سازمان مجاهدين انقلاب اسلاميدر بيانيه ای تحليلی، سياست های
غلط و دخالت های نظامی رهبران نظامی و روحانی جمهوری اسلامی در
عراق را تفسير كرد. دراين بيانيه می خوانيد:
حوادث يك ماه گذشته عراق، بويژه آن چه در مناطق شيعه نشين رخ
داد و تاثير آن بر روابط با جمهوری اسلامی ايران و نيز امنيت و
منافع ملی ما بسيار مهم و در خور توجه است.
اشغال عراق پس از افغانستان، در سايه فضای سياسي- روانی ناشی
از حادثه يازده سپتامبر و به پشتوانه قدرت نظامي- تكنولوژيك
دومين گام مهم اين كشور به منظور تحكيم سلطه بر يكی از
مهمترين مناطق جهان به لحاظ سوق الجيشی و منابع عظيم انرژی
به شمار ميرود. لذا حضور آمريكا در عراق محصول يك انتخاب و
با توجه به هزينههای احتمالی ناشی از آن است. اين اراده قطعا
شكستناپذير و غير قابل برگشت نيست، اما بيترديد حركتهای
محدود نظامی، از نوعی كه در طول يكسال گذشته در برخی از
شهرهای عراق و اخيرا در
نجف
شاهد آن بوديم، فاقد ظرفيت و بسيار كوچك تر از حد و
اندازههای لازم برای اثر گذاری تعيين كننده بر اين استراتژی
است.
نه عراق ويتنام و نه مردم رها شده از بند ديكتاتوری در اين
كشور ويت كنگ و نه دوران ، دوران جنگ سرد است.
بنابراين نتيجه اقداماتی از اين دست جز سركوب و فراهم آوردن
توجيه مناسب برای حضور نظامی ديرپاتر آمريكا، ياس و سرخوردگی
ملت عراق و افزون شدن تهديد عليه كشورهای همسايه،نتيجه ديگری
ندارد.»
سازمان مجاهدين در بخش ديگری از بيانيه خود، بااشاره به رفتار
دوگانه حكومت ايران با دولت عراق از يك طرف و دخالت درامور
داخلی اين كشور از طرف ديگر يادآور می شود:
«اكنون منطقه در شرايطی قرار دارد كه بحران، بيثباتی و
حركتهای نظامی، دخالت و حضور طولانيتر آمريكا را به عنوان
مبارزه با تروريسم توجيهپذيرتر ميكند. در حال حاضر عراق
دارای دولت و حكومتی است كه جمهوری اسلامی ايران آن را به
رسميت شناخته است.
مادام كه سرزمين عراق عرصه حركتهای مسلحانه و ماجراجويی
عدهای بيتدبير باشد دولت رسمی اين كشور و نيز بخش مهمی از
مردم آن خواهان تداوم حضور آمريكا خواهند بود. در نتيجه اين
گونه حركتها جز ضربه زدن به وحدت ملی عراق و ايجاد تفرقه و
دو دستگی ميان اقوام و طوايف اين كشور حاصلی نخواهد داشت. در
نجف جنگ اصلی ميان گروههای مسلح المهدی با پليس و نيروهای
نظامی عراق بود و آمريكاييها در اكثر موارد به حمايت و تامين
نظاميان عراق اكتفا ميكردند.
لذا آن چه در اين سه هفته اتفاق افتاد، عملا يك برادركشی
واقعي, هتك حرمت اماكن مقدس و خرابی و دمار برای شيعيان عراق
بود و حاصل اين برادركشی و ويرانی آن كه اگر تا ديروز القاعده
به عنوان يك خطر و تهديد تبليغ ميشد، امروز اقدامات ناسنجيده
شيعه عراق را در سطح تبليغات سياسی به تدريج
جانشين القاعده
و نقش شيعيان را در حاكميت سياسی اين كشور تضعيف كردهاست.
همزمان با شكل گيری دولت جديد عراق، موضع جمهوری اسلامی ايران
دفاع از تماميت ارضی عراق، سامانيابی هر چه سريعتر اوضاع و
تعيين سرنوشت به دست مردم اين كشور بود, دولت با اتخاذ اين
موضع و عليرغم مخالفت برخی از محافل، توانست چهرهای مدافع
صلح، حامی يكپارچگی و وحدت ملی و تماميت ارضی اين كشور از خود
به نمايش بگذارد.
اين موضع از سوی محافل مذكور كه از سر غرض ورزی يا تحليل غلط،
آرامش در عراق را به معنای نزديك شدن خطر و تهديد عليه كشور
ارزيابی ميكنند و يا تشديد و گسترش بحران با آمريكا را موجب
تثبيت موقعيت خود ميدانند، همواره به چالش كشيده شده است.
تا جايی كه متاسفانه جمهوری اسلامی ايران از مقام همسايهای
دوست، مدافع تماميت ارضی و حامی صلح و آرامش در عراق به كشوری
متهم به مداخله تنزل كردهاست و محافل سياسی مطبوعاتی جهان كه
تا چندی پيش ديپلماسی جمهوری اسلامی ايران را ميستودند و بر
هوشياری ايران در دور زدن بحران و تبديل شدن به امنترين نقطه
خاور ميانه تاكيد ميكردند، امروز به دليل برخی مواضع و
حمايتها از ماجراجويانی كه حرم حضرت علی
(ع) را به سنگر و ميدان جنگ تبديل كردهاند در نيات دوستانه
ما ترديد روا ميدارند.
ابتكار مرجعيت دينی عراق در پايان بخشيدن به بحران سه هفتهای
نجف و مناطق شيعه نشين، تجربهای ارزشمند و عبرتآموز از دو
عملكرد متضاد به نام روحانيت و مرجعيت را در برابر چشمان همگان
به نمايش گذاشته است.
از يك سو به نام روحانيت و با سوء استفاده از ايمان و اعتقاد
پاك مردم، جنگی كور و بيهدف بر شيعيان تحميل شد. جنگی كه طی
آن بسياری از جوانان صادق و مومن مسلمان و مردان و زنان و
كودكان كشته و زخمی شدند، حرمت مقدسترن اماكن اين كشور شكست،
وحدت ميان طوايف تضعيف شد و قدرت شيعه در ساخت سياسی عراق كاهش
يافت و موقعيت آمريكا مستحكمتر و حضور نظامی اين كشور در
عراق توجيهپذيرتر شد.
از سويديگر، مرجعيت دينی مطمئن به شعور مردم، پس از دورهای
سكوت تا روشن شدن نتايج ناگوار و سياه اين گونه ماجراجوييها
بر همگام متكی بر شور و وجدان دينی ملت و در اقدامی ابتكاری با
بسيج امواج مردمی، به سه هفته جنگ و خونريزی و ويرانی پايان
داد و تصويری از حلم و هوشياری و دور انديشی را به نمايش
گذاشت.
اين دو تجربه چنان با يكديگر در تضادند كه جمع ميان آنها
ممكن نيست و عجيب اين كه برخی از محافل سياسی داخلی كه تا
ديروز به صراحت و يا در پرده از حركت اول به عنوان حركتی
انقلابی حمايت ميكردند وآن را جريانی دينی و اصيل در مبارزه
با اشغالگری ميخواندند امروز پس از نافرجامی و شكست اين
تجربه بدون پذيرش مسئوليت مواضع اشتباه گذشته، خود را طرفدار
ابتكار مرجعيت دينی عراق نشان ميدهند. آنها اين هر دو حركت
را تحت عنوان كارآمدی و توانمندی دين در مواجهه با تهديدها و
خطرات تبليغ ميكنند و هرگز به اين صرافت نميافتند كه سه
هفته جنگ به نام روحانيت و دين جز خرابی و كشتار چه ارمغانی
برای مردم عراق به ويژه شيعيان اين كشور به همراه داشت و اين
همه چه نسبتی با اقدام به دور از خشونت مرجعيت دينی در پايان
بخشيدن به اين جنگ بی حاصل دارد.»
تاكتيك شكست خورده زمين گير كردن امريكا درعراق
سازمان مجاهدين انقلاب در بخش پايانی بيانيه خود، با اشاره به
آن تاكتيكی كه رهبر و شورای فرماندهان سپاه برای زمين گير كردن
امريكا درعراق اتخاذ كرده و از ماجراجوئی های مقتدا صدر در نجف
حمايت نظامی و تداركاتی كردند می نويسد:
«متاسفانه عدم شفافيت در مواضع ايران نسبت به بحران عراق از يك
سو و فشارها و اظهارات و اقدامات جريانهای ماجراجو و جنگ طلب
داخلی از سويی ديگر خسارت سنگينی بر موقعيت ايران در عراق وارد
كرد.
تشديد بحران در عراق موجب كاهش تهديد و خطر آمريكا عليه ايران
نخواهد شد
زيرا چنان كه گفتيم اقداماتی نظير بمبگذاری و شورش های مسلح
كور كه بيش از جلب حمايت مردم احساس نا امنی را در آنها دامن
ميزند قطعا از حمايت ملی بينصيب مانده و سركوب خواهد شد.
كما اين كه در نجف چنين شد. لذا حمايت از اين حركات تحت عنوان
حركتهای آزاديبخش و جهادی به آمريكا فرصت خواهد داد تا با
تاكيد بر دخالت ايران در عراق و متهم كردن ما به تروريسم،
افكار عمومی بين المللی را برای اقدامات و فشارهای تلافی
جويانه آماده كند.
همچنين اقتدارگرايان وطنی بايد بدانند حربه ايجاد بحران در
روابط خارجی و خلق يا تقويت دشمن خارجی و نظامی كردن فضا به
منظور ايجاد جو احساسی و يك پارچگی كاذب و سركوب منتقدان و
تثبيت قدرت، شيوه قديمی شناخته شدهای است كه كارآمدی خود را
از دست داده است.
از اين رو تنها راه كاهش آسيب پذيريها و تقويت توان و وحدت
ملی در مواجهه با منابع جديد تهديد در منطقه رجوع و اتكار به
ملت و ترجيح خواست مردم و مصالح ملی بر منافع و موقعيت خويش
است.
در غير اين صورت اين مسير تا سازش و معاملات پنهان با بيگانه و
اعطای انواع امتيازات از جمله امتيازات اقتصادی به آنان و چوب
حراج زدن به ثروت و مايملك كلی در ازای تثبيت خود ادامه خواهد
يافت.» |