ايران

پيك

                         
 

زن در ايران

درد متحد، نياز به لباس متحدالشكل ندارد

                                مهناز شهبازی كليجه

 

من نه روزنامه نگارم و نه نويسنده "چيره دست"، بلكه يكی از انسانها و پيش از همه يكی از زنان جوان ايرانی هستم كه ناخواسته و بدليل حاكميت اختناق مجبور به ترك وطن شده ام.

همين اجبارمرا واداشته كه سكوت نكنم و قلم بدست بگيرم و آنچه كه بسر مردمان جامعه ام می آيد را از ديد خودم منعكس نمايم. اينروزها اگر صفحات روزنامه ها و بويژه خبرنامه های اينترنتی را مشاهده كنيم، متوجه خواهيم شد كه بدون اغراق داغ ترين خبرهارا خود كشی يا خودسوزی، كشتن و يا فرار و خودفروشی دختران، آنهم دختران كم سن و سال تشكيل ميدهند.

دلايل اين فجايع و بويژه فرار اين جمعيت ميليونی را بسياری ازصاحبنظران، جنگ، فقر و ديگر نابسامانی ها ميدانند، ولی من با وصف اينكه تجربيات زيادی در زندگی اجتماعی ندارم، فكر می كنم دلايل ديگری و قبل از همه، بی حقوقی، اختناق سياسی، ستم جنسی و بی عدالتی عامل اصلی اين فجايع هستند.

از آغازبه قدرت رسيدن روحانيون شيعه درايران و تحميل حاكميت اسلام، قبل ازهمه زنان و حقوق آنان با معضل و مشكل جدی تبديل گرديد، كه اكنون با لغو بند برابر زن و مرد از برنامه چهارم دولت در مجلس هفتم براين ناحقی حكومتی مهر تائيد زده شد.

دراين 24 سال، شيوه لباس پوشيدن زنان، مشاغل، تحصيل، ورزش، رابطه دختران و پسران، حضور آنان در بيرون از خانه مسائل حادی بودند كه نه جمهوری اسلامی راه حل منطقی و انسانی برای آنها ارائه داد و نه زنان مترقی و مبارز زيربار قوانين قرون وسطائی رفتند.

كدام يك از كشورهای مترقی جهان هنوز بی خبر اند و نمی دانند كه قوانين سنگسار و قصاص، حجاب اجباری، محروميت از حق طلاق و حق داشتن گذرنامه بدون اجازه شوهر و غيره در سرزمين های اسلامی و بويژه در ايران، جزئی لاينفك از قوانين مملكتی است و همچنان پا بر جا است؟!

چه كسی هنوز نميداند، هزاران زن همه روزه در جهنمی كه در ايران بوجود آورده اند، رنج می برند و برای نجات جان خويش و فرزندانشان چاره جوئی می كنند و برای فرار از مملكت انواع خطرات را به جان می خرند؟

من فكر ميكنم، برای آن دسته از انسانهای آزاديخواه كه مسلمان نيستند و يا در كشور اسلامی زندگی نكرده اند، مشكل است درك نمايند كه يك مرد مسلمان با تربيت اسلامی چه تصوراتی از زن دارد و چگونه به يك زن می انديشد؟ در هر حال، شما اگر از يك مرد مسلمان سنتی بپرسيد كه يك زن چه خصوصياتی بايد داشته باشد؟ در مرحله نخست، خواهيد شنيد: كه معتقد به اصول اخلاقی باشد! معتقد به اصول اخلاقی از ديد اين مرد مسلمان در آن خلاصه نمی شود كه يك زن پايبند به اصول انسانی باشد، بلكه منظور او چيز ديگری است. يعنی يك زن پايبند به اصول اخلاقی از نظر ايشان، بايد در بست تابع و خادم شوهرش باشد. اگر مثلا در خارج از خانه شغلی دارد و يا كارمند است، باز هم بايد كليد دار آشپزخانه او باشد! و اگر زنی هم خانه دار باشد كه وظيفه آشپزی و ظرف و لباس شوئی و بچه داری و غيره بر دوش اوست، اين وظايف از نظر يك مرد مسلمان كار به حساب نمی آيد و اگر زنی به اين نوع انديشيدن اعتراض كند، از آقای خانه اش خواهد شنيد: پختن غذا و گذاشتن چهار تا پيراهن توی ماشين لباس شوئی و شستن چند تكه ظرف و بچه داری هم كار شد و نياز به بحث و قانون دارد؟! اگر در ادامه كوچكترين اعتراضی به آن بشود، ديوار قانونی مردسالاری كه جمهوری اسلامی در ايران بوجود آورده، در مقابل زنان قرار دارد كه يا بايد به آن تن داده شود و يا بايد برده وار پذيرفت و سكوت نمود. بعلاوه همه اين تضييقات اگر زنی وابسته به گروه اقليت مذهبی و غير اسلامی باشد و يا به دليل همين تضييقات دين اسلام را رها كرده باشد، مرتكب جرم چند برابر است و از برده بد تر با او رفتار خواهد شد. تصورش را بكنيد چنين زنی اگر بخواهد به اين حق كشی ها و نا  برابريها اعتراض نمايد، باچه جرم نابخشودنی مواجه خواهد شد؟

در كشور محل اقامت موقتم، هنگامی كه از من می پرسند: از كجا آمده ايد؟ فرصتی است تا بگويم از چه جهنمی آمده ام! بگويم: من از قوانينی گريخته ام، كه از تار و پودش بوی نفرت از بشريت و آزادی و حقوق انسانی می آيد! از احاديث و آيات، از نماز و روزه اجباری، از صيغه و كنترل باكرگی دختران گريخته ام! من از مرگ و گريه و غم و عزا، از مسجد و دعای كميل، از حجاب و مقنعه، از اذان و اقامه، از دست نماز و تيمم، از سحر و افطار، از طاهر و نجس، از افسانه بافی و اعتقاد به آن گريخته ام. من ازتحميل اجباری اينها گريخته ام نه از مبارزه با آنها! من ازجهنم جمهوری اسلامی ايران گريخته ام.

من گريخته ام و اينجا آمده ام كه در يك فضای آزاد به مردم جهان بگويم: بيش از يك سوم محتوای قرآن مجيدی كه بايد رهنمودی برای انسانها بطور كلی باشد، فقط در باره موقعيت زن و شيوه رفتار با او در پشت پرده همانند برده، نگاشته شده است. اگر باور نداريد، اين زحمت را به خود بدهيد و حتا برای يك بارهم شده، قرآن را بخوانيد.

من اين مطلب را مدت ها پيش نوشته بودم. زمانی كه تازه از ايران به در آمده بودم. اكنون كه در خبرها خواندم رهبر به فكر "لباس متحد الاشكل و ملی” برای زنان افتاده است، انتشار آن را بموقع يافتم.

 

آلمان فدرال چهارم سپتامبر 2004               
  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی