روزخبرنگار در ايران تقارن دارد با اولين روز حاكميت رسمی
طالبان بر افغانستان و قربانی شدن محمود صارمی خبرنگار
خبرگزاری جمهوری اسلامی توسط انديشه متحجر و خون آشام طالبانی.
شايد همين واقعه از لحاظ نمادين شرح زيبايی باشد بر آنچه كه بر
خبرنگاران كشورمان رفته است.
*****
سال 79 بود. نمايندگان مجلس ششم انتخاب شده بودند اما مجلس
جديد هنوز رسماً افتتاح نشده بود. و مجلس پنجمی ها سركار
بودند. فشار زيادی بر وزارت ارشاد بود كه مطبوعات را مهار كند.
چندين جلسه رئيس جمهور با مسئولان ارشاد گذاشته بود تا در
برابر فشار قضايی از داخل مشكل حل شود. آقای رئيس جمهور به چند
نفر از ما ماموريت داده بود كه برای حل اين مساله جلسه
بگذاريم. در اولين جلسه كه عصر چهارشنبه ای در دفتر من تشكيل
شده بود عده ای برای پيدا كردن را حلی آمده بودند تا روزنامه
ها تعطيل نشوند و در عين حال حساسيت ها هم مورد توجه قرار
گيرد. جمعی كه حاضر بودند، كسانی بودند كه روزنامه ها هم می
پذيرفتند به حرفشان عمل كنند. به گمان اينكه اين راه كم هزينه
بيشتر به نفع كشور است. از عجائب روزگار اينكه درست در همان
وسط اولين جلسه منشی دفتر چند ورقه فاكسی آورد. فاكس ها را
آقای شهيدی معاون مطبوعاتی وزير ارشاد برای ما فرستاده بود كه
در هريك از فاكس ها، حكم تعطيلی يك روزنامه آمده بود. برای
مدتی خشكمان زده بود. يعنی ما سركار بوديم؟ جلسه مشترك دولت و
استانداران در كنار همان دفتری كه ما بوديم برگزار بود.
يادداشتی برای آقای خاتمی فرستادم. روزهای بسيار سختی را می
گذراند. در پاسخ يادداشت مفصلی فرستاد كه فعلاً از آن می گذرم،
در نهايت نوشته بود به آقای هاشمی شاهرودی بگوييد. نزديك مغرب
بود. زنگ زدم، بالاخره ايشان را پيدا كردم. فرمودند كه از
مساله خبر ندارم، باشد، پيگيری می كنم. تمام دوستان روزنامه ها
هم تا شب من كلافه را كلافه تر می كردند. منتظر پيگيری آيت
الله شاهرودی مانديم.
*****
از آن روز تا كنون هم تعداد فراوانی روزنامه اصلاح طلب تعطيل
شده است. آنها هم باز نشدند. اهالی مطبوعات اصلاح طلب ناامن
ترين مشاغل را دارند. از همه طرف مورد بی مهری هستند، با آنكه
بار اصلی اصلاحات بر دوش آنها بود. سختی و رنجی كه كشيدند، در
تاريخ اين سالهای خواهد ماند و حيف كه مخالفان مطبوعات تاريخ
نمی خوانند و به نقش تاريخ اعتقاد ندارند.
*****
به همه هالی مطبوعات اين روز را تبريك می گويم |