ايران

پيك

                         
   
 

احمد دهقان

شليك در

"تهران مصور"

 
 
 

احمد دهقان، نماينده مجلس، مدير مجله «تهران مصور» و صاحب تماشاخانه تهران در چنين روزى در سال ۱۳۲۹ ترور شد. مرتضى احمدى، بازيگر تئاتر و تلويزيون در كتاب خاطرات خود حادثه را چنين شرح داده است: «تمرين نمايشنامه خسيس... در تماشاخانه تهران... ادامه داشت، حدود ساعت ۳۰:۱۷... صداى شليك گلوله اى از فاصله كم همراه با صداى يك مرد كه مى گفت: «دهقان را كشتند» فرد فرد ما را به سختى تكان داد... خود را به سرعت به دفتر رسانديم، جوانى سفيدرو، زيبا، خوش پوش تناسب اندام وسط اتاق در حالى كه يك قبضه اسلحه كوچك در دست داشت در كمال خونسردى رو در روى احمد دهقان كه رنگ پريده به نظر مى رسيد ايستاده بود. دهقان با قامتى خميده دست راست خود را به لبه ميز تحرير تكيه داده و با دست چپ به روى شكم خود فشار مى داد. احساس سوزشى شديد در چهره اش كاملاً آشكار بود».

احمد دهقان، اصفهانى بود. او در سال ۱۳۱۳، هنگامى كه تازه به تهران آمده بود به گروه تئاتر فردوسى پيوست. همزمان در روزنامه اطلاعات به عنوان عكاس خبرى مشغول كار شد. بعدها، وقتى سيد على نصر، تئاتر نصر را در خيابان لاله زار تهران به راه انداخت، دهقان مدير داخلى تئاتر شد. رضاشاه گروه هاى تئاترى را براى اجراى برنامه به دربار فرا مى خواند و پاى احمد دهقان هم از همين طريق به دربار باز شد. نصر كه نخستين مدرسه هنرپيشگى را در ايران تأسيس كرده بود، در سال ۱۳۱۹ بخشى از گراندهتل را نيز به تماشاخانه تبديل كرد و نام تئاتر تهران بر آن گذاشت. از حدود يك سال بعد، احمد دهقان مديريت اين تماشاخانه را به عهده گرفت. او در تمام اين مدت همكارى خود را با روزنامه اطلاعات نيز حفظ كرده بود.

پس از اشغال ايران و كناره گيرى رضاشاه، دهقان به كمك مسعودى، مدير اطلاعات، انتشار دوباره مجله «تهران مصور» را آغاز كرد. اين مجله را عباس نعمت از سال ۱۳۰۸ منتشر مى كرد. او كه در روسيه نقاشى و چاپ آموخته بود، در مؤسسه اطلاعات مسئول گراورسازى بود. نعمت به فكر انتشار مجله اى افتاد كه در آن تصوير، اهميت بيشترى داشته باشد و «تهران مصور» را منتشر كرد. كار مجله نگرفت و تعطيل شد تا پس از سال ۱۳۲۰ كه دوباره به مديريت احمد دهقان انتشار يافت.
دهقان مردى بسيار بلندپرواز بود و فعاليت در مطبوعات و تئاتر او را راضى نمى كرد، پس به عالم سياست وارد شد. ابتدا، مانند بسيارى از جوانان آن دوره به حزب دموكرات قوام گرايش يافت، اما هنگامى كه نزديكى دولت او را به جناح چپ و سياست هاى شوروى ديد، از او فاصله گرفت. «تهران مصور» از جمله نشرياتى بود كه قوام توقيف كرد؛ هرچند كمى بعد، هنگامى كه قوام تحت فشار جناح راست و دولت هاى غربى اندكى به راست چرخيد، اين مجله هم دوباره منتشر شد.

دهقان كه حالا به دربار و رزم آرا (رئيس ستاد ارتش) نزديك شده بود، با كمك آنها، به نمايندگى از مردم خلخال وارد مجلس پانزدهم شد. پس از آن بود كه «تهران مصور» به عنوان نشريه اى عامه پسند و ضد حزب توده، با اتكا به اخبارى كه از دربار به دست مى آورد رشد كرد و محبوب شد. دهقان دشمنى با حزب توده را به نشريه اش محدود نكرد. در عالم نمايش هم، تماشاخانه او با گروه نوشين رقابت و دشمنى داشت. پس از واقعه ترور ناموفق شاه در سال
۱۳۲۷ و غيرقانونى شدن حزب توده، نوشين در دادگاه در پاسخ به اين پرسش كه آيا مى داند جرمش چيست، به طعنه گفت: آسيب زدن به فروش گيشه يكى از تماشاخانه هاى «تهران».

شهرت دهقان و محبوبيت تئاتر و مجله او به حدى رسيده بود كه در انتخابات مجلس شانزدهم، نه تنها ديگر به اعمال نفوذ ديگران نيازى نداشت، بلكه توانست ۸ تن ديگر را با خود به مجلس ببرد. در مجلس شانزدهم، فعاليت هاى ضد كمونيستى دهقان و دشمنى اش با سياست هاى شوروى به اوج رسيد. او شهرت، اعتبار و روابط گسترده با دربار و دوستى نزديك با رزم آرا داشت و به عنوان يكى از مخالفان اصلى كمونيسم شناخته مى شد. تا اينكه يك روز خبر ترور او همه جا پيچيد.
در مورد اينكه ترور دهقان كار چه جريانى بوده است، دست كم دو روايت وجود دارد. عده اى مى گويند حسن جعفرى، جوان «سفيدرو، زيبا، خوش پوش، با تناسب اندام» كه دهقان را ترور كرد، عضو گروه كيانورى - روزبه در حزب توده ايران بوده است. عده ديگرى معتقدند رزم آرا كه به تدريج از دربار فاصله گرفته بود و در انديشه كودتا عليه شاه بود اين ترور را ترتيب داده است. رزم آرا در اين دوره با جناح كيانورى در حزب توده روابط پنهانى برقرار كرده بود. دور از تصور نيست كه هر دو با از ميان رفتن دهقان، دشمن سرسخت توده اى ها و حامى وفادار دربار، موافق بوده اند. رزم آرا و كيانورى هر دو دست داشتن در قتل دهقان را رد كرده اند. روزبه بعدها كه دستگير شد، مسئوليت ترور محمد مسعود، روزنامه نگار ديگرى را كه سرنوشتى شبيه دهقان داشت، پذيرفت. رزم آرا حدود يك ماه پس از مرگ دهقان نخست وزير شد. در مورد دخالت احتمالى او نيز شواهدى ارائه شده است، از جمله مرتضى احمدى در ادامه روايت خود نوشته است: «دهقان [در حالى كه با دست، جاى گلوله روى شكمش را گرفته بود] به طرف راهرويى كه به خارج از ساختمان تماشاخانه منتهى مى شد به راه افتاد... عباس تفكرى زير بازوى او را گرفت، اما او دست عباس را كنار زد و گفت: «من حالم خوبه، خودم مى رم»... (در پياده روى جلوى تماشاخانه) سه نفر جوان... با كمى خشونت او را از ما جدا كردند... دهقان با ديدن آن سه نفر با نگرانى بيش از حد فرياد كشيد: «منو به بيمارستان ارتش نبريد» مثل اينكه از قبل همه چيز براى او روشن بود...»
دهقان به بيمارستان شماره
۲ ارتش انتقال يافت و پس از يك عمل جراحى روى طحالش، درگذشت. حسن جعفرى، قاتل او در يك محاكمه پر جنجالى به اعدام محكوم شد، اما گويا اميدوار بود كه او را فرارى دهند. او سرانجام در ششم فروردين ۱۳۳۰ اعدام شد.(نقل از روزنامه شرق)

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی