هنر و انديشه

پيك

                         
 

سنگی را اسكوئی

 به چاه انداخت

غبار از چهره

نوشين بروبيم

         سهيل آصفي

 
 

«خانلري» وقتی به شوروی آمد كارها به نوعی سر و سامان پيدا كرد. سال ها گذشت، حدود سال ۴۸ بود كه يك روز صبح هنگامی كه در اتوبوس دوطبقه نشسته بودم، سر چهار راه نگاه كردم، ديدم ِاه، نوشين دارد از خيابان پائين می رود! كلاه بره گذاشته بود، هی نگاه كردم، ديدم، نه خود نوشين است. من هيچ نگفتم، او نيز، دست روزگار را ببينيد!...

 

اولين گفت وگو با مصطفی اسكويی پس از سال ها سكوت، با واكنش ها و اظهارنظرات گوناگونی مواجه شد. حال و هوای ۷۴ بار ديگر تكرار شد. پاسخ اسكويی با عنوان «يك نقد غيرواقع بينانه»، نقد جوانمرد بر كتابش را می گويم، پاسخی كه در آدينه كار شد. در پی انتشار اين گفت وگو بود كه كهنه كار سينما، تئاتر و تلويزيون كشورمان، كه سال ها است در محاق سكوت به سر می برد، شال و كلاه كرد و روانه تحريريه شرق شد. آخر سال هاست كه مشغول جمع آوری اسناد است، جمع آوری مطالبی پيرامون استاد، عكس ها، آثار، نوشته ها و... دست اندركار انتشار كتابی راجع به زندگی عبدالحسين نوشين.

نصرت كريمی به بخش هايی از گفته های اسكويی معترض بود و حرف ها و دلايل خود را داشت. به هر روی قرار گفت وگو با نصرت كريمی را آن گونه كه پيش از اين وعده اش را داده بوديم گذاشتم و حرف و حديث سپيدموی كهنه كار ما در اولين فرصت ممكن از نظرتان خواهد گذشت.
در اين ميانه اما شنيده شد كه دوستان تئاتری ديگری نيز به سخنان اسكويی نقدهايی جدی را وارد دانسته اند خصوصاً پيرامون گفته های او درباره بازگشت عبدالحسين نوشين در سال ۴۸ به ايران. به جست وجو پيرامون را نظاره كرديم، كاوه اش را دور يافتيم و غيرقابل دسترس؛ كاوه سال هاست كه مقيم شهر عشق و موسيقی است، او در وين روزگار می گذراند، شهری كه در آن اولين زنی كه در ايران پا به صحنه تئاتر گذاشت، لرتا در سال ۱۳۷۷ آرام گرفت، در آغوش يگانه فرزند همسر هنرمندش... با اعتراض نصرت الله كريمی و نام بردن از برخی دوستان ديگر كه كريمی معتقد بود آنها نيز به گفته های اسكويی نقدی جدی وارد می كنند، به سراغ تنی چند از آنان رفتيم.

محمود دولت آبادی، نويسنده سرشناس و شاگرد سال های دور مصطفی اسكويی، رمان نويسی كه در برگزاری نخستين روز جهانی تئاتر پس از پيروزی انقلاب گفت، تئاتر دولتی فقط «سلطانپور» را به زير تازيانه نمی برد. «فنی زاده» را هم تباه می كند. فقط «ناصر رحمانی نژاد» و «محسن يلفاني» را فلج نمی كند، «پرويز اعظمي» را هم وادار به خودكشی می كند. فقط «مهدی فتحي» را منزوی نمی كند، «هوشنگ سارنگ» را هم وادار می كند در اتاق تنگ يك مسافرخانه درجه ۴ خودش را با كارد از پا درآورد. اعمال چنين شيوه ای در تئاتر، فقط محمد علی جعفری را به زانو در نمی آورد، مصطفی اسكويی را هم ورشكست و بی سامان می كند...
از اين مسئله ابراز تعجب می كند و می گويد كه هيچ اطلاعی از گفته های اسكويی در اين باره ندارد و به اين جهت ترجيح می دهد وارد اين بحث نشود. با دولت آبادی، از آشنايی اش با نوشين و آثار او می گويم، «من سنم به آنجاها قد نمی دهد! اما به هرحال نوشين هنرمند بسيار برجسته ای بود و آثار درخشانی از او در تاريخ تئاتر كشورمان به جا مانده است


علی نصيريان، كارگردان و نقش آفرين نامدار، ديگر فردی است كه گفته شد به صحبت های اسكويی معترض است.

