در كاشان بودم، به فرماندار گفتم هروقت شعرهای سهراب سپهری را
می خوانم، خيلی دوست دارم كه بر قبرش فاتحه ای بخوانم. با هم
رفتيم به مشهد اردهال. در صحن مطهر امامزاده دفن بود.
قبر سهراب سنگی عادی داشت كه دعوت می كرد نرم و آهسته به سراغش
برويم. اين وضعيت برايم عجيب بود. از آقای حرّی، فرماندار
پرسيدم، پس چرا اين طوري؟ قبر سهراب بيشترين جاذبه توريستی نسل
نو در اين منطقه است. گفت در اين فكرهستيم تلاش كنيم قبر سهراب
را به منطقه گلستانه منتقل كنيم. پرسيدم چرا؟ بهتر از اينجا
كجا؟ كنار قبر امامزاده، بايد او را كه افتخار دارد در كنار
امامزاده دفن است در همين جا برايش قبر ساخت و از او تجليل
كرد. معلوم شد در منطقه دعواست. يك عده هستند كه معتقدند وجود
قبر سهراب امامزاده را تحت الشعاع قرار می دهد و لذا نبايد آن
را ساخت. از اين نوع برخورد، مثل روزهای ديگر كه به اين نمونه
ها بر می خورم، مغزم سوت كشيد. مگر سهراب سپهری با قبرش اعتبار
پيدا كرده است كه اگر آن را نسازند، بی اعتبار شود؟ و چه تضادی
بين قبر سهراب و امامزاده هست؟
با آقای مسجد جامعی و مرعشی وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئيس
سازمان گردشگری صحبت كردم. قرار شد گروهی پيگير ماجرا باشند.
جالب بود برايم كه وزير ارشاد می گفت: پرخواننده ترين اشعار
فارسی، شعرهای سهراب سپهری است.
حق سهراب با آن همه لطافت روح هم همين است. خدا كند دين خدا و
پيامبر و امامزاده ها هم از اين دوستانی كه بيش از دشمن به
آنها ضربه می زنند نجات پيدا كند.
هركجا هستم باشم، آسمان مال من است. |