عليرضا رجايی از رهبران و بنيانگذاران ائتلاف ملی مذهبی در
بيست و نهمين نشست "تادموكراسی” جبهه مشاركت وضعيت كنونی
اصلاحات و سرنوشت جامعه را گريزناپذير دانست. سرنوشتی كه به
گفته وی با اشتباه يا بدون اشتباه اصلاح طلبان به هرحال به
دلايل ساختاری به همين نقطه می رسيد. رجايی كه به گفته خود از
ديدگاه ساختارگرايانه و جبری به حوادث نگاه می كند معقتد است
اشتباهات اصلاح طلبان تاثير تعيين كننده در وضع موجود نداشته
است. با همين ديدگاه وی ظاهرا معتقد است دوم خرداد اصولا حادثه
ای زودرس بود و به همين دليل شكست خود را در بطن خود داشت.
اشتباهی كه بنظر می رسد عليرضا رجايی و پرسش كنندگان از وی از
دو نقطه مقابل دارند در اينجاست كه سرنوشت اصلاحات را با اراده
و عمل اصلاح طلبان پيوند ميزنند كه بنظر آنان در صورتيكه به
شكلی ديگر بود ميتوانست يا نمی توانست شرايطی ديگر را
بيافريند. در حاليكه دوم خرداد يك جنبش بود. اين جنبش را بايد
در سطح كلان توده مردم بررسی كرد. اشتباهات آن را هم در سطح
كلان كل جامعه ديد. خلاصه كردن جنبش دوم خرداد در اصلاح طلبان
و سرنوشت جنبش در عمل يك عده افراد بهنام اصلاح طلب در واقع
ايجاد بن بست نسبت به شناخت ماهيت اين جنبش و درس آموزی از
سرنوشت آن است. جنبش اصلاحات سرنوشت ناگزيرش اين نبود كه اكنون
هست، اين ساختارها نيستند كه چنين سرنوشتی را به اصلاحات
تحميل كرده اند، اشتباهات اين جنبش – و نه فقط اشتباهات اصلاح
طلبان – در اين عرصه نقش تعيين كننده داشته است. اما نفس وجود
اين اشتباهات، اينكه جنبش در اين يا آن بزنگاه، اين يا آن
اشتباه را هربار تكرار می كند، خود نشان آن است كه "اشتباه"
دلايل و ريشه های ساختاری دارد كه نقد و شناخت اين دلايل می
تواند جنبش را در سمت تغيير ريشه ها و مقابله با ساختارها
هدايت كند. آنچه ديدگاه ساختارگرايانه و جبری در نظر نمی گيرد
آن است كه شناخت ما از ساختار خود جزيی است از ساختار. در
مفهوم ساختار سطح معينی از شناخت از آن را نيز بايد گنجاند.
زيرا تغيير اين سطح شناخت يعنی تغيير معينی در ساختار.
از اينجاست كه عامل شناخت، اراده و خواست انسان ها وارد ساختار
مي شود و جبر آن را بر هم مي زند.
با اين مقدمه سخنان عليرضا رجايی را بخوانيد:
رجايی كه درانتخابات مجلس ششم از تهران نماينده شده بود اما
شورای نگهبان آراء او را باطل و حداد عادل را بجای وی به مجلس
فرستاد، در اين مصاحبه گفت:
دليل عدم ائتلاف جدی همه نيروهای اصلاح طلب با يكديگر دو علت
دارد، يكی اينكه جريان اصلاح طلب سوابق مشترك با هم ندارند و
ريشه های جريان های اصلاح طلب باعث می شود نسبت به وضع پيچيده
فعلی راه حل های متفاوتی داشته باشند.
دليل دوم امنيتی بودن فضاست كه باعث می شود گروه ها زير بار
هزينه گروه های ديگر نروند، گرچه در مجموع تعاملاتی وجود دارد.
رجايی درباره انتخابات رياست جمهوری با اظهار نااميدی از
پيروزی اصلاح طلبان گفت: جبهه اصلاحات هنوز به بلوغ كامل
نرسيده است ولی برای رسيدن به اين بلوغ هنوز دير نيست.
در صورت حضور موسوی نمی توان گفت كه گام های بزرگی به جلو
برداشته می شود اما به هر حال چوب لای چرخ حركت محافظه كاران
كه موتورشان هم خوب روشن شده گذاشته می شود، ولی آمدن مير حسين
مبدا جديدی نخواهد بود كه مثلا از موضع رياست جمهوری يك جنبش
اجتماعی را رهبری كند.
برای مواجه شدن با اتفاقات 25 سال اخير بايد شجاعت زيادی داشت.
سايت های ايرانيان خارج از كشور را ببينيد؛ بسياری از آن ها به
تعبير قرآن به استخوان های مردگانشان افتخار می كنند، اما درك
آن چه اتفاق افتاده است نياز به صلاحيت دارد.
اگر نظام سياسی در ايران اساس اتكای خود را بر صورتبندی نظامی
بگذارد، حتما مواجه با اشكال اعتراضی خواهيم بود، ولی كی و كجا
روشن نيست.
رجائی در بخش ديگری از اين مصاحبه پيرامون شرايط حاكم بر كشور
گفت:
در سال 76 نمی شد عدم شركت درحكومت را طرح كرد، حتی در دوره
دوم خاتمی در نظر سنجی ها بالای 90 درصد حضور او را می
خواستند، اگر چه خود خاتمی واقعا تمايلی نداشت حتی برخی با
تحكم به او می گفتند مگر می توانی شركت نكنی.
من به جهت اعتقاد به روش تحليل ساختاری به خلاف اراده گرايان،
تا حدی جبری نگاه می كنم ولی من خيلی از بحث های مطرح را اصولا
اشتباه نمی دانم، مثلا اين سخن كه می گويند چرا خاتمی رهبری
جنبش راقبول نكرد؟ اما ايشان هم از اول شرط و شروطش اين نبود
كه به هر قيمتی يك پروژه را به پيش برد.
رجائی با اشاره به اينكه بايد تحليل كرد كه وقتی می گويم اصلاح
طلبان مبنای اصلاح طلبان و پايگاهشان در نظام سياسی چيست؟، گفت
: اگر پايگاه ايدئولوژی و منافعشان را در درون حكومت بيابيم،
آن گاه می توان در متن اوضاع سياسی ايران ميزان توقعشان را
مشخص كرد. اين را به خوبی بفهميم آن موقع بايد بدانيم كه مثلا
آيا بضاعت اين ها 100 بوده و 90 عمل كرده اند يا از ابتدا
بضاعت 85 بود و 70 عمل كرده اند.
رجايی با تاكيد بر اين كه بحث اشتباهات كمكی به وضعيت
استراتژيك در ايران نمی كند ، تصريح كرد: نيروهای اصلاح طلب به
ميزان بضاعتشان عمل كردند و اگر دوباره تاريخ تكرار شود همين
طور خواهد بود. البته درمقاطعی احتمالا می شد نيروهای جناح است
را به عقب راند، اما اگر اين جناح را از در بيرون كنيم از
پنجره می آيند، واگر آنها را به عنوان پديده ارگانيك در نظر
بگيريم من فكر می كنم كه حتی در صورتی كه آن اشتباهات را نمی
كرديم باز هم به اين جا كه هستيم، می رسيديم.
رجايی با تاكيد بر اينكه اوضاع را ساختاری تحليل و جبری نگاه
می كند ،افزود : در مجموع تاريخ پس از انقلاب فكر می كنم گريزی
از اين وضع نداشتيم، به نظر من اين مسير اجتناب ناپذير است. |