بسياری بر اين تصورند كه چالش پيش تدارك انتخابات آينده رياست
جمهوری درايران بر سر به ميدان آمدن و يا نيآمدن ميرحسين موسوی
است. درادامه اين تصور، بسياری نيز فكر می كنند نبود وحدت نظر
و انسجام در جبهه دوم خرداد و تزلزل های ميرحسين موسوی برای
ورود به ميدان صحنه اصلی برخوردهای درون حكومتی كنونی است.
عليرغم اين برداشت ها، در روزهای اخير، آشكارتر از گذشته مشخص
شده است كه شكاف اصلی نه در جبهه دوم خرداد و عزم آنها برای
حمايت از ميرحسين موسوی، بلكه درجبهه مخالف اصلاحات جريان
دارد. روحانيت مبارز بعنوان كانون روحانيون واپسگرا به دو
شاخته تبديل شده است و رهبری هر يك از دو شاخه را ناطق نوری و
مهدوی كنی برعهده دارند. اين انشقاق در حزب موتلفه اسلامی نيز
ظهور و بروز يافته و آنها نيز بر سر نوع كانديدای رياست جمهوری
در درون خود اختلاف نظر جدی دارند. وسعت اين اختلاف نظرها نه
تنها شورای فرماندهان سپاه، بلكه بيت رهبری را نيز در بر گرفته
و رهبر خود بعنوان يك پای ماجرا سنگر بندی كرده است.
آن بخش از روحانيت مبارز كه آيت الله مهدوی كنی آن را رهبری می
كند، از تمركز بيش از پيش قدرت در بيت رهبری و شخص علی خامنه
ای نگران است و او را آدمی عصبی و كم اراده می داند، كه می
تواند تحت تاثير اطرافيان نظامي- امنيتی خود مبتكر ماجراجوئی
شود. اين درحالی است كه اين گروه از روحانيون خطرات داخلی و
خارجی را بسيار جدی تلقی كرده اند و از آن مهم تر، شكاف عميق
در صفوف روحانيون حوزه ها را جدی می دانند. كانديدای اصلی آنها
برای رياست جمهوری آينده هاشمی رفسنجانی است. بخش عمده ای از
رهبری موتلفه اسلامی نيز اين نظر و اين كانديدا را تائيد می
كند. آنها نيز از يكه تازی علی خامنه ای بيم زده اند و نگران
افتادن بيش از پيش و نهائی تمام امور بدست فرماندهان سپاه
هستند. حسن غفوری فرد، از رهبران سابقه دار موتلفه اسلامی و
جمعيت های همسو با موتلفه اسلامی اين گروه را رهبری می كند.
ارتباط های او با مشهد و شخص واعظ طبسی ضرورت دقت روی موضع
گيری های او را دو چندان كرده است. آخرين اظهار نظر او را در
ارتباط با هاشمی رفسنجانی در همين شماره پيك نت می خوانيد.
علی اكبر ناطق نوری كه در سالهای اخير می كوشد خود را پادوی
رهبر در كليه محافل نشان دهد تا در زير خيمه و بيت رهبری يكسره
جانشين هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان رهبری و رياست مجمع
تشخيص مصلحت شود به ولايتی متمايل است. او خوب می داند كه
ولايتی از مجلس سوم به اين طرف كانديدای رهبری، ابتدا برای
نخست وزيری و جانشينی ميرحسين موسوی و سپس رياست جمهوری بوده و
هست. ناطق نوری از همان مجلس سوم حساب خودش را از آيت الله
خمينی و طرفداران او جدا كرد و سخنگوی آيت الله جنتی و آيت
الله خزعلی در مجلس شد. فراكسيون 90 نفره ضد خط امام را در
مجلس سوم رهبری كرد و سهم آن رهبری را هم با نشستن بر كرسی
رياست مجلس پنجم گرفت. جسارت و جاه طلبی او بسيار فراتر از
دانش و بينش سياسی و حتی اندوخته های مذهبی و دينی اش است.
فرماندهان سپاه همچنان به دو كانديدا فكر می كنند: علی
لاريجانی رئيس سابق سيمای جمهوری اسلامی و عضو سابق روابط
عمومی سپاه پاسداران و احمدی نژاد شهردار تهران. علی لاريجانی
حمايت آيت الله جوادی آملي(دائی لاريجانی ها) را در حوزه قم و
گوشه چشم بخشی از شورای نگهبان را به همراه دارد. يكی از
لاريجانی ها عضو شورای نگهبان است. تسلط كامل او به زبان
انگليسی و تحصيلات انگليسی اش وثيقه اوست!
بخش ديگری از فرماندهان سپاه كه روی احمدی نژاد حساب می كنند،
روی حمايت آيت الله جنتی حساب كرده اند. روحانی سودائی مزاجی
كه برای رهبر تره هم خرد نمی كند و پدرخوانده حزب الله ايران
است. همان حزب الهی كه دهها عامل ترور درداخل و خارج از كشور
را در صفوف خود دارد.
سردار قاليباف فرمانده نيروی انتظامی نيز همچنان می كوشد شانس
خود را تا لحظه تصميم قطعی برای سپردن و يانسپردن زمام امور
رياست جمهوری به يك نظامی شناخته شده حفظ كند. اگر شمخانی در
دوره گذشته با لباس سرداری نيروی دريائی توانست كانديدای رياست
جمهوری شود، چرا او با لباس نيروی انتظامی نتواند؟
درتدارك همين اعلام كانديدائی است كه برای رفع اتهام تسامح،
اين روزها برای برخورد با كم حجابی و بد حجابی و مقابله با
سينما و كنسرت كاسه داغ تر از آش شده و با احمدی نژاد شهردار
تهران مسابقه می دهد. ابتدا تصور كرده بود می خواهند روی آراء
ريخته شده به صندوق ها هم حساب كنند و به همين دليل روی نظر
مساعدی كه جوان ها و دانشجويان نسبت به نيروی انتظامی وجود
داشت حساب باز كرده بود.
رهبر و بيت او كه كانون انواع توطئه هاست، از چند سال پيش
ولايتی را كانديدای رياست جمهوری كرده بود. همان زمان كه برای
خان از بام افتاده، دفتر و دستكی با نام عجيب وغريب "مجمع اهل
بيت" درست كرد كه در واقع وزارت خارجه رهبر بود و ولايتی را
برآن گمارد.
(از زندان برازجان و گرمای طاقت فرسای تابستان آن زندانيان
زمان شاه داستان های شنيدنی بسيار دارند. از جمله اين داستان
ها يكی هم شرح حال "حسن خان" پاسبان قديمی زندان برازجان است،
كه يكشب گرم تابستان، روی بام يكی از بندها خوابش برد و نيمه
شب افتاد پائين توی حياط. زندانيانی كه از گرما خوابشان نبرده
و پشت پنجره نشسته بودند، شتابزده و به گمان يك حادثه در آن
زندان سرخ بی حادثه پرسيدند: كيه؟ چه شد؟
آنكه از بام افتاده و تازه خواب آلود از جايش برخاسته بود گفت:
هيچی پدرسوخته ها! منم "حسن خان". يكی از زندانی ها كه آخر بند
از گرما له له می زد و منتظر نسيم سحری بود تا بتوان دو ساعتی
خوابيد گفت: "از بام افتاد و از خانی نيفتاد"!)
عكسی كه طی دو روز گذشته از ولايتی در مطبوعات منتشر شد، شبيه
همان ترفندی بود كه رهبر برای اعلام اصلح بودن ناطق نوری در
برابر محمد خاتمی در جريان انتخابات رياست جمهوری سال 1376
بكار برد. آنها كه اين نوع جلسات و ديدارهای رهبر را سازماندهی
می كنند، برای نشاندن ولايتی كنار رهبر و بعنوان دست راست او
خواستند به بقيه بفهماند كار تمام است و اين "خان" همان است كه
از بام افتاده بود!
بلافاصله پس از انتشار اين عكس و خبر سخنرانی رهبر برای عده ای
كه بعنوان اقتصاددانان 55 كشور اسلامی جمعشان كرده بودند( و
لابد مجمع اهل بيت مبتكر آن بود تا ولايتی را دركنار رهبر نشان
دهد) علی اكبر هاشمی رفسنجانی طی سخنانی عملا كانديدائی خود را
برای رياست جمهوری اعلام كرد. خبر اين اعلام آمادگی را هم در
همين شماره پيك نت می خوانيد. او نه تنها روی حمايت بخش مهمی
از حوزه قم و اصفهان حساب كرد، بلكه از اشتباه و شتاب رهبر
برای جلوانداختن علی اكبر ولايتی هم نهايت استفاده را كرد. چرا
كه لاريجانی و احمدی نژاد به سود ولايتی پس زده شدند و اين
يعنی كوتاه شدن دست جنتی، جمعی از فرماندهان سپاه و روحانيون
پرقدرتی نظير جوادی آملی از قوه مجريه. مخالفت آشكار با رهبری
كه خود جلو انداخته اند هم كه به صلاح نيست، بنابراين حمايت از
رفسنجانی بعنوان تنها گزينه باقی می ماند. رفسنجانی با علم بر
همين شرايط گفت آنچه را تاكنون درانتظار فرصت در سينه حفظ كرده
بود. |