز درباره كسانی كه از هزينه زياد اصلاح طلبی، كه زندان دارد و معزولی و تبعيد، به هر دليل بريده اند، اما به جای گوشه نشينی در توجيه بريدگی و انفعال خود، به خرده گيری ريز ريز از جنبش اصلاحات پرداخته اند. انگار كه با مردم همصدا شده ايم. در حالی كه مردم اگر شكايتی دارند از اصلاح طلبان به اين خاطرست كه تصور می كنند آن ها فرصت داشتند كه بيش تر كار كنند و خشگ مغزان را به خانه برانند، و نتوانستند و يا نخواستند. اشكال مردم اين نيست كه چرا اصلاح طلبان تند رفتند.

كسانی كه به هوای آب و نانی در جريان جنبش دوم خرداد سوار اين قطار شده بودند، درست به همان كسان می مانند كه از دور به هوای اين كه اين جنبش نظام را سرنگون خواهد كرد با آن يار شدند و حالا هزينه خطای شناخت خود را با انتقاد تند از اصلاح طلبان و جنبش اصلاحات، و در حقيقت از كسانی می گيرند كه به سهم خود كوشيدند و گرچه در اولين پرش دستشان به ديوار اصلاح كردن سيستم به شدت سنتی شدن استبدادی نرسيد.

اما گروه اول كه مخاطب مقاله تاج زاده هستند به همان دكان دو نبش می مانند كه آل احمد گفت. و اين روش مرضيه ای است كه در تاريخ سياست ورزی اين ملك هم سابقه بسيار دارد. بعد از 28 مرداد هم كه مصدقی بودن و ملی بودن هزينه بسيار پيدا كرده بودند عده ای از همراهان سست عنصر به همين وادی درافتاده و پيام های دوستانه به حكومت كودتا را [به خيال خود با درايت] چنين می آراستند كه نهضت ملی از كندرفتاری [ يا تندروی ] رهبرانش صدمه خورده. يعنی كه ما هوادار همانيم كه مردم می خواهند اما از مجريانش شكايت داريم. با اين ترفند می خواستند هم دل با سكندر داشته باشند و هم با دارا.

حالا از كسانی مانند محسن رضائی و آقای طه هاشمی و اعضای يك حزب نمی گويم كه از همان اول كار هم بنا را به وسط كاری گذاشته و به اصطلاح خط سومی گشوده بودند. اگر شكايتی از تندروی خشگ مغزان می كردند گوشه ای هم به آن طرف زخم خورده می زدند كه بله ما در درايت بی طرفی را برگزيده ايم.

به عين الدوله می مانند كه بعد عمری استبدادخواهی وقتی جنبش مشروطه پيروز شد شال و كلاه كرد و به اين اردو پيوست و مانند اميربهادر و ديگران نشد. و از همو نقل است كه گفته بود اگر مشروطه نشوند با توپ آنقدر برسرشان می كوبم كه ازش صد تا دموكرات درست بشه.

اشكال عمده ای كه در اين زمانه سخت ظاهر شده است اين كه دوستان نيمه راه همان طور كه در مقاله آقای تاج زاده آمده غش می كنند در زنانه. در مثلا انتقاد از خود [ و در مورد اين "خود" بايد كمی تامل كرد] چنان خويش را تنظيم می كنند كه از بغل كيهان سر در می آورند و مورد تشويق و عنايت قرار می گيرند.

اصطلاح غش كردن در زنانه، معمول اهل منبرست، و از آقانجفی روحانی نكته سنج اصفهانی در دوران قاجار نقل شده است كه به روضه خوانی كه در روزهای مصيبت خوانی از شدت احساسات غش می كرد گفت خب حجت الاسلام يك بارم غش كن تو مردانه.

برای نسل جديد می گويم، كه در دوران قاجار چنان كه هنوز هم معمول است در روضه خوانی ها، تجيری می كشيدند كه زن ها و مردها را از هم جدا می كرد و منبر را وسط اين دو قرار می دادند كه مداح و يا خواننده روضه به هر دو سو مشرف باشد و اين با خودشان بود كه از كدام طرف پائين بيايند و يا به كدام طرف غش كنند.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی