طبيعی است كه وقتی می پرسند اگر رئيس جمهور شويد چه می كنيد،
معنايش اين است كه رئيس جمهور بايد چه بكند. به اين دليل
نظراتم را ارائه می كنم:
1- معتقدم رئيس جمهور آينده در جامعه ای كه بيش از 60% جمعيت
كشور جوان هستند، بايد حرف نسل جوان را بفهمد، زيرا برنامه
ريزی برای آينده كشور را نسل جوان 60 درصدی بايد به سامان
برسانند. حضور رئيس جمهوری كه درد، خواست، و نيازهای نسل جوان
را حداقل بفهمد! ضرورتی اجتناب ناپذير است. يك آمار كوتاه از
جوانانی كه در ابتدای انقلاب مديريت را بدست گرفتند جالب است.
نگاه به سن بسياری از مديرانی كه در سن و سال بنده هستند و در
اوائل انقلاب مديريتهای رده ميانی را داشتند و يا حتی در اوائل
انقلاب مديرانی كه در رده های اول مثل وزراء بودند و اين روزها
ميانگين سن آنها 50 سال است، می تواند نمونه خوبی باشد. با اين
تفاوت كه به دليل انقلاب ارتباطات فهم و سواد و درك نسل جوان
امروز ما به مراتب بيش از نسل جوان آن روز است.
اگر رئيس جمهور آينده حرف نسل جوان را نفهمد و نتواند اين
فاصله را پر كند، قطعاً در هيچ سياستی توفيق پيدا نخواهد كرد.
امروز جامعه پس از گذراندن نزديك به 30 سال از آغاز انقلاب،
احتياج به قرائتی از دين دارد كه بتواند بين زندگی و آرمانها
آشتی دهد و قبل از هر چيز به آنها بفهماند كه می توان زندگی
كرد.
2- گرچه ساختار حاكميت و قدرت در كشور از پيچيدگی خاصی
برخوردار است و سبب می شود كه خود عاملی در دشواری تحق وعده ها
و عملی شدن نظرات رئيس جمهور آينده باشد. اما در همين ساختار
بايد حداكثر توقعات مردم را برآورده كرد. شايد تجربه دوره
خاتمی پشتوانه ای برای يافتن راه حل برتر برای دوره آينده
باشد. اگرچه وقتی عاقبت كار خاتمی اين شد، اينكه رئيس جمهور
بعدی چه می تواند انجام دهد، خيلی برايم روشن نيست. حتی اگر در
ساختار فعلی از هماهنگی بيشتری با مجموعه نيز برخوردار باشد،
بازهم برای تحقق حداقلها دچار دشواری و مشكل خواهد بود.
3- اداره كشور تنها به دست رئيس جمهور نيست. اصلی ترين بار به
عهده وزيران و دست اندركاران حلقه اول رئيس جمهور است. آنها
نيز بايد جامعه خود را بشناسند تا بتوانند برای آن برنامه ريزی
متناسب داشته باشند. اگر رئيس جمهور آينده معاونين و وزرای خود
را همزمان با كانديدا شدن اعلام نمايد تا مردم چشم اندازی از
نيروهايی كه قرار است كار آينده كشور را بر عهده بگيرند داشته
باشند، انتخاب بسيار مناسب تر خواهد بود. وزراء و معاونان رئيس
جمهور بايد برنامه آينده كاری خود را با درك و فهم از واقعيت
جامعه به اطلاع مردم برسانند. اين كار انتخاب را برای مردم سهل
و ساده می كند. يك فرد می تواند به هر دليل خود را در بحبوحه
تبليغات گم كند ولی وقتی برنامه كابينه او مشخص باشد، انتخاب
مردم می تواند صحيح انجام شود.
4- قطعاً مسائل اقتصادی اصلی ترين كار رئيس جمهور است. از
بزرگترين آفت هايی كه آنرا عامل سامان نيافتن وضعيت معيشتی و
اقتصادی جامعه می دانم اين است كه همه می خواسته اند از نقطه
صفر و متكی به باورها، و اطلاعات خود تصميم بگيرند. كار
كارشناسی در كشور جدی گرفته نمی شود. هركسی مقام برتری دارد
برای خود اين حق را قائل می شود كه حتی در مسائل اقتصادی و
معيشتی كه در همه دنيا قاعده پيدا كرده است نظر كارشناسی را
ناديده بگيرد. اگر رئيس جمهور آينده برای رضای خدا بجای تكيه
به باور و يا اطلاعات خود، كمی وقت برای تصميم گيريهای كلان
بگذارد و به كارشناسی علمی كه در دنيا بهترين جواب را داده است
اعتماد نمايد و راههايی كه باعث شده تا ساير كشور ها به موفقيت
برسند را طی كند و از نظرات كارشناسان علمی جهان نهراسد و آنان
را به مشاوره فراخواند، كشور می تواند از نظر اقتصادی و
معيشتی به جايی برسد.
هيچكس شك ندارد كه حل مسائل اقتصادی اصلی ترين وظيفه آينده
رئيس جمهور ايران است. البته نبايد فراموش كرد كه همه
ديدگاههای سياسی صاحبان قدرت تاثير مستقيم در اقتصاد كشور
دارد. در كشوری می توان اقتصاد پويا و رو به جلو بنا نهاد كه
توسعه سياسی و مهمتر از آن برای جامعه جوان كشور توسعه اجتماعی
وجودداشته باشد. چون اقتصاد و حل آن در گرو آنست كه ايران جزيی
از خانواده اقتصادی جهان باشد.
5- معروف است كه ساده دلی كنار دريايی كاسه ای پر از ماست در
دست داشت، می گفت اگر اين كاسه ماست را با اين همه آب دريا
اضافه كنم چه دوغی شود، گفتند نمی شود. گفت ولی اگر بشود، عجب
دوغی خواهد شد. حالا هرچه گفته می شود با تجربه انتخابات مجلس
و رفتار شورای نگهبان خيلی حق كانديدا شدن وجود ندارد، اما ما
می گوييم اگر بشود چه شود. |