محمد باريكانی
رحيم كوچولوی سيزده سال دارد. روزی ۱۰ ساعت مقال حرارت كوره
بزرگ ذوب شيشه می ايستد. هر 20 دقيقه يك ليتر آب می خورد تا
جانشين آن يك ليتر آبی شود كه مقابل كوره از تنش بيرون می
ريزد. آب تار و پراملاح است و سرنوشت كليه هايش نا معلوم.
خانواده اش را با 20 هزار تومانی كه از اين كار می گيرد اداره
می كند. كليه هايش چه سرنوشتی خواهند يافت؟
اين، تنها يكی از داستان های غمبار كودكان كار در ايران است.
پدررحيم كارگر ساده ساختمانی است. آنها از مشهد به تهران
آمدند. يعنی رحيم و پدر. پدر رفت دنبال كارگری ساختمان و رحيم
هم در اين كارگاه رفت مقابل كوره. فقط 13 سال دارد. كارگاه به
تصويب مجلس پنجم و اصرار ناطق نوری و محمد رضا باهنر(رئيس و
نايب رئيس آن) از شمول قانون كار خارج شده است. هر چه در آن
بگذرد نه به بيمه های اجتماعی مربوط است و نه وزارت كار. دستش
گوشتی ندارد كه پينه بسته باشد و پيغمبر بر آن بوسه زده باشد.
پوستی است سياه و سوخته بر استخوانی كه به نی می ماند. "باشو"
را يادتان هست؟ فيلم "باشو..." را می گويم. همان پسرك خوزستانی
كه از جنگ گريخت و وقتی به مازندران رسيد، وارد دنيای ديگری
شد. رحيم به آن سياسی نيست، آخر خوزستانی نيست. اهل مشهد است و
بايد سبزه رو باشد، اما پوستش مقابل كوره همرنگ پوست "باشو"
شده است!
فك هايش برجسته تر از هر پسر بچه 13 ساله ديگری است كه كوره را
نديده و پوست دستهايش، پير و ضخيم، مثل پوست پای پليكان. پ،
مثل پدرش!
تاول های كوچك يكی پس از ديگری تركيه و جای آن گل زخم روئيده
است. لوله فلزی داخل كوره را لای انگشتان خود می گيرد و ذوب
شيشه را اين سو و آن سو می برد.
زمين زير پا پر از خرده شيشه است. آخر آنجا كارگاه شيشه گری و
بلور سازی است. دل می شكند، اما شيشه بيشتر.
چشم از كوره نبايد بگرداند، اما در فاصله جابجائی شيشه ها، اگر
فرصتی دست دهد می ايستد و خرده شيشه ها را از لابلای سوراخ های
دمپائی و لای انگشت هايش در می آورد. وقتی می خواستند راهی
تهران شوند، اول رفتند پابوس امام رضا و بعد سوار اتوبوس شدند.
خوشحال بود كه راهی تهران است. نمی دانست چرا پدرش آنقدر به
ضريح چنگ می زند و گريه می كند.
غير از رحيم 10 خردسال ديگر هم در آن كارگاه كار می كنند.
سرپرست كارگاه می گويد:
" بزرگ سالان طاقت نوجوان ها را ندارند، زودخسته می شوند. بچه
ها در طول روز ده ها بار برای جابه جايی بار كوره ها می توانند
از اين سر كارگاه تا آن سر كارگاه بدوند بدون آن كه خسته
شوند"!
سرپرست با ما صحبت می كند و از توان بچه ها تعريف، اما چشمان
غمگين و چهره افسرده رحيم و دوستان ديگرش در كارگاه كه يكی دو
سال هم از او كوچك تراند، راضی نيستند. آن چشم ها فرياد می
زنند كه " از ما بهره كشی می كنند."
ايران عضو كنوانسيون منع كار كودكان است، ولی
۸۰ درصد كودكان
خيابانی در ايران زير فشار اقتصادی شديد تحميل شده بر خانواده
ها ناچار به كار در شرايط بسيار سخت هستند. اين در حالی است كه
با وجود تلاش های نه چندان موفق سازمان های دولتی و غير دولتی
مرتبط با حقوق كودك در جامعه فعلی ايران عزم جدی در مقابله با
پديده استثمار و بهره كشی از كودكان در اين كشور به چشم نمی
خورد. كارگاه های زير زمينی همچنان به بهره كشی از كودكان
ايرانی ادامه می دهند.
مرتضی،
حالا يكسال می شود كه دراين كارگاه كار می كند. كنار دست يك
استاد كارلوله دم را روی لب هايش می گرداند تا به يك استكان
كوچك يا يك ظرف شيشه ای آب حالت دهد. ده ها ليوان و ظروف شيشه
ای ديگر را در طول ۱۰ساعت كار روزانه خود شكل می دهد. لب هايش
پوست ندارد. زخم كهنه وسط لب هايش، مثل داغی می ماند كه در دل
لاله نشسته. لوله دم مدام روی دست هايش می گردد.
می گويد: «وقتی داخل لوله می دمم تنها به كارم فكر می كنم، اما
بعضی وقت ها هم به ده و چشمه و صحرا. شايد يك روز ماشين خريدم
و مسافركشی كردم. می خوام پول جمع كنم.»
آنها ضعيف ترين حلقه خانواده های فقيرند، كه دربازار كار ارزان
اما سخت جذب شده اند.
صاحب ۶۵ ساله كارگاه بلور سازی كه خود نيز از ۷ سالگی وارد اين
كار شده می گويد:
" خانواده ها از مناطق حاشيه ای، كودكان شان را برای كارهای
بسيار سخت و طاقت فرسا در كارگاه های بلور سازی به اينجا می
آورند تا شايد در آمد بسيار ناچيز اين بچه ها بخش كوچكی از
مشكلات اقتصادی بزرگ ترها را برطرف كند."
كارهای سخت برای كودكان زير ۱۵ سال مشكلات ديگری را هم به
همراه دارد. بی اخلاقی كارفرمايان درميحط كار و الگوهای
منفی...
برخی از آنها در كارگاه های پنهان و با شرايط سخت كاری، حتی
مورد سوء استفاده جنسی هم قرار می گيرند. انزوا، بی اعتمادی
و... آينده آن ها را رقم می زند.
"مقصود" كارگر ميانسال يكی از همين كارگاه هاست كه پيش از آن
رفتگر شهرداری بوده است. پس از آنكه باز خريد شد به يكی از
همين كارگاه ها پناه آورد. ۴ فرزند دارد. می گويد كه از
"بدبياری” وارد كارگاه های جهنمی شده است.
هفته ای ۲۶ هزار تومان از كارگاه در آمد دارد و اين در حالی
است كه بسياری از كودكان زير ۱۵ سال در اين كارگاه ها تنها
هفته ای ۶ هزار تومان از كار فرمايشان دريافت می كنند.
به هيچ وجه حاضر نيست فرزندانش در اين نوع كارگاهها كار كنند.
می گويد:
"محيط اين كارگاه ها خوب نيست. بچه ها از راه بد می شوند."
ميگويد: بچه های كارگاه همه شان سيگاری اند. بايد مدرسه می
رفتند اما از اينجا سردر آورده اند."
كودكان بسياری هم در كوره پز خانه های شمس آباد و قرچك ورامين
تهران به برده گی گرفته می شوند تا خشت بزنند.
بهره كشی از كودكان در كشورهای جهان سوم اشكال مختلف دارد.
مثلا در افغانستان آنها را به جابه جايی مواد مخدر مجبور می
كنند و يا دولتمردان آسيای جنوب شرقی چشم خود را بر تجارت سكس
كودكان زير ۱۵ سال می بندند.
در ايران، كودكان در كارگاه های سخت توليد كفش و لباس، كارگاه
های آهنگری، كوره پزخانه ها، شيشه گری و بلور سازی همزيستی
منزجر كننده ای با شرايط بسيار سخت و غير بهداشتی دارند.
در يكی از همان كارگاه های شيشه گری، درست ديوار به ديوار كوره
های داغ، دريچه های كوچكی تعبيه شده است كه به يك دخمه با
ارتفاع بسيار كم راه می يابد. آنجا گرم خانه ای است كه ظروف
شيشه ای برای قوام يافتن در آنها نگهداری می شوند. كودكان زير
ده سال بايد وارد اين دخمه ها شوند تا اين گرم خانه ها را
تخليه كنند. برای مبلغی بسيار ناچيز به اين دخمه ها كه به
جهنمی از حرابت می ماند وارد می شوند.
پيمان نامه جهانی حقوق كودك كه ايران هم يك دهه قبل به طور
مشروط به آن ملحق شده است به منظور دفاع و حمايت از حقوق
كودكان تاكيد می كند كه "كشورهای عضو در حمايت از كودك در
برابر اشكال بهره كشی مغاير با هريك از جنبه های رفاه كودكان
مسوول و موظف هستند".
اين در حالی است كه ناظران دولتی در ايران برای شناسايی و
حمايت از كودكان شاغل در شرايط سخت كارگاه های غير بهداشتی در
اين كشور موفقيت چندانی نداشته اند.
تحقيقی كه توسط انجمن حمايت از حقوق كودكان با همكاری دانشگاه
بهزيستی و توانبخشی ايران و تنها در پايتخت اين كشور و بر روی
۵۸۵ كودك خيابانی انجام شد، نشانگر آن است كه علاوه بر افزايش
۲۳ درصدی اين كودكان در منطقه تجريش تهران و ۸۱ درصدی آنها در
ميدان رسالت اين شهر ،
۴۸ درصد
از آنان
۶ تا ۱۲ سال
سن داشته اند.
اين تحقيق همچنين مشخص كرده است كه
۱۶ درصد
از اين كودكان
زير ۶ سال
سن داشتند و ۳۵ درصد آنان ۱۲ تا ۱۸ ساله بوده اند.
سير صعودی كودكان خيابانی در تهران كه عمدتا به كارهای طاقت
فرسا مشغول اند به راحتی بيانگر شدت كاهش در آمد سرانه خانوده
های ايران است.
داده های اين تحقيق بيانگر آن است كه
۵۴ درصد
از كودكان كار تنها در تهران در آمد ۳۰ تا ۵۰ هزار تومانی
ماهانه خود را كه حاصل ۶ تا ۱۰ ساعت كار سخت روزانه است
خرج خانواده
می كنند.
فقر اقتصادی، بی عدالتی اجتماعی، بيكاری، فاصله طبقاتی زياد و
در آمد كم در ايران، همچنين به كارگيری خشونت عليه كودكان در
خانواده همگی از جمله عواملی است كه كودكان ايرانی را تبديل به
قربانيان اصلی بهره كشی در بدترين اشكال كار در اين كشور ساخته
است.
در مناطق اطراف كلان شهر تهران و به عنوان مثال در منطقه قرچك
ورامين و مناطق ديگر سه ماه تابستان فرصت خوبی برای كار
فرمايان كارگاه های سخت است تا با بهره كشی از كودكان درهزينه
های خود صرفه جويی كنند.
"مسعود مشايخ" رييس انجمن حمايت از حقوق كودكان می گويد: " كار
كودك، درس، تحصيل و بازی است نه فعاليت در شرايط سخت و طاقت
فرسا."
او اين جمله داستايوسكی را قطعا نخوانده و به ياد ندارد: :"
همه ما در برابر همه كس، برای همه چيز مقصريم." |