نصيريان از كم و كيف گفت وگو اطلاعی ندارد، داستان را از اول برايش بازگو می كنم، می گويد: «اول بايد به اين كتابی كه آقای اسكويی نوشته اشاره كنم. او در اين كتاب، خود را محور تئاتر جديد ايران معرفی كرده است و همه فعاليت هايی كه از دهه ۳۰، و به خصوص از دهه ۴۰ به بعد در عرصه تئاتر ايران پی گرفته شده زير سئوال برده و آنها را كاملاً رد كرده است

به نصيريان می گويم كه بسياری نوشين را با همه تأثيرات شگرفی كه در دوران خود داشته است، اوج و قله تئاتر تجربی ايران می دانند. نصيريان معتقد است كه كار نوشين اصلاً تئاتر تجربی نبوده و شكل حرفه ای داشته است. او كارگاه نمايش و فعاليت های دانشجويی دهه ۴۰ را در زمره فعاليت های تجربی تئاتر ايران به حساب می آورد. «كار نوشين حرفه ای بود. او تحولی عظيم در تئاتر ايران به وجود آورد. نقطه عطفی در حركت های تئاتری ايران بود.» با نصيريان از سيستم استانيسلاوسكی می گويم، از تئاتر علمی و از انتقال آموزه های سيستم توسط اسكويی به ايران.

«خير، من اين طور فكر نمی كنم. پيش از آن كه آقای اسكويی به ايران بيايد، شاهين سركيسيان،استانيسلاوسكی را برای ما مطرح كرد. به خاطر دارم، در كتابفروشی ساكو در خيابان استالين، شاهين سركيسيان سفارش كتاب های استانيسلاوسكی را از شوروی داد. ايشان با گروهی از ما، در سال ۳۵، من، جوانمرد، داورفر، رستگار، بيژن مفيد و ... در خانه خود تئاتر كار می كرد. من با چخوف، استانيسلاوسكی و ... و كلاً با تئاتر مدرن در منزل سركيسيان آشنا شدم

نصيريان بلافاصله اضافه می كند: «من با آقای اسكويی كار كرده ام، او نيز تحت فشار بود، زحمت كشيد، محروميت كشيد و... اما نبايد از خاطر برد كه تئاتر ما در يك فرد خلاصه نمی شود. هركسی بايد در حيطه فعاليت های خود ارزيابی شود. بايد به هر قضيه ای منصفانه نگاه كرد، به هر جريانی، به هر فردی.»

با نصيريان از تئاتر علمی و مؤلفه های آن براساس آموزه های سيستم می گويم. «من اصلاً متوجه مفهوم اين تئاتر علمی نمی شوم. اصلاً با اين واژه موافق نيستم. خود استانيسلاوسكی هم گفته است، اين قدر نگوييد سيستم، او همواره بر كار خلاقه تأكيد داشت، آقای اسكويی به ما بگويد اين تئاتر علمی چيست؟ تئاتر مجموعه ای از تجربيات است، نمی توان مانند فيزيك و رياضيات آن را فرموله كرد. خود من در زمانی هم كه با آقای اسكويی كار می كردم مفهوم تئاتر علمی و آنچه را ايشان می گويند متوجه نشدم

با نصيريان از نوع كار نوشين و دوره ای كه در كنار پيروان استاد در تئاتر سعدی مشغول بوده نيز سخن می گويم. «من نوشين را از طريق پيروان او در تئاتر سعدی شناختم. اولين كتاب تئاتری هم كه خواندم، «هنر تئاتر» نوشين بود. بايد به شما بگويم نوع كار او تئاتری بود پر از تصنع و تكلف، برخلاف آنچه استانيسلاوسكی می گويد. به هر حال شايد شرايط زمانه اجرای چنين شيوه ای را ايجاب می كرد، تحولی كه نوشين در تئاتر ايران به وجود آورد و نقطه عطفی در اين تئاتر شد در نظام كار تئاتر بود، يعنی ميزانسن، كارگردانی، انتخاب نمايشنامه و... او همه اين موارد را به درستی در آن زمان مطرح كرد.

و اما مسئله ديگر مورد منازعه، ماجرای بازگشت نوشين در سال ۱۳۴۸ به ايران است، ماجرايی كه اسكويی در اين گفت وگو در كتاب خود با عنوان «سيری در تاريخ تئاتر ايران» به آن پرداخته است. اسكويی می گويد، دلايل سفر نوشين به تهران و بازگشت وی را «پرويز ناتل خانلري» نيك دانسته، (مطلبی كه در سال ۱۳۶۸ و در زمان حيات استاد خانلری تحرير شده و به چاپ رسيده است) اسكويی معتقد است كه اين سفر نه از نظر دولت، بل از لحاظ حزبی، دوستان، خويشان و شايد علل ديگر، بی سروصدا انجام پذيرفته است و اضافه می كند كه در اين سفر نوشين از جمله نسخه ای از نمايشنامه «رستم و اسفنديار» را به ملاحظات شخصی، بی سروصدا به خانلری اهدا می كند.

نمايشنامه ای كه سراسر از ميان اشعار شاهنامه انتخاب شده است و اسكويی می گويد اين نمايشنامه مورد مطالعه او نيز قرار گرفته است. او در كتاب خود عنوان كرده كه در تهران، عده ای معدود نوشين را ناباورانه ديده اند و به استنباط او نوشين برای هميشه به ايران بازگشته بود. اسكويی يقين خود را ناشی از آن می داند كه عبدالحسين انصاری (رئيس وقت انجمن فرهنگی ايران و شوروي) كه گمان می كرد اسكويی نيز در جريان قرار دارد، در يكی از شب نشينی های انجمن، در جمع كوچكی با حضور آقايان خروشانی و نورالدين آشتيانی، مراجعت نوشين را توفيقی برای كارهای هنری انجمن می داند.

اسكويی به صراحت می گويد كه نوشين را آخرين بار در آبان سال ۱۳۴۸، هنگام خروج از اداره گذرنامه شهربانی ديده است.  بهرام بيضايی چهره ديگری است كه به سراغ او می روم، بيضايی می گويد كه خيلی مايل نيست در اين ماجرا وارد شود و گمان می كند نصرت الله كريمی يا عباس جوانمرد، افرادی كه با اسكويی همدوره بوده و از نوشين اطلاعات بيشتری دارند، خصوصاً نصرت الله كريمی بهتر می تواند در اين باره اظهارنظر كند. اما بيضايی اين نكته را يادآور می شود كه در گفت وگوی ساليان دور خود با لرتا، همسر نوشين، لرتا چنين چيزی را به او عنوان نكرده است.

مهدی امينی، بازيگر، كارگردان، مترجم و مدير فنی «تماشاخانه هنر»  ديگر چهره ای است كه به سراغش می روم، او سابقه ارتباط خود با نوشين را مربوط به دورانی می داند كه در هنرستان هنرپيشگی درس می خوانده «نوشين در كلوپ حزب توده ايران، برنامه اجرا می كرد، پس از ديدن او و نمونه كارهايش به او اعتقاد شديدی پيدا كردم، ايجاد تئاتر پارس و پس از آن تئاتر فردوسی موجب نزديكی بيشتر ميان من و نوشين شد. من به گروه او پيوستم.» امينی نوشين را هنرمندی واقعی و خبره در كار خود می داند. «او تحصيلات خود را در فرانسه به انجام رسانده بود، كار او در تئاتر ايجاد تحول كرد و آنچه را تا آن زمان به نام تئاتر در ايران شناخته می شد به كلی دگرگون ساخت، در تعدادی از كارهای او شركت كردم و در برخی كارهای ديگر به دليل اين كه در جايی شاغل بودم نتوانستم حضور داشته باشم.» امينی از دورانی می گويد كه استاد در زندان بوده و مقطعی كه در برنامه ها حضور نداشته است. «پس از گرفتاری نوشين، با اسكويی، خانم لرتا، خاشع، خيرخواه، توران مهرزاد، ايرن، شباويز و... همكاری خود را ادامه دادم. تئاتر سعدی، آخرين پايگاهی بود كه در آن نمايش ها با هدايت نوشين از زندان و راهنمايی لرتا روی صحنه رفت. من در اين كارها شركت داشتم

امينی از آخرين نمايشی می گويد كه دست زمانه در آن روزگار مجال آن را داده تا در تئاتر سعدی روی صحنه برود. «مونتسرا» اثر «امانوئل روبلس» با ترجمه مهدی امينی، كارگردانی امينی و جعفری و شركت ايرن- فلور- جعفري- خاشع- كيمرام- رضا مينا- تقی مينا و كهنمويی و طراحی دكور ولی الله خاكدان. اين پيس آخرين كاری است، كه پيش از آتش زدن تئاتر سعدی روی صحنه می رود.

مهدی امينی نيز، اعتقاد چندانی به واژه تئاتر علمی ندارد. او بيشتر به جنبه های خلاقه و هنری كار معتقد است، اما اين نكته را نيز اضافه می كند كه آموختن اصول كار تئاتر، بحثی جدی، ضروری و درست است.

اين را قبول دارم كه اسكويی و همسر سابقش، در اتحاد شوروی، تحصيلات تئاتری داشته اند و پايه های نظريات استانيسلاوسكی را در ايران پياده كرده اند، اما پايه های سيستم نيز مجموعه ای مجزا از تجربيات تئاتری نيست.» امينی، نوشين را قله تئاتر تجربی می داند و می گويد: «اصول كاری نوشين، اصول درستی بود كه به فن بيان، حركت بازيگر و روانشناختی نقش اهميت بسياری می داد» امينی از سابقه همكاری خود با مصطفی اسكويی در زمان هنرستان هنرپيشگی تهران صحبت می كند و می گويد: «زمانی كه ايشان می خواستند در مورد تاريخ تئاتر كتابی بنويسند با من در فرانسه تماس گرفتند و با هم حرف زديم. من ايشان را انسانی زحمت كش و محقق می دانم، به هر حال ايشان پايه گذار تئاتر آناهيتا در ايران بوده اند. اما اين را بايد بگويم كه ايشان بيش از آنچه كه بايد در هر جايی از خود تعريف می كنند و اين مسئله، حمل بر خودخواهی می شود. ضمن اين كه واقعاً فردی است كه مطالعات گسترده ای در زمينه تئاتر داشته و تِز نسبتاً كامل، سنگين و پر ارجی را نيز نوشته است. اما بهتر بود كتاب تاريخ تئاتر و قسمتی كه مربوط به فعاليت های ايشان و تئاتر آناهيتاست را فرد ديگری می نوشت
با امينی از گفته های اسكويی پيرامون بازگشت نوشين در سال ۴۸ به ايران می گويم.
ايشان می گويندآقای فروشانی در انجمن فرهنگی ايران و شوروی به او گفته است، نوشين به كشور بازگشته است، اين مسئله به گمان من بسيار تعجب آور است، مگر می شود نوشين بدون اطلاع دوستان، اقوام و حزب توده ايران به كشور بازگردد؟! آن هم با جوی كه ساواك در آن سال ها در كشور حاكم كرده بود! اين مسئله برای من نيز گنگ و مبهم است! »

به هر روی، در همان دوران ديگر يار سفركرده نوشين «احسان طبري» نيز از گفته های اسكويی پيرامون اين موضوع ابراز شگفتی كرده و صحت آن را زير سئوال برده است، نصرت كريمی می گويد: «آخر چطور می شود نوشين به ايران بيايد، دوست، و همراه او احسان طبری هيچ اطلاعی نداشته باشد، ساواك هم اطلاعی نداشته باشد، فقط مصطفی اسكويی بداند!» نقش آفرين بسيار مشهور ديگری كه سال هايی را نيز با نوشين و اسكويی در ارتباط بوده است و در پيس های «مستنطق»، «ولپن»، «دخترك شكلات فروش» و «تارتوف» به كارگردانی نوشين و خيرخواه نقش آفرينی كرده و خواسته است تا در اين جا نام او را ذكر نكنم، اين مسئله را منازعه ای بيهوده می داند.

«آخر اين مسئله چه دردی را از هنر مملكت ما دوا می كند؟!» نقش آفرين كهنه كار ادامه می دهد: «اعليحضرت سال ۲۰ از ايران رفته يا سال ۲۵؟! آخر چه فرقی می كند؟، اين را كه عده ای اعتراض می كنند من نمی فهمم، من هيچ اطلاعی از اين كه عده ای به اين گفته ها اعتراض كرده اند هم نداشته ام، خود نيز هيچ اعتراضی ندارم. با شرايط بد و نامناسبی كه از نظر اقتصادی و هزار مسئله ديگر هنرمندان اين مملكت با آن درگير هستند، اين مسائل ديگر اهميت زيادی ندارد. به او هيچ كاری ندارم، اگر هم تعريف كرده، خدا پدرش را بيامرزد!  به هرحال اين هم كه می گويند نوشين در سال ۴۸ به ايران آمده، واقعاً غير قابل قبول است و البته اثبات يا عدم اثبات آن اهميت چندانی ندارد، من در بخشی از كتاب خاطرات خود به اين موضوع نيز پرداخته ام...» و بدانيد اين همه مجالی را برای ما فراهم آورد تا ياد استاد را از پس ساليان زنده كنيم، جان كلام را بازيگر محبوب می گويد؛ به حال و روز فتحی پيش از مرگ اشاره می كند و به آنانی كه آرزويشان ديدن بار ديگر وطن است... غبار بروبيمش و خاطره اش را مكرر. (نقل از روزنامه شرق)

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی