هنر و انديشه

پيك

                         
 

غزل ماند

و شهريار

خاموش شد

 
 

در شهريورسال 1367 كه از آن با تعبير سال سرد سياسي- ادبی درايران ياد می كنند، شهريار در تبريز ديده بر جهان بربست. او درشمار توانمندترين غزلسرايان يكصد سال اخيرايران بود. شهريار، پس از انقلاب گهگاه عزيز داشته شد و دروازه های سيمای جمهوری اسلامی نيز به رويش گشوده شد، اما عزلت گزينی و دوری از جنجال های تبليغاتی را ترجيح داد و در تبريز سر در لاك خود فرو برد.

زاده سال 1285در شهر "تبريز" بود و چند سالی نيز در رشته پزشكی تحصيل كرده بود، اما پزشكی را نيمه كاره  رها كرد و به شعر و ادبيات كهن ايران پناه برد. دراين ميان شايد آن شكست عشقی كه تا پايان عمر، چون خنجری در پهلوی شهريار باقی ماند، دراين گريز و وصل موثر بود. همان عشق سوزانی كه يكی از زيباترين و ماندگار ترين غزل های شهريار متاثر از آنست:

آمدی، جانم به قربانت، ولی حالا چرا؟

بی وفا، حالا كه من افتاده ام از پا چرا؟

ديوان حافظ را برابر با قرآن می دانست و بقول خود، از كودكی با هر دو مانوس بود. منظومه "حيدر بابا يه سلام" را برای ادبيات آذری از خود بر جای گذاشت، همچنان كه 5 جلد ديوان اشعار فارسی و آذری خود را.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی