يكسال دخالت سازمان يافته مستقيم و غير مستقيم جمهوری اسلامی
در عراق، اكنون می رود تا به تشنجی جديد و حتی نظامی بيانجامد.
در آنچه كه در محافل سربسته پيرامون آن تصميم می گيرند و به
اجرا می گذارند، نه مردم بصورت مستقيم و افكار عمومی بصورت غير
مستقيم( از طريق مجلس، شوراهای شهر و مطبوعات) در جريان آن
قرار ندارند و اين همان فاجعه ايست كه در جنگ ايران و عراق روی
داد. به گفته هاشمی رفسنجانی و همه دست اندركاران جنگ در زمان
آيت الله خمينی، پس از فتح خرمشهر تا 10 روز شديدترين بحث ها
بر سر عبور ارتش ايران از مرزها و ادامه جنگ در داخل عراق در
پشت صحنه جريان داشت و سرانجام با استخاره جنگ ادامه يافت و
وارد مرحله فرسايشی و خانمان براندازشد. هيچكس در آن 10 روز به
مردم نگفت بحث ها بر سر چيست و در آن پشت صحنه حكومتی چه می
گذرد. تصميم گرفته شد و بزرگترين ويرانی همراه با يك ميليون
كشته و مجروح و معلول و اسير روی دست مردم ايران ماند. دو تا
سه ميليون مردم جنوب كشور آواره شدند و شهرهائی در جنوب و جنوب
غربی كشور نابود شدند. ميلياردها دلار پول نفت كشور صرف جنگ شد
و انقلاب مردمی تبديل به حكومتی سپاهی شد.
امروز نيز، يكبار ديگر همان ماجرا دنبال می شود. در پشت صحنه
برای عراق نقشه طرح كرده و اجرا می كنند بی آنكه مردم ايران
بدانند چه می كنند و ايران را به كدام سو می برند.
برخی اخبار و شنيده های حاكيست كه « رهبر جمهوری اسلامی در
ديدارهای مكرر خود با فرماندهان سپاه پاسداران يك استراتژی
بازدارنده را طرح و ديگران را قانع به اجرای آن كرده است.
بموجب اين استراتژی "امريكا بايد قبل از آنكه بتواند خود را
برای حمله به ايران جمع و جور كند، بايد در عراق زمين گير
شود."»
اين كه امريكا در عراق زمين گير خواهد شد يا نه، دراين مورد
بحث نيست. بحث اصلی اينست كه اين نوع تفكرات و بقول رهبر
ماجراجو و مستند جمهوری اسلامی از كجا به وی تلقين می شود و
بموجب كدام اسناد و مستندات او دست به چنين ماجراآفرينی هائی
می زند؟ تمام كوششی كه برای عقيم كردن مجلس و بستن مطبوعات و
دوختن دهان منتقدان شده و می شود برای جلوگيری از همين اما و
اگر های ملی در برابر خودكامگی و به تنهائی تصميم گرفتن برای
يك ملت است.
علاوه بر تشنجات لفظی كه اين روزها و هفته ها كاربدستان دولتی
عراق با پشتوانه ارتش امريكا بی وقفه بر آتش آن می افزايند و
قطعا اسرائيل از آن حمايت می كند، اطلاعات غير مستقيمی در
اختيار است كه بموجب آن بمباران پايگاه های مرزی سپاه پاسداران
ايران و لشكر "مهدی” كه در نوار مرزی آرايش نظامی به خود گرفته
اند در برنامه عراق و امريكاست. امريكا از آغاز جنگ ميان عراق
و ايران از اين طريق استقبال می كند و ترديد نيست كه ادامه اين
عمليات به بمباران تاسيسات اتمی ايران نيز خواهد انجاميد. خطری
كه اگر گزارش نيويورك تايمز واقعيت باشد( آن را در همين شماره
و تحت عنوان تاسيسات اتمی ايران در شهرها می خوانيد) فاجعه ای
بزرگتر از جنگ با عراق در پيش است. اين نوع بمباران ها تحت
عنوان "بمباران اتمی محدود و قابل كنترل) شهرت دارد كه ظاهرا
شعاع محدود و مورد نظر را در بر می گيرد و ايران را می خواهند
آزمايشگاه اين سلاح كنند.
يكه تازی و گنده گوئی های رهبر جمهوری اسلامی كه تعدادی
فرمانده سپاه نيز در اطرافش او را شير می كنند، كشور را به سوی
اين بحران تاريخی می برد. به فاجعه سانسور و اختيارات مطلق
رهبری اگر امروزتاريخی خاتمه داده نشود، زمانی خاتمه می يابد
كه ايران دركام بزرگترين فاجعه ها غوطه خورده است. صدام حسين
بسيار بيشتر از رهبر جمهوری اسلامی عليه امريكا شعار می داد
اما همگان ديدند كه بيشتر از همه به امريكا برای استقرار نظامی
در منطقه كمك كرد و عراق را به اولين مستعمره بعد از دو جنگ
جهانی تبديل ساخت. ماجراجوئی های حاكميت ايران می رود تا
بزرگترين خدمت را به امريكا بكند و خود نيز همانگونه در كام
توطئه های عوامل نفوذی فرو خواهد رفت كه صدام حسين درجريان
حمله به ايران، حمله به كويت و جنگ اخير فرو رفت> |