نقش و موقعيت سپاه پاسداران در عرصه سياسي- نظامی ايران، كم كم
از پرده بيرون آمده و توجه محافل مختلف سياسی داخل و خارج كشور
نسبت به آن جلب شده است. اخير، در همين ارتباط "مريم احمدی” از
راديو فردا گفتگوئی با احمد سلامتيان نماينده دوره اول مجلس
شورای اسلامی و شمس الواعظين سردبير روزنامه های توقيف شده
جامعه و توس انجام داده است. اين گفتگو با مقدمه ای آغاز می
شود كه تهيه كننده برنامه راديو فردا بر آن افزوده است. بخش
هائی از اين مقدمه و سپس بخش هائی از آن دو گفتگو را در پی می
خوانيد:
«ماجرای فرودگاه بين المللی تهران و دخالت سپاه برای كنترل آن،
تعيين يكی از چهره های سپاه، عزت الله ضرغامی به عنوان رئيس
ستاد و سيمای جمهوری اسلامی، حضور اعضای سپاه در مجلس هفتم و
اصولا نقشی كه سپاه در جريان هفتمين دور انتخابات مجلس شورای
اسلامی در ايران داشت، ظاهرا بر روندی پرتو افكنده كه ديرزمانی
است آغاز شده است.
جنگ هشت ساله ايران و عراق بی ترديد نقشی كليدی در تقويت و رشد
سپاه داشت و به حضور گسترده آن در عرصه های گوناگون از جمله
عرصه اقتصادی و فرهنگی كمك كرد.
سايت اينترنتی رويداد وابسته به جبهه مشاركت ايران اسلامی
تحليلی از كمال ناظرياسين منتشر كرده است كه به همين مساله
مربوط است. نقش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تحولات ايران.
كمال ناظر ياسين می نويسد: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی كه در
اوايل انقلاب و برای حفظ انقلاب پايه گذاری شد، در حال حاضر
قصد دارد با كسب استقلال بيشتر به عنوان يك قدرت سياسی فعال
وارد منازعات سياسی شود.
كمال ناظر ياسين می نويسد: سپاه نقش پررنگی در تهيه فهرست
افرادی كه بايد به مجلس بروند داشت. با اين حساب در مجلس آينده
تعداد زيادی از قانونگذاران ايران وامدار سپاه خواهند بود.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فرودگاه بين المللی تهران را به
حالت تعطيل درآورد و قرارداد دولت با شركت تركيه ای
TAV
را فاقد اعتبار دانست.
در حوزه اقتصاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دايره وسيعی از
حوزه های كليدی را در اختيار دارد كه درآمدهای سرشاری را عايدش
می كند. فعاليتهای هسته ای نيز زير نظر سپاه انجام می گيرد و
در واقع يكی از استدلالهای كشورهای غربی در رد ادعای ايران
داير بر صلح آميز بودن برنامه های هسته ای اين است كه چرا اين
فعاليتها چنانچه به قصد توليد انرژی است، زير نظر وزارت انرژی
انجام نمی گيرد، بلكه در تاسيسات نظامی و زير نظر سپاه انجام
می گيرد.
سئوال اين است كه قدرت گيری سپاه تا چه حد می تواند اين نيرو
را دچار وسوسه قبضه حكومت كند و آيا روحانيت يك صدا با اين
جريان موافق است؟ آيا عاقبت كار بر حكومتيان و بر مردم روشن
است و اين سئوال كه آينده دموكراسی چه خواهد شد؟ »
احمد سلامتيان
(تحليلگر سياسی، پاريس): حضور نظاميان در صحنه سياسی در
كشورهايی كه نهادهای دموكراتيك كنترل كننده و نظارت كننده غير
نظامی و مدنی گسترش كافی پيدا نكرده اند، يك امر عادی و طبيعی
است، به خصوص در جهان سوم كه درد عمده اش عدم توسعه سياسی
بوده، اين را ما در چندين دهه گذشته به كرات ديده ايم. در داخل
جمهوری اسلامی از نقطه نظر تاريخ جمهوری اسلامی، از نظر وضعيت
اجتماعی كنونی ايران و از نقطه نظر وضعيت سياسی فعلی كه مشخصه
عمده اش عبارتست از ضعف نهادين نهادهای سياسی مدنی و غير نظامی
و ضعف نهادهای نظارت كننده و كنترل كننده مردمی است و از طرف
ديگر ضعيف شدن به شدت نهادهای سنتی كه در جامعه محور حضور
سياسی بودند كه به نظر من آخرين نهادی كه در جامعه ايران قوی
وجود داشته و در زمان انقلاب توانسته محور تبلور سياسی بشود،
نهاد روحانيت بوده و عمده ترين مشخصه 20 سال گذشته بر خلاف
ظاهرش ضعيف شدن همين نهاد است. چون اين نهاد قدرتش در مشروعيت
مذهبی و نفوذ مذهبيش است. در يك چنين وضعيتی طبيعی است كه
نهادهای نظامی كه دارای گسترده ترين و منظم ترين تشكيلات و
سلسله مراتب فرماندهی و فرمانبرداری هستند، در سطح جغرافيايی
كشور هم پراكنده هستند، از فضای خالی محور نفوذ سياسی كه در
كشور به وجود آمده، تمايل داشته باشند استفاده كنند. به خصوص
كه در داخل نهادهای قانونی جمهوری اسلامی هم يك ابهامی در اين
زمينه وجود دارد. مشخصه عمده جمهوری اسلامی عبارت از اين بوده
كه از ابتدا خواسته نيروهای مسلح ايدئولوژيك درست كند. حتی در
اساسنامه و آيين نامه اوليه شان نوشته شده اينها ايدئولوژيك
هستند و خيلی سخت است كه يك نهاد نظامی تشكيل داد، به آن گفت
تو دارای ماهيت ايدئولوژيك هستی، وظيفه دفاع ايدئولوژيك از يك
نظام حكومتی را داری، در جامعه هم نهادهای نظارت و كنترل كننده
ای در برابرت وجود ندارند و بعد به آن بگويند در سياست دخالت
نكن. ما در جمهوری اسلامی مواجه با اين پديده هستيم كه در 20
سال گذشته متدرجا نهادهای نظامی بنابر همان سازماندهيشان بنا
بر پيدايش نوعی اخوت و همبستگی بين نظاميان سابق و نظاميان
كنونی به خصوص در نهادها و بخشهای امنيتی سياسيشان كه خيلی
گسترده است متدرجا بدل به يك شبكه وسيع قدرت در داخل جامعه
شدند كه حتی قدرتهای سنتی و قدرتهای موجود هم در درون آنها سعی
می كنند سپر بگيرند و اهداف خودشان را بشمارند و علاوه بر اين
مقدار بسيار زيادی از بخشهای فعاليتهای اقتصادی را داريم كه
كارگزاران مختلفش نهاد و جايی را كه بهترين جا برای اعمال نفوذ
فعاليتهای اقتصادی خودشان دانسته اند، همين نهادهای نظامی
هستند. متناسب با اين واقعيت در داخل جمهوری اسلامی يك اراده
بسيار بسيار قوی سياسی بايد وجود داشته باشد كه در هر لحظه، هر
زمانی بخواهد جلوی گسترش نفوذ و اعمال نظر و اقدام نظاميان را
بگيرد، چنين وضعيتی اگر در جمهوری اسلامی در زمان آقای خمينی
وجود داشته بعد از او وجود ندارد، در چنين وضعيتی است كه ما
مواجه با پديده ای هستيم كه امروز تحت عنوان
شورای هماهنگی نيروهای انقلاب
عملا نيروهای نظامی، حتی در مورد مساله نامزدهای انتخابات مجلس
و تشكيل مجلس برای خودشان سهميه معين می كنند و به نظر من در
واقع مساله آبادگران تابلويی نيست، به همان ترتيبی كه فراكسيون
مقابلش هم در مجلس به شكلی تابلويی نيست و پشت سر آن نگاه
كنيم، سازماندهی ها، اخوتها، همبستگيها و وابستگيهای نهادهای
نظامی حضور دارند. در راديو تلويزيون هم همين را می بينيم، در
بسياری ارگانهای ديگر كشور هم همين را می بينيم، اين الان هنوز
دارای يك محور متمركز سياسی انحصاری نيست، اما بعيد نيست با
بحرانها و كشمكشهايی كه درجامعه ايران و منطقه وجود دارد،
متدرجا به وضعيتی برسيم كه اين محور و مركز شروع بكند خودش را
بسازد و روزی حتی ديگر احتياجی به سپرها و حاميان كنونی خودش
هم نداشته باشد، مستقيما وارد ميدان سياست ايران بشود.
در حال حاضر سازمان ها و نهادهای نظامی، كه متبلورترين آنها در
زمينه سياسی سپاه پاسداران است، در يك فضای خالی، ادعا می كنند
كه حامل پروژه انقلاب هستند، و از ضعف و فقدان نهادهای ديگر،
چه سنتی و چه دمكراتيك، استفاده می كنند و در صحنه جامعه پست
های مختلف و اهرم های مختلف را اشغال می كنند.
ماشاءلله شمس الواعظين
(روزنامه نگار، تهران):
بنده با بخشهای قابل توجی از فرمايشات جناب آقای سلامتيان
اختلاف نظر دارم. ببينيد، در ايالات متحده آمريكا حتی ما می
بينيم كه شخصيتهای سياسی با سوابق نظامی اداره كنونی ايالات
متحده آمريكا را به عهده دارند. ظاهرا(در جمهوری اسلامي) به
اين نتيجه دارند می رسند آقايان كه آرام آرام گروه حامل يا
طبقه حامل را بسپارند دست سپاه پاسداران. سپاه پاسداران به نظر
می رسد كه دارد آرام آرام وفاداری نظاميش انتقال پيدا می كند،
سرايت پيدا می كند به وفاداری سياسی از طريق تكفل و عهده داری
پستهای نوين از ميان بازنشسته های سپاه پاسداران و از ميان
كسانی كه علاقمند هستند در عرصه سياست بخشهای باقيمانده عمر
خودشان را آنجا طی كنند و از تجربه قبلی خودشان به نحو احسن در
عرصه های سياسی استفاده كنند. تا اينجای مساله هيچگونه اشكالی
من نمی گيرم. بايد ديد كه نسبت اين گروه حامل با مطالبات امروز
جهانی چيست. اين طبقه ای كه می خواهد شكل بگيرد در ايران با
مجلس هفتم ظاهرا نشانه هايش دارد تقويت می شود، نسبتش با
دموكراسی چيست؟ با اقتصاد باز چيست؟ با حقوق بشر، با برابری
حقوق زنان و مردان، با پديده ای به نام جهانی شدن، آيا نسبتی
بر قرار كرده؟. دوم اينكه نسبت اين گروه و طبقه حامل با
نهادهای كنترلی مدنی برای كنترل عرصه سياست و قدرت سياسی چيست؟
آيا نسبت خويشاوندی برقرار می كند با آن يا نسبت رقابتی يا
نسبت تقابل؟ گمان می رود نسبت طبقه حاملی كه در ايران در حال
شكل گيری است، به دليل اينكه می خواهد تعارض و تقابلی پيدا كند
با دموكراسی و حقوق بشر و برابری زنان و مردان و پديده ای به
نام جهانی شدن، من گمان می كنم به مرور زمان اين طبقه آرام
آرام مسافت خودش را به دليل چيرگی مقتضيات كنونی جهان بر
انديشه های اين طبقه، آرام آرام نسبتش و مسافتش كاسته خواهد شد
تا پذيرش كامل آموزه ها و پارادايم های جهانی. به نظر می رسد
با نهادهای مدنی كنترلی برای كنترل قدرت سياسی نسبتی تقابلی
خواهد بود، به اين دليل كه اساسا اين طبق به اين علت و سبب در
حال شكل گيری است كه در برابر نهادهای در حال گسترش مدنی ايران
تقابل پيدا كند و ايستادگی و پايداری كند. برای حمل آن پروژه و
پاسداری از آن. اين هم من معتقدم به تدريج قابل حل است از اين
جهت كه نهادهای مدنی به دليل گستردگيشان در بدنه اجتماعی و هرم
اجتماعی آرام آرام مطالبات و آرمانهای خودشان را در طبقه حامل
تحميل خواهند كرد.
البته،
وارد كردن اين طبقه به عرصه های سياسی، شروع استحاله سپاه در
پديده های نوين خواهد بود، و به جای اينكه هر يك دهه، كودتا
بكنند، مقتضيات جهان امروز و مقتضيات ملی را بر پايه منافع ملی
دنبال می كنند.
|