ايران

پيك

                         
   
 

يك پالتاك مطبوعاتی از ايران

روزنامه نگار

قهرمانی خسته و زخم خورده

درميدان ركن چهارم مشروطه

وقتی پای سه ركن مشروطه هنوز در هواست،

نبايد انتظار داشت ركن چهارم استوار بر زمين ايستاده باشد!

 
 

در جهان امروز شغل روزنامه نگارى پس از شغل كارگرى معدن در رده دوم شغل هاى زيان آور قرار دارد. روزنامه نگاران ايرانى علاوه بر اين اشتغال زيان آور، به مشكلاتى دچار هستند كه كمتر روزنامه نگارى در كشورهاى توسعه يافته به آن مبتلاست. مشكلاتى كه از يك سو به عملكرد روزنامه نگاران ايرانى برمى گردد و به آن مشكلات درون صنفى مى گويند و در سوى ديگر مشكلاتى كه بر اثر موانع محيطى براى روزنامه نگار ايرانى پيش آمده و از آن به عنوان مشكلات برون صنفى ياد مى كنند. در سومين برنامه «كانون پنجره» موانع روزنامه نگارى حرفه اى در ايران به بحث گذاشته شد و سخنرانان مشكلات اين حرفه را بررسى كردند. مسعود بهنود روزنامه نگار و نويسنده ساكن لندن از مشكلات بيرونى اين حرفه سخن گفت و حميدرضا ابك دبير گروه انديشه روزنامه شرق به موانع درونى حرفه روزنامه نگارى اشاره كرد. بخوانيم:


حميدرضا ابك با انتقاد از خود و هم صنفانش سخن را آغاز كرد و از اين كه هنوز هيچ نظام مدون صنفى اى براى دستمزد روزنامه نگارهاى ايرانى تدوين نشده است. مسئله بعدى مورد اشاره او چند
شغله بودن روزنامه نگاران و تناقض آنست. روزنامه نگاران سعى مى كنند صبح ها در سر كار ديگرى حاضر شوند و بعدازظهرها را به روزنامه اختصاص دهند. اما آنها كه تنها روزنامه نگارى بلدند بر اثر چند شغله بودن دچار موازى كارى مى شوند. «وقتى كه همكاران ما مى روند در دو يا چند روزنامه يك كار مشخص و ثابت را انجام مى دهند اتفاقات جالبى برايشان مى افتد. فرض كنيد شما خبرنگار سياسى دو روزنامه باشيد و مى خواهيد از جلسه هيات دولت گزارش تهيه كنيد. شما مطالب خوبتان را براى روزنامه معتبر و مطلب بدتان را براى روزنامه كمتر معتبر مى فرستيد. در نتيجه شما ديگر نمى توانيد انتظار داشته باشيد كه روزنامه كمتر معتبر تبديل به يك روزنامه خوب شود. بحث هاى روزنامه نگارى در ايران هميشه در يك سرى مباحث كلى و عمومى درجا مى زند. مثلاً وقتى وزير نفت يك كنفرانس مطبوعاتى مى دهد برخى خبرنگاران حداكثر سئوالى را كه مطرح مى كنند اين است كه اوپك چه زمانى افزايش يا كاهش توليد مى دهد. يا وقتى كه با رئيس كل بانك مركزى مصاحبه مى كنيم مهم ترين سئوالى كه پيش مى آيد اين است كه قيمت دلار در سال آينده چه قدر خواهد بود. اين سئوال به دلايل مختلف كاملاً غير تخصصى است چرا كه اصلاً معنى ندارد رئيس كل بانك مركزى در كشورى مثل ايران كه بناست نرخ دلار كنترل شود نرخ ارز را تعيين كند. اين موضوع به مسئله وجود نداشتن روزنامه نگارى تخصصى در ايران بر مى گردد.»


مسعود بهنود كه كمى دير وارد اتاق چت شده، مثل هميشه از تاريخ آغاز می كند. بهنود مشكل مطبوعات ايرانى را به قراين تاريخى اجرا نشدن قانون مى داند نه كمبود قانون. او درمی گويد:

«آزادى مطبوعات در كشورهاى توسعه يافته ضمانت مى كند محروسه شان را، ضمانت مى كند حقوق مردم شان را، ولى آزادى مطبوعات در كشورهايى مثل ما كه بقيه زمينه هايش يعنى آزادى حقوق انسانى، آزادى تجارت و آزادى انتقاد از رهبران و آزادى انتخابات، برقرار نشده است. قبول كنيم آن فرض قديمى را كه آزادى مطبوعات ركن چهارم دموكراسى است. وقتى آن سه ركن ديگر كار نمى كند چطور مى توان توقع داشت كه در اين ميان آزادى مطبوعات عملى شود. آزادى مطبوعات يك جزء كوچكى از موضوع كلى دموكراسى در ايران مى بينم.»

ابك: مشكل ديگرى كه در روزنامه نگارى ايران وجود دارد اين است كه روزنامه هاى ايرانى همه حياتشان با آگهى است. هيچ روزنامه اى در ايران نمى تواند با تك فروشى هزينه هايش را سر به سر كند. در كشورهاى پيشرفته سازمان آگهى دهنده روزنامه مورد نظرش را به تناسب تيراژ و نوع مخاطبينى كه دارد انتخاب مى كند و سفارش مى دهد. ماهيت تبليغات رسانه اى به گو نه اى است كه سازمان آگهى دهنده حتماً بايد روزنامه مورد نظرش را انتخاب كند و به هر قيمتى به آن آگهى بدهد. حتى اگر آن روزنامه مطالب زيادى در نقد آن شركت يا سازمان نوشته باشد. اما در ايران اوضاع اين طور نيست. آگهى دهندگان ايرانى، بيشتر نهادهاى بزرگ دولتى هستند. ماهيت تبليغ هم در ايران چندان براى فروش بيشتر نيست. بلكه به اين دليل است كه كمپانى مى خواهد در عرصه حضور داشته باشد. در واقع تبليغ مى كنند تا تبليغ كرده باشند. فرض كنيد شركت ايران خودرو يا سايپا رقباى خاصى در ايران ندارند تا نگران اين باشند كه بازار را از دست بدهند.»

از طرفی، كمبود روزنامه نگاران متخصص ، كه من بسيار بر اين موضوع تاكيد دارم، باعث شده كه نقدها در ايران ناشى از بى اطلاعى و ناآگاهى باشد. فرض كنيد يك نفر بخواهد يك شركت نفتى را نقد كند، در حالى كه آن قدر اطلاعاتش اندك است و آن قدر از شيوه هاى نقد بى اطلاع است كه مجبور مى شود يك مطلب سطحى را درباره آن منتشر كند. مديرمسئول ها هم معمولاً آن قدر آگاهى ندارند كه بتوانند از چاپ چنين مطالبى جلوگيرى كنند. آن وقت سازمان آگهى دهنده بلافاصله عكس العمل نشان مى دهد و آگهى او را قطع مى كند. البته از طرف ديگر پايين بودن ظرفيت نقد هم باعث مى شود كه آگهى دهنده در قبال نقدهاى واقعى هم عكس العمل نشان دهد. اين هم يك پارادوكس ديگر.»  
بهنود :

تقريباً مى شود گفت تك فروشى در ايران وجود ندارد. به دليل اين كه ما بسيار سختگير شده ايم و بگذاريد يك ذره هم صريح تر صحبت كنيم، بايد بگويم يك ذره هم لوس شده ايم. به اين معنى كه بايد ۵-۴ نفر روزنامه نويس خودشان را به خطر بيندازند و دوتاشان در زندان برود و هزار تا مصيبت ديگر، تا نظر ما به آن روزنامه جلب بشود و به طرف خريدنش برويم. تازه اين اتفاق در جامعه اى مثل ايران كه ۶۰ ميليون جمعيت دارد مگر چقدر است. مى شود صد هزار تيراژ. چون آن نشريه بايد ميلياردها تومان براى خودش پول جمع بكند و بگذارد به اضافه يك تعداد زيادى رويين تن به عنوان خبرنگار و نويسنده كه بتوانند بيايند در صحنه و احياناً بروند زندان و هزارتا گرفتارى را تحمل كنند، تا بعد روزنامه به وجود بيايد. آگهى ها هم نمى تواند منبع تامين هزينه ها باشد چون اقتصاد ايران به طور كلى در اختيار دولت و بسته است، يعنى آگهى دهنده موسسات دولتى هستند كه نمى توانند به هر روزنامه اى كه بخواهند آگهى بدهند.

از آن طرف بخش خصوصى لاغرى هم كه وجود دارد اگر به يك نشريه مستقل آگهى بدهد، فردا كه مى رود مجوز كارى بگيرد حاجى آقا فلان در گوشش مى گويد اين عمل شما با نظر منفى مديركل و وزير روبه رو شده و شما توقع همكارى نداشته باشيد.

من امسال ۴۱ سال است كه روزنامه نگارى مى كنم و از اين ۴۱ سال، ۴۰ سالش را در ايران بودم و فقط يك سال است آمده ام بيرون از ايران. در اين ۴۰ سال روزنامه نگارى در ايران من هيچ وقت بيمه نشدم. هيچ وقت حقوق ثابتى نداشتم. و در اين لحظه اى كه من در خدمت شما هستم هيچ حقوق ثابتى ندارم و از راه نوشته هايم زندگى مى كنم و خب شما مى توانيد تجسم بكنيد كه آخر چه حرفه ديگرى وجود دارد كه كسى ۴۰ سال در يك كارى بماند و هيچ سيستم بيمه و غيره او را تأمين نكند. اگر از غرب آزادى مطبوعات را بگيريد بنايش ساقط مى شود و نمى تواند باقى بماند و تهديدآميزترين اعتصابى كه در كشورهاى مردمسالار صورت مى گيرد اعتصاب مطبوعات است. اما در تهران اين ۲۰ روزى كه در ايام عيد روزنامه ها تعطيل مى شوند چه اتفاقى مى افتد جز اين كه مسئولان مى گويند چقدر خوب شد چند روزى از دست اين نق نقى هم كه مى كنند خلاص هستيم. به دليل اين كه ما مردمى هستيم كه هنوز آزادى نه به ما هديه شده و نه خودمان آن چنان تلاشى براى به دست آوردن اين آزادى كرده ايم. نسل امروز ما شانس بسيار زيادى دارد براى اين كه بتواند روى پاى خودش بايستد و جامعه بهترى بسازد. يكى از دلايلى كه چنين شانسى وجود دارد خود مطبوعات هستند.

(اين برنامه 9 و سی دقيقه به وقت تهران در چت روم پالتالك آغاز و تا ساعت ۲ بامداد شنبه ۲ خرداد ادامه داشت. با آن كه تبليغات چندانى براى برگزارى اين سخنرانى آن لاين اينترنتى صورت نگرفته بود بيش از دويست نفر در چت روم حاضر شدند و به اين سخنرانى گوش دادند. حاضران كه از سراسر جهان در اين سخنرانى مجازى شركت داشتند در جلسه پرسش و پاسخ شركت كردند. اگر چه به دليل وضعيت نابسامان ارتباط اينترنتى شنوندگان ايرانى با مشكل قطع صدا مواجه مى شدند اما در مجموع تجربه برگزارى اين نشست اينترنتى نشان داد مى توان ايرانيان را بر سر يك موضوع مشترك دور هم جمع كرد. روزنامه شرق)

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی