نامه سرگشاده مجيد حاجی بابايی دانشجوی سال پنجم دوره دكتری
تاريخ و عضو شورای مركزی دفتر تحكيم وحدت
« به نام خداوند جان و خرد»
جناب آقای خاتمی رياست محترم جمهوری
با عرض سلام و احترام، مدتها بود كه ميخواستم نامهای به جناب
عالی بنويسم و به عنوان يك جوان از جوانان اين ديار كه مخاطب
شما در “نامهای برای فردا” بودهام مطالبی را با شما در ميان
بگذارم، اما هر بار در ميانه راه از نوشتن بازمانده و به تفكر
و تامل در خصوص آنچه در جامعه ما ميگذرد پرداختهام. به راستی
جامعه ما به كدام سو ميرود؟ آيا سرنوشت جامعه ما نيز رو به
سوی آزادی و پيشرفت دارد؟ آيا بايد خوشبينانه به آنچه ميگذرد
نگريست و آن راتحليل و توجيه كرد؟ اعتراف ميكنم كه همواره در
ميانهی اين نوع خوشبينانه نگريستن و بدبينانه تحليل كردن قرار
داشتهام. اما بيشتر جانب كسانی را گرفتهام كه تحولات را مثبت
ارزيابی نموده و در روند فعلی، آينده را از آن آزادی و پيشرفت
ميدانند؛ اما برخی وقايع چون پتك بر سر عقيده و نگرش آدمی
فرود ميآيد و او را از آنچه ميانديشيده پشيمان ميكند و با
خود فرياد ميزنم كه “بر جبين اين قوم نور رستگاری نميبينيم”.
شايد عاملی كه باعث ميشود اين نامه را به شما بنويسم، مسائلی
است كه در پيرامون برگزاری دوازدهمين اردوی سالانه اتحاديه
انجمنهای اسلامی دانشجويان سراسر كشور (دفتر تحكيم وحدت) رخ
داد. اين اردو قرار بود از هفتم تا دهم شهريور ماه به ميزبانی
انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه شيراز برگزار گردد، اما
همانطور كه ميدانيد، به دليل فشارهای وارده بر مديريت دانشگاه
و عدم تدبير و درايت كافی، مجوز اعطا شده لغو گرديد و عليرغم
تلاش دانشجويان اردو برگزار نگرديد. شايد در ظاهر امر چنين به
نظر آيد كه اتفاق مهمی رخ نداده و اردو در زمان و مكان ديگری
قابل برگزار شدن است اما مايلم اين مساله را در چارچوب
كلانتری مورد بررسی قرار داده و هشدارهای لازم را اعلام
نمايم. و نهايتاً تصميمگيری بر عهده عقلا و زعمای قوم است كه
صلاح مملكت خويش خسروان دانند.
1. جناب آقای خاتمی، هر گز فراموش نميكنم با چه شور و شوقی در
روزهای منتهی به دوم خرداد هزار و سيصد و هفتاد و شش در حاليكه
از مواهب مادی و دنيوی كوچكترين بهرهای نبود پوسترهای شما را
به ديوار شهر ميچسبانديم، و به دليل كمبود امكانات در روزهای
اول بچهها با “ابر” دستهای خود را به چسب آغشته ميكردند و
عكسها يكی يكی ديوارهای شهر را زينت ميبخشيد، هر كس از ما
پرسش ميكرد، گويی اينكه منتظر چنين لحظهای باشيم ساعتها با
او گفت و گو ميكرديم، و دلايل دفاع خود از شما را شرح
ميداديم، ميگفتيم او همه را در زير يك چتر ميخواهد و از
تفاوت و تبعيض گله دارد، ميخواهد آنقدر ظرفيت نظام سياسی را
بالا ببرد كه مخالف را به موافق تبديل كند، و تكثر در انديشه و
هويت را به رسميت بشناسد، اما باور كنيد الان كه نگاه ميكنم
ميبينم كه نه تنها چنين دستآوردی نداشتهايم بلكه با
رفتارهای خصومت آميز و خصمانهای كه صورت گرفته آرام آرام همين
موافقين نيز در حال تبديل شدن به مخالفين هستند و
اميدها جای خو را به نااميدی ميدهد.
بخش عمدهای از اين مساله محصول كاركرد ستاد ضد اصلاحات است،
اما به واقع همه دليل اين نيست، عدم
برنامه اصلاحطلبان و عزم جدی آنها برای دفاع از حقوق ملت
ايران از ديگر دلايل اين موضوع ميباشد. همانطور كه در مصاحبه
اخيرتان نيز گفتهايد شما برای تغيير نظام نيامدهايد اما
واقعاً برای توجيه اشكالات و نواقص نيز برگزيده نشديد، شما عهد
بستهايد تا پاسدار حقوق ملت باشيد، اما متاسفانه در درون
سيستم اجرايی كشور نيز نارواييهای بسياری عليه حقوق شهروندان
صورت ميگيرد، نارواييهايی كه اندك توجهی ميتواند ما را
متوجه “خطوط قرمز” كند، سكوت در
مقابل شكسته شدن اين خطوط قرمز پرسش برانگيز است و هر
روز دايره مخالفين را گستردهتر ميكند، و نهايتاً با همان
منطق شما كه خط قرمزتان اصل نظام است ناسازگار ميآيد، زيرا
اگر ثقل حاشيه و مخالفين بر متن و موافقين غلبه كند،
نهايتا نه از تاك نشان ميماند نه
از تاك نشان. پرسش من از شما اين است كه چرا در برابر
ظلم آشكاری كه بر دانشجويان رفته وآنها را بيخانمان نموده و
هر روز چون كوچنشينان آواره كوی و برزن و شهر و دياری هستند
سكوت ميكنيد؟ چرا جواب نامهای كه به عنوان دادنامه به شما
تسليم كردهاند را نداديد؟ چرا آخرين رشتههای پيوند بين خود و
آنان كه هنوز اندك شرر و اميدی دارند را قطع نموده و نظارهگر
ظلم آشكاری كه بر آنها رفته است بوديد؟
ظلمی كه متاسفانه با فشار باندهای
قدرت و تمكين زير مجموعه دولت شما صورت گرفت؟ به هر
تقدير اين وقايع در ذهن و روان مردم اين كهن ديار و تاريخ آن
ثبت خواهد شد و آيندگان در باره آن قضاوت خواهند نمود. اما
جناب آقای خاتمی، اندك انتظار ما از شما اين است تا به پاس آن
همه جانفشانيها و تلاشها جوابی و اقدامی جهت احقاق اين حق و
ساير حقوق دانشجويان صورت ميگرفت.
2. اين برای چندمين بار است كه مجوزی به دانشجويان برای
برگزاری مراسم داده ميشود و نهايتاً در آخرين لحظات لغو
ميگردد، تكرار اين موضوع ناخودگاه ذهن را به اين سمت هدايت
ميكند كه يك استراتژی از قبل انديشيده شده در اين خصوص وجود
دارد و قصد بر آن است تا با اين كار انرژی و وقت دانشجويان صرف
جدالها و كشمكشهای بيحاصل گردد و نهايتاً جنبشی از رمق
افتاده و ضعيف، برای تزيين ويترين دموكراسی نگه داشته شود.
جناب آقای خاتمی، شما به عنوان يك رئيسجمهور يا رياست جمهوری
موظف هستيد تا از بازيهای امنيتی و سياسی با مجموعه جمهور يا
جمهوری برای اهداف خاص باندهای قدرت جلوگيری نماييد. همانطور
كه ميدانيد اين برخوردها در كوتاه مدت ممكن است نتايج مطلوبی
برای طراحان آن داشته باشد اما در نهايت به ضرر آنان و تمام
كسانی كه با آنان در يك كشتی نشستهاند، منجر خواهد گشت. شما
خوب ميدانيد وقتی دانشجويان درخواست مجوز ميكنند به معنای
اين است كه برخی از چارچوبها و ملاحظات قانونی را پذيرفتهاند
و اين برای نظام سياسی بايد به عنوان يك امتياز تلقی گردد،
زيرا عليرغم فجايعی چون هيجده تيرماه و برخوردهای خشن بعدی با
دانشجويان آنان هنوز در كادر و ضوابط قانونی فعاليت ميكنند، و
شايد يكی از انتقاداتی كه بر مجموعه دفتر تحكيم وحدت به عنوان
فراگيرترين تشكل دانشجويان ايران وارد ميشود، از همين منظر
باشد، به گونهای كه عدهای حتی آن را مانع رويارويی مستقيم و
بيواسطه و در عينحال اصيلتر دانشجويان با حاكميت ميدانند،
اما متاسفانه درحال حاضر حتی اين اندك خرد حكومتداری نيز در
نزد آنان كه فشارهای گاه و بيگاه بر اين تشكل وارد ميآورند،
وجود ندارد و چنان از باده قدرت سر مستند كه گمان ميكنند هر
كاری را ميتوانند با اتكا بر قدرت و زور انجام دهند. اما
هشدار كه اين نوع رفتارها نتيجهای معكوس به بار خواهد آورد و
نهايت نتيجهای كه از آن به دست ميآيد، از ميان رفتن يك
سازمان رسمی دانشجويی است، اما يقين بايد داشت كه دهها سازمان
غير رسمی دانشجويی به وجود خواهد آمد كه ديگر برای فعاليت خود
نيازی به اجازه گرفتن ندارند و رو در روی رقم زنندگان اين
وقايع شوم خواهند ايستاد. و باز ترديد نبايد داشت كه در چنين
شرايطی بازنده اصلی، همان اقتدارگرايانی خواهند بود كه هر روز
با بحرانی در درون دانشگاه روبرو ميشوند و چارهای جز تسليم و
عقبنشينی نخواهند داشت. البته ناگفته پيدا است كه ما معتقد به
اصلاحات و باز شدن گام به گام و تدريجی فضا هستيم اما وقتی كه
همه راهها و روزنهها بسته باشد برای رفتن و نفس كشيدن چه بايد
كرد؟
جناب آقای خاتمی، شايد شما از معدود
كسانی باشيد كه هنوز ميتوانيد اين بنبست را بشكنيد و
از موقعيت خود برای بهبود وضعيت موجود استفاده نماييد، شما
اكنون گرچه در درون ساختار نظام سياسی قرار گرفتهايد، اما
ميبايست آخرين تلاشهای خود را برای
بيدار كردن آنان كه در
خواب غفلت بسر ميبرند به كار گيريد، تا شايد از بوجود آمدن
انحراف بزرگی كه در مسير حركت اصلاحطلبانه و دموكراسی خواهانه
ملت ايران قرار گرفته جلوگيری كنيد. بيترديد بستن و انسداد
راههايی كه ايجاد شده خطر بزرگی است كه تنها متوجه نظام سياسی
نميشود، بلكه منافع ملی و مصالح ملت ايران را نيز در بر
ميگيرد. شما در جايی گفته بوديد، آغاز تحجر و انحراف در مسير
انقلاب اسلامی از برخورد با نظريات بنيانگذار جمهوری اسلامی در
خصوص موسيقی شروع ميشود، امروز نيز بايد توجه داشت انحرافی به
مراتب بزرگتر و عميقتر در حال شكل گرفتن است كه هشدار به آن
كم از مساله موسيقی كه سالها پيش اشاره كرديد نيست اين حركت
اكنون آغاز گشته و اگر امروز شما و همه چهرههای ملی و مذهبی
به آن واكنش نشان ندهيد، فردا بسيار دير خواهد بود. باور كنيد
عليرغم اميدواريهای شما و سخنانی كه از تعميق اصلاحات و
فراگير شدن شعارهای آن در ميان مخالفان در “نامهای برای فردا”
گفتهايد، شرايط مطلوبی وجود ندارد و عدهای عنان اختيار از كف
داده و سر مست از كارشكنيها، روزهای سختتری را برای جامعه
ايران رقم خواهند زد. ما اين فشارها و بنبست را با تمام وجود
و با پوست و گوشت و خون خود احساس ميكنيم، باور كنيد
جامعه دانشگاهی ميزان الحراره است
و زودتر از ساير بخشها و اقشار تحولات را حس و درك ميكند، به
اين حس و درك و به اين خواستهها و لابهها گوش فرا دهيد، و
بيتوجه از كنار آن گذر نكنيد؟ واقعاً گمان نبريد كه جوانانی
پرشور و احساسی مخاطب شما هستند كه از عمق تحولات درك درستی
ندارند و اگر خلاصهای از تاريخ يك صد ساله يا دستآوردهای
دوره هفت ساله برای آنها بازگو شود آنگاه حركت خود را تغيير
ميدهند. جوانان درك كردهاند كه نبض تحولات جامعه ايران نه در
دستان شما و دستآوردهای آن كه در جای ديگری رقم ميخورد جايی
كه دانشگاه زير مجموعه دولت شما عليرغم توصيهها و تاكيدهای
فراوان باز تحت فشارهای بيرونی قرار ميگيرد، و اين حقيقتی
آشكار و غير قابل كتمان است.
جناب آقای خاتمی، دلم ميخواهد مثل سال هفتاد و شش در جلو مسجد
دانشگاه تهران شما را “سيد مظلوم” خطاب كنم چرا كه هنوز به
صداقت و حقيقت طلبی شما باور و ايمان دارم، اما احساس ميكنم،
اقتضائات حكومت داری، بالاخره همه را تحت تاثير قرار ميدهد
حتی سيد مظلوم را. به همين دليل، از شما به عنوان رياست جمهوری
ميخواهم كه با اين سخنان از جنس تجربه مستقيم و دريافت و درك
يك نسل از تحولات جاری كشور برخورد نموده و باور كنيد كه من و
دوستانم در دفتر تحكيم وحدت، بسيار
متعادلتر از شرايط راديكال حاكم بر جامعه جوان و
دانشگاهی كشور بوده و اين آتش زير خاكستر پيامدهايی ناشناخته
برای ملك و آيين در بر دارد، و از شما انتظار داريم تا
مسئولانه با اين موضوع برخورد نموده و به آنان كه درك درستی از
تحولات نداشته و سر مست از باده
قدرتند هشدار دهيد كه اين نسل و اين جامعه استعداد هر چه را
داشته باشد، استعداد پذيرش زور و فضای بسته برای مدت طولانی را
نخواهد داشت و همه اين شعر حافظ را رندانه ميخوانند
كه:
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نُوشَد
التفاتش به می صاف مروق نكنيم.
با سپاس فراوان